Martha Marcy May Marlene (مارتا مارسی می مارلین)

سه‌شنبه، 5 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Martha Marcy May Marlene (مارتا مارسی می مارلین)
کارگردان : Sean Durkin نویسنده : Sean Durkin بازیگران: John Hawkes،Sarah Paulson،Elizabeth Olsen خلاصه فیلم : نامش "مارتا" است. "ماركي مي" نامي است كه رهبر يك گروه مذهبي به او داده است. "مارلين" نام تمام زناني است كه در اين گروه براي پاسخ دادن به تلفن از آن استفاده مي‌كنند. اين گروه در يك خانه روستايي در اطراف نيويورك مستقر هستند . در اين مكان زنان و مردان زيادي تحت كنترل "پاتريك" رهبر گروه فعاليت مي‌كنند. اين مرد پرجذبه،‌ قدرت خود را به آرامي و با مهارتي خاص و با برقراري تماس‌ چشمي بسيار زيركانه به افراد گروه القاء مي‌كند و از اين طريق رضايت پيروان خود را كه همگي به نوعي آسيب روحي ديده‌اند را جلب مي‌كند. "مارتا" ( با بازي اليزابت اولسن) كارهاي اشتباه زيادي در اوايل زندگي خود انجام داده است. در اين فيلم متقاعد كننده، طبيعت آنها ناشفاف و مبهم به نمايش گذاشته شده است. وقتي كه او از اين گروه خارج شده و تلفن را برميدارد تا با "لوسي" ( با بازي سارا پالسون) خواهر بزرگتر او كه متاهل نيز است، تماس بگيرد ، بيننده هيچ علاقه‌اي در صداي وي از اين تماس مشاهده نمي‌كند در حالي كه خانه جايي است كه وقتي شما به آنجا ميرويد، بايد شما را با آغوش باز پذيرا باشند. "لوسي"‌ با شوهر خود، تد ( با بازي هيو دنسي) در يك كلبه كنار درياچه زندگي مي‌كند . خانه ای که به اندازه كافي بزرگ است كه بتوان در آن يك تخت اضافي همراه با صبحانه براي "مارتا" فراهم كرد. "تد" يك مهندس انگليسي است كه مملو از تظاهر است. لوسي، منطقي است و از مارتا به خوبي مراقبت مي‌كند،‌ با اين حال هيچ علاقه‌اي به اين‌كه خواهر خود چقدر در گذشته آسيب ديده است ندارد، شايد دليل آن اين است كه آنها زماني بزرگ شدنشان چندان با هم نزديك نبوده‌اند. ترتيب زماني فيلم به طور عادي پيش مي‌رود. گاهي اوقات نيز عمدا نوعي ابهام در اين ترتيب زماني روي مي‌دهد و آن مربوط به آن دو سالي است كه "مارتا" در مزرعه زندگي مي‌كرد و زمان حال كه وي با "لوسي" و شوهرش زندگي سپري ميكند. اين‌طور مي‌توان حس كرد كه اين دو زمان در ذهن "مارتا" به هم در آميخته‌اند. او مي داند كه ازگروه خارج شده است و هم‌چنين او مي‌داند كه اكنون با خواهرش زندگي مي‌كند، اما تاثيري بسيار عميق از حضور "پاتريك" و اغواي ذهن "مارتا" وجود دارد. زمان بسيار زيادي است كه "مارتا" ديگر در هيچ مكاني احساس امنيت نمي‌كند. زمان ورود وي به گروه، شخصيت وي شكل نگرفته بود. زندگي گذشته او باعث شده است كه وي ديگر تصويري امن از شخصيت خويش نداشته باشد. در ابتدا در مزرعه کارهایی مفید انجام مي‌داد ( كار در مزرعه، آماده كردن غذا، مرقبت از بچه‌ها و مراقبه) اما به تدرج مجبور شد به کارهایی پست تن دهد . واقعيت محرز داستان، متفق القول بودن گروه است؛ فشار زيادي براي هم‌گامي و هماهنگي با گروه وجود دارد كه تحمل آن بسيار دشوار است و همين مسئله موجب مي‌شود "مارتا" گروه را ترك كند. او به كمك یک حرفه‌اي نيازمند است. وي نياز به يك درون‌بيني دارد كه "تد" و " لوسي" بايد آن را در وي ايجاد كنند. آنها بر اين باور هستند كه او به دلايل احمقانه خود از خانه دور بوده است و هيچ نظري راجع به زلزله فلسفي ايجاد شده در وي ندارند. "تد" دوست ندارد هيچ چيز زندگي مرفه و خودخواهانه وي را خراب كند. او تلاش زيادي براي ايجاد زندگي و خانه زيباي خود نكرده است، و نمي‌تواند ببيند كه يك دختر، زندگي وي را بسيار زيبا و بيش از حد بزرگ، براي او و همسرش تصور كند. منبع : نقد فارسی /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.