Chronic (مزمن)

چهارشنبه، 20 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Chronic (مزمن)
کارگردان : Michel Franco نویسنده : Michel Franco بازیگران : Bitsie Tulloch, Tim Roth, David Dastmalchian خلاصه داستان : داستان پرستار خانگی که از بيماران مبتلا به بيماری‌های لاعلاج نگهداری می‌کند. مایکل فرانکو، کارگردان مکزيکی که درام «بعد از لوسيا»، درباره آزار و اذيت های وحشيانه در دبيرستان‌ها را در کارنامه دارد، حالا با فيلم «مزمن/Chronic»-بررسی غمگینانه، هوشمندانه و ظريف پايان عاطفی يک مرد- پای در عرصه رقابت کن گذاشته است. در ابتدا بيننده احساس می‌کند که فيلم داستان مشخصی ندارد. موضوع اين صحنه ها به تدريج در زندگی و حرفه اين مرد نمود پيدا می‌کند، به گونه ای که متوجه می‌شويم او از عواقب لطمه‌های عاطفی کشنده و مخرب رنج می‌برد. تيم راث نقش ديويد، پرستار خانگی بيماران صعب‌العلاج را بازی می‌کند و اين بهترين بازی او در چند مدت اخير است. فرانکو توانسته از او يک بازی کنترل شده و بسيار دقيق بیرون بکشد. از همان ابتدای فيلم معلوم است که دويد به کارش وارد است: او فردی وظيفه شناس، سياستمدار و منظم است که عشقش را فقط بر بيمارانش متمرکز کرده است و اين باعث می‌شود که به نوعی صميميت همراه با رعايت حد و مرزها دست يابد. آنچه ديويد هر روز برای بيمارانی که به پايان زندگی خود نزديک می‌شوند انجام میدهد، حمل بار سنگينی است که او سعی می‌کند سبکش کند. اما ديويد مسير بسيار درازی را طی می‌کند. بدون اين که کنترل اوضاع را از دست دهد، او خودش را وقف تک تک بيمارانش می‌کند و حتی سعی می‌کند با آن‌ها همذات پنداری و همدردی کند، اما در عين حال در کمال بيرحمی خانواده را کاملاً از زندگی بيمار قيچی می‌کند- همان اعضای خانواده ای که در ابتدای کار از يافتن کسی که به بيمارشان اهميت می‌دهد خرسند هستند و رفته رفته با بهت زدگی و کرختی متوجه می‌شوند که ديگر جایی در افکار بيمار خود ندارند و به نوعی از غم و اندوه خود نيز جدا شده‌اند و اين اتفاق زمانی می‌افتد که ديگر دير شده است. و با گذشت زمان، رفتار خود ديويد سئوال انگيزتر می‌شود، گرچه او هرگز افکار و احساسات خود را برايمان رو نمی‌کند. البته معلوم می‌شود که دليل گسيختگی عاطفی ديويد ريشه در زندگی خانوادگی‌اش دارد. اين را می‌توان از طريق راهنمایی‌هایی که فرانکو در صحنه های روزمره زندگی نشان می‌دهد ديد. هيچ چيز خاص يا شاخصی در اين صحنه ها وجود ندارد. ديويد داخل ماشينش می‌نشيند؛ ديويد از ماشينش پياده می‌شود؛ ديويد با اعضای خانواده بيمار صحبت می‌کند؛ ديويد به باشگاه می‌رود-جایی که او تقريباً کنترلش را از دست می‌دهد و با مسئول باشگاه به تندی درباره حوله های تميز بحث می‌کند- و ديويد به پياده روی می‌رود. جالب توجه اين است که وقتی او با خانواده خودش تماس برقرار می‌کند فيلم کمی ضعيف می‌شود. ديويد را می‌توان به نوعی يک فرد جامعه گريز تعريف کرد که اثرات بيماری‌اش ناگزير بيشتر روی خود او اثر می‌گذارند- او خيلی پر کار است و هرگز معمايش برای بيننده حل نمی‌شود، اما فيلم در اتفاقی که از نظر بيننده می‌تواند شبه عمدی باشد، ژستی که کل درام به سوی آن هدايت شده است و اتفاقی که حسی ترسناک در فرد ايجاد می‌کند، به اوج خواهد رسيد. منبع : نقد فارسی /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.