اهريمن(DEVIL)

دوشنبه، 9 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهريمن(DEVIL)

( ترسناک/ معمايي/ هيجانی)
کارگردان: جان اريک داول. بازيگران: کريس مسينا ( کارآگاه بودن)، لو گان مارشال گرين ( مکانيک)، جني اوهارا ( پيرزن)، بوجانا ناوا کوويچ ( سارا)، جيکوب وار گاس ( راميرز)، مت کراون ( لوستيک). 80 دقيقه، درجه نمايشي: 13- PG
آسانسوري که هيچکاک را مي خواست!
کارگرداني مثل آلفرد هيچکاک مي توانست با استفاده از فرض داستاني فيلم اهريمن، يک فيلم نفس گير پر از تعليق بسازد. اما متاسفانه هيچکاک سال هاست که روي در نقاب خاک کشيده و کساني هم که در پشت دوربين اهريمن بوده اند در ايجاد تعليق و تنش، و از همه مهم تر انتقال حس کلستروفوبيک ( ترس از فضاي سرپوشيده)، از مهارت چنداني برخوردار نبوده اند. قصه ي فيلم درباره ي پنج نفري است که در يک آسانسور سريع السير گير کرده اند و يکي از آنها يک قاتل زنجيره اي ماوراء الطبيعه اي است. در نگاه اول، فيلم ترسناکي با چنين سوژه اي خيلي جذاب به نظر مي رسد اما متاسفانه محصول نهايي چندان متقاعدکننده و جذاب از کار در نيامده است. شرکت سازنده ي فيلم از برگزاري نمايش خصوصي براي منتقدان سر باز زد که اين نشانه ي ديگري بود از اذعان سازندگان فيلم به ضعيف بودن محصول توليدي شان. در رسانه هاي سينمايي، ام. نايت شيامالان به عنوان مقصر اصلي در شکست اهريمن اعلام شده است. اما اين شايد چندان منصفانه نباشد زيرا شيامالان نه فيلمنامه ي اهريمن را نوشته و آن را کارگرداني کرده است. شيامالان فقط تهيه کننده بوده و طرح کلي داستان را ارائه کرده. با اين حال، نمي توان انکار کرد که مهر و اثر شيامالان در تک تک صحنه هاي فيلم پيداست.
پنج نفري که در آسانسور سريع السير آسمانخراش فيلادلفيا در طبقه ي 21 گير کرده اند عبارتند از: توني ( لوگان مارشال گرين) مکانيکي که به تازگي از افغانستان بازگشته؛ يک پيرزن عصبي ( جني اوهارا) که از هر چيزي شکايت مي کند؛ يک دستفروش زبان باز( جفري آرند) که از فرصت توقف آسانسور براي فروش کالاهايش استفاده مي کند؛ بن ( بوکين وودبين) گارد امنيتي ساختمان که دارد اولين روز کاري خود را تجربه مي کند؛ و سارا ( بوجانا ناواکوويچ) زن جذاب شيک پوش که در تلکه کردن آقايان استاد است. اين پنج نفر در آسانسور گير کرده اند. در بيرون آسانسور تلاش براي بيرون آوردن اين پنج نفر در جريان است. مهندس ساختمان همه ي مدارهاي آسانسور را بررسي مي کند و در کمال  تعجب پي مي برد که همه ي مدارها سالم است. هيچکس نمي داند که دليل فني توقف آسانسور چيست. راميرز ( جيکوب وارگاس) و لوستيگ ( مت کراون)، گاردهاي امنيتي آسمانخراش هستند که به کمک کارآگاه اداره ي پليس فيلادلفيا، بودن ( کريس مسينا)، در صدد نجات به دام افتادگان هستند. آنها از طريق دوربين هاي مداربسته مي توانند داخل کابين آسانسور را ببينند. بار اول که برق مي رود و همه جا تاريک مي شود صداهايي به گوش مي رسد و سپس برق که مي آيد معلوم مي شود سارا به شدت زخمي شده است. بار ديگر در جريان يک خاموش و روشن شدن برق، يکي از اين پنج نفر کشته مي شود. راميرز و همکاران اش معتقدند که يک موجود اهريمني در داخل آسانسور است. آنها به يکي از اين پنج نفر مشکوک هستند...
بدترين اشتباه سازندگان فيلم استفاده از راميرز به عنوان راوي فيلم است. اين راوي مزاحم در غالب مواقع بسيار جلوتر از حوادث روي پرده، تماشاگر را در جريان وقايع آتي مي گذارد و به اين ترتيب ضرب هيجان و تعليق را مي گيرد. پنج آدم به دام افتاده در آسانسور هرگز فراتر از محدوده هاي تيپ سازي نمي روند. اين ها بيش از هر چيز شبيه قربانيان فيلم هايي مثل جمعه ي سيزدهم از کار در آمده اند. سازندگان فيلم سعي کرده اند يک رويکرد آگاتا کريستي وار اختيار کنند. ما بايد مدام حدس بزنيم که قاتل اهريمني کدام يک از اين پنج نفر( سپس چهار نفر، سپس سه نفر...) است. فيلم از صحنه هاي خون و خون ريزي تهي نيست اما مقدار خون و شيوه ي خونريزي به نحوي بوده که متناسب با درجه ي نمايشي 13- PG باشد.
از فيلمي که بخش عمده ي حوادث اش در يک آسانسور مي گذرد حداقل اين انتظار مي رود که واجد يک حس کلستروفوبيک تمام عيار باشد اما فيلم حتي از ايجاد و انتقال چنين حسي نيز عاجز است. فيلم در لحظات معدودي موفق به ايجاد ترس مي شود. مثلا در صحنه هايي که برق مي رود و تاريکي مطلق پرده ي سينما را مي پوشاند و فقط صدا به گوش مي رسد، تماشاگر واقعاً دچار اضطراب مي شود ( به ويژه در سالن هاي سينماي داراي دستگاه هاي صوتي قوي و حساس) اما متأسفانه اين لحظات معدود و کم شمار است.
منبع: دنياي تصوير شماره 197



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.