نقد فیلم Histoire(s) du cinema (تاریخ های سینما)

دوشنبه، 10 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد فیلم Histoire(s) du cinema (تاریخ های سینما)
کارگردان : Jean-Luc Godard نویسنده : Jean-Luc Godard ژان لوک گدار در فیلم "تاریخ های سینما" از سینما به عنوان یک زبان در روایت تاریخ هنر سینما به جای روایت کلامی آن استفاده می کند. پس از جنگ جهانی دوم، سینما دیگر جایگاهی به عنوان یک صنعت هنری در امریکا و تا حدودی یک هنر صنعتی در اروپایافته است. غول های متعددی دراین هنر، سبک هایی را پیدا کرده و آن سبک ها را تا حد مکتب ارتقا دادند. از طرفی دیگر از ابتدای قرن تا نیمه های آن در همهی هنرها مکاتب بزرگی ایجاد شده که تا اندازه ای از سینما تاثیر گرفتند و تا اندازه زیادی نیز بر سینما تاثیر نهادند. از امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم در نقاشی گرفته تا سورئالیسم در ادبیات. سینما ازاین مکاتب بسیار تاثیر می گیرد اما چنان قدرتی دارد که با پرورش مفاهیم این مکاتب در دل خود، این بار خود برآن مکاتب تاثیر گذارد. اما سینما در نیمهی قرن جداگانه در دنیای دیگری فارغ از مکاتب هنری شاخص آن زمان و متاثر ازیک نوع نگاه فلسفی نیز قرار دارد. اگزیستانسیالیسم؛ در هر دو شکل عمده هایدگری و سارتری. در فرانسه بعد از جنگ اندیشه ها و تئوری های هنری همه حول محور سارتر می گردد. نگره های سینمایی نیز دراین وادی سیر می کنند. دراین میان «آندره بازن» پس از تشکیل مجلهی "کایه دوسینما" به عنوان هستهی اندیشه های نوین سینمایی، درهم تنیده با نگره های اگزیستانسیالیستی، به مثابه شمع محفلی می شود که جوانان پرشورِ خسته و سرگردان و زخم خورده از جنگ و دلزده از تکرارِ دروغهای سینمایی را به گرد خود می کشاند. منظور از دروغ ها فیلم های کلاسیک سینمایی هالیوود و دیگر کشورها به تقلید از هالیوود است که پیروپاتال ها در قالب های کلاسیکِ خوش ظاهر و قابل فهم اما با اهدافی گمان برانگیز می ساختند. بازن زود می میرد اما جوانان پیرو او حال که میدان را خالی از مبارزان می بینند دیگر به نوشتن و شعار دادن بسنده نکرده و خود دوربین به دست به میان عرصه سینما می پرند. در بین این جوانانِ بی کله همچون فرانسوا تروفو، اریک رومر، ، کلود شابرول، ژاک ریوت، آلن رنه و بسیاری دیگر، ژان لوک گدار در دنیای خاص خود سیر می کند که همچنان این دنیا برای علاقه مندان به سینما خصوصیات عجیبی دارد وهنوز به تاریخ نپیوسته است. فرانسه در نیمه قرن گذشته زیر سلطهی سه شخص قرار دارد. در اندیشه، «ژان پل سارتر» و اقمار او؛ در سیاست «شارل دوگل» و در هنر «بریژیت باردو» به عنوان نماینده سینمای کلاسیک زادهی سرمایه داری. این جوانانِ سرگردان در میان این مثلث با اضلاع نامتجانس، نقطهی عطفی مییابند و دست به عمل زده ازیک سو آزادند که هرچه می خواهند بسازند و هرچه دوست دارند بگویند و نترسند؛ ازیک ضلع به هرچه می خواهند بگویند، عمق دهند و از دیگر سو می آموزند که سینما و هنر می تواند پول هم درآورد. این نقطه عطف، بسیاری از وجوه قابلیت های سینما را در اختیار آنان قرار داد و زمینه ای شد تا این هنر در محاصرهی این سه ضلع به ابعادی دست پیدا کند و به جایگاهی برسد که محدود به زمان و مکان نباشد. «ژان لوک گدار» ابتدای کار با فیلم "ازنفس افتاده" بر اساس طرحی از فرانسوا تروفو به پیاده کردن افکار و برداشت های خود می پردازد. همچنین به مخالفت با تمامی قوانین ساختاری سینما. این فیلم همراه با چهارصد ضربهی تروفو جایگاهی مهم در تاریخ سینما پیدا کرده و به شاخصهی سینمای موج نو فرانسه تبدیل می گردند. اما گدار مسیر مواجی را طی می کند. وی از ابتدای جوانی در بین هنرمندان جوان هم عصرش به دلیل تفاوت های حتی ظاهریش شناخته شده بود. از نوع پوشش گرفته تا گوشه گیری هایش و در نهایت نوع فیلم سازی، گرایش شدید به کمونیسم در دوره ای از زندگی و تاریخ نگاری تصویری سینما در دوران پختگی هنری. برخی از فیلم هایش بسیار ستایش می شوند و برخی در دورهی مائوئیستی زندگی اش به ناحق مورد انتقادهای فراوان قرار گرفتند. برخی باشکست و تعدادی با موفقیت های چشم گیر تجاری مواجه شدند. باستان شناسی سینما در فیلم ژان لوک گدار گدار: "ما در موزه به دنیا آمده ایم. در هر حال موزه موطن ماست " ژان لوک گدار در نیمه دوم زندگی اش دست به کار بزرگی می زند و در طول چندین سال از میانه دههی 1980 تا سال 1998 به ساخت فیلمی می پردازد که دغدغه بخش زیادی از عمر او بود؛ تاریخ سینما. گدار که همواره از استفاده از زبان کلامی برای بررسی و روایت تاریخ سینما شکایت داشت تحت تاثیر نگره پردازان بزرگی چون آیزنشتاین، پازولینی، کریستین متز و بسیاری دیگر که همواره ازسینما به عنوانیک زبان دفاع کرده و در پییافتن قواعد آن بودند، تصمیم می گیرد از زبان سینما برای روایت تاریخ خود آن استفاده کند. این فیلم با عنوان "تاریخ(های)سینما" به نمایش در می آید و تا به امروز منتقدان هنری آن را به عنوانیکی از شاهکارهای تاریخ سینما و شاهکار بی رقیب ژان لوک گدار معرفی می کنند. گدار ساخت فیلم تاریخها را به کنش نقاشی کردن تشبیه می کند؛ نوعی کولاژ تصویری. تمام این فیلم به قول وی از نقل قول هایعنی بخشی ازیک فیلم، نوشته، عکس و صدا در کل متن که کل فیلم باشد تشکیل شده است. بنابراین نهیک فیلم داستانی است و نه در هیچ ژانر شناخته شده دیگری جای می گیرد. این فیلم به اعتقاد بسیاری از منتقدان، فیلم سختی است هرچند خود گدار اعتقاد دارد که انسان های صادق فیلم را به راحتی می فهمند اما شکی نیست که باید فیلم را بارها و بارها دید تا زبان سینما را در تعریف و روایت خودش بهتر و بیشتر شناخت. ژان لوک گدار خود می گوید: تنها سینما می تواند با روایت تاریخ خود، تاریخ را روایت کند، هنرهای دیگر نمی توانند این کار را بکنند. چون سینما از جنس تاریخ است. سینما استعارهی تصویرِ این قرن است. جنسِ کوچکترین تصویر در سینما با توجه به تاریخ، ذاتا از همان تصویر در ادبیات استعاری تر است. چون واقعیتِ سینما واقعیتی است استعاری. گدار اکنون در سن هشتاد سالگی است. فیلم هایش کمتر از دیگران دیده می شوند و منتقدان را زیاد آزار داده اند فیلم های مشکلی ساخته است ویکی از فیلم سازانی بوده که همواره خلاف جریان سینمای جهان حرکت کرده است اما با وجود همهی اینها معلم بزرگی است و سینما تا ابد می تواند از او بیاموزد و پیشرفت کند آن گونه که با به تصویر کشانیدن تاریخ سینما به فلسفه تاریخ عجیب انسان در قرن بیستم پرداخت چنان که هگل به کل تاریخ جهان. منبع نقد فارسی


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.