حواشی ضیافت ممنوعه

حرف ها و موضوعاتی که در طول ضیافت بین رییس جمهور و اهالی هنر نُقل صحبت ها بود هم به نوبه خود جالب بود. همان نمایندگان مردم ایران که عادت دارند به جای ملت حرف بزنند. همان هایی که شعار سر می دهند تا زمانی که مردم مارا می بینند ما زنده ایم و بجای مردم حرف می زنیم.
شنبه، 12 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
حواشی ضیافت ممنوعه
حرف ها و موضوعاتی که در طول ضیافت بین رییس جمهور و اهالی هنر نُقل صحبت ها بود هم به نوبه خود جالب بود. همان نمایندگان مردم ایران که عادت دارند به جای ملت حرف بزنند. همان هایی که شعار سر می دهند تا زمانی که مردم مارا می بینند ما زنده ایم و بجای مردم حرف می زنیم.


راسخون : افطاری رییس جمهور با اهالی هنر بالاخره به سر انجام رسید.
اما حرف ها و موضوعاتی که در طول ضیافت بین رییس جمهور و اهالی هنر نُقل صحبت ها بود هم به نوبه خود جالب بود. همان نمایندگان مردم ایران که عادت دارند به جای ملت حرف بزنند.
همان هایی که شعار سر می دهند تا زمانی که مردم مارا می بینند ما زنده ایم و بجای مردم حرف می زنیم.
همان هایی که روی تحلیل های سیاسی متمرکز تر هستند تا تخصص اصلی شان.
همان هایی که گاهی سفیر صلح می شوند و گاهی دلال رای برای جیب خود.
اما هنرمندان این بار نه نماینده صنف کامیون داران بودند
و نه به حقوق کارگران اعتنایی داشتند
حتی به مطالبه وعده های کذایی و گرانی قیمت دلار و سکه هم گریزی نزدند
بلکه تنها دغدغه و نگرانیشان تئاتر ندیدن آقای روحانی و احساس شدن جای خالی بهروز وثوقی در ایران بود.

مسئله ای که فکر هنرمندان کشور را به حدی درگیر خودش کرده که نامه ای با مضمون بازگشت بهروز وثوقی به ایران را نوشتند و امضای 100 نفر از سلبریتی های هنر به پر اهمیت بودن این مسئله دامن می زند.

نامه ای که در آن بیانیه بهروز وثوقی نطق شده است که اینگونه می گوید:
«من بهروز هستم، بهروز وثوقی شما، 40 سال است که دور از وطن و دور از مردمم هستم و بعد از چهل سال، صدایم بین مردمم پخش می شود، آن هم در خانه وطنم.»

مظلوم نمایی وثوقی در این پیام به گونه ای بود که گویا وی را از این کشور به زور بیرون کرده و تبعید نموده اند. این درحالی است که براساس اسناد و شواهد تاریخی بهروز وثوقی چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، اموالش را فروخته و از ایران فرار می کند.

حتی محمدعلی فردین هم راجعبه وثوق می گوید:
(وثوقی) سینمایی هم که در قلهک داشت با تبانی اشرف (پهلوی) به وزارت فرهنگ و هنر فروخت. همه ما تعجب می کردیم با وجود اینکه کار او در سینما درحال اوج گرفتن بود، زندگیش را فروخت و رفت.»[1]
خلاصه این نامه درست یا غلط از طرف جامعه هنر به دست رییس جمهور رسید و منتظر دستور ایشان در اسرع وقت هستند.

به راستی که در بین این همه آشفتگی اقتصادی و تلاطم معیشتی که همه آنها را رییس جمهور یک تنه دارد به دوش می کشد این کار درستی است که سنگینیِ فراغ بهروز وثوق را هم به بار سنگین آقای روحانی اضافه کنیم؟
باز باید خدای (عزوجل) را شکر کنیم که رییس جمهوری داریم که با تمام مشکلات و اقتصادی و عدم تحقق به وعده های انتخاباتی، با ظرفیت و مصمم به نشست و برخاست با هنرمندان و هوادارانش است.

روزی مرد ثروتمندی با در دست داشتن چند قرص نان در حال عبور از خلوتگاهی بود. گدایی را می بیند که مشغول گریه و زاری است.
سوال می کند از چه رو گریه می کنی؟
در جواب می گوید به خاطر فقر و گرسنگی.
گدا توجهش به نان هایی که در دست مرد است جلب می شود و می گوید:
من اکنون خیلی گرسنه هستم، می شود یک تکه نانی  بمن بدهی؟
مرد در جواب می گوید: خیر؛ اما اگر بخواهی می توانیم باهم برایت گریه کنیم.

حکایت هنرمندان ما هم این طور است، با این تفاوت که بعضی از آنها دیگر حتی برای درد های مردم گریه هم نمی کنند.


به قلم : خلعت

پی نوشت:
[1]. مستغاثی دات کام

مطلب مرتبط :
اگر انقلاب نشده بود شاید وثوقی از دست رفته بود!
تحریم افطاری به سبک سلبریتی ها
وقتی تنها مشکل موسیقی شجریان است



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما