اشاره
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی انزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُبنابر تفسیر معتمد و مأخوذ از روایات و احادیث از آیه شریفه: «شَهرُ رَمَضان ...» نزول قرآن کریم در این ماه مبارک، مستفاد است. و احتمال این که مراد از جمله: «انزِلَ فِیه ...»، «انزِلَ فِی صَوْمِه، او فِی فَرضِ صَومِهِ» باشد، یعنی درباره روزه ماه رمضان یا وجوب آن، [آیات قرآن نازل شده است، خلاف ظاهر و مرجوح است و تفسیر اوّل موافق با ظاهر است. از این رو، احتمال خلاف ظاهر، محتاج به حذف و تقدیر است. علاوه بر آن که بر حسب این احتمال، نزول قرآن در فرض روزه ماه رمضان، امتیاز خاصّ روزه نمیشود؛ زیرا واجبات دیگر مانند: نماز، حج، زکات، خمس، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ... نیز این امتیاز و شرافت را دارند که قرآن، در فرض آنها نازل شده؛ علاوه بر این که بنا بر این احتمال، امتیاز نزول قرآن در فرض روزه، مربوط به روزه یا فرض آن میشود و مستقیماً و بالذّات به روزه یا فرض روزه ارتباط دارد و ثانیاً و بالعَرَض و بالواسطه، به ماه رمضان مربوط میشود و این نیز، خلاف ظاهر است.
بنابر این آیه شریفه، بیان کرامت و شرافت ماه رمضان، به واسطه نزول قرآن مجید است و بلکه از این آیه، اختیار این ماه از میان ماههای دیگر برای همین شرافت و فضیلت- که قرآن در آن نازل شده است- استفاده میشود و شاید یکی از حکمتهای روزه در این ماه، قیام به وظیفه شکر نعمت و به پاکردن سالگرد نزول قرآن و تجدید ارتباط با کتاب خدا و تعالیم و برنامههای قرآنی است تا مسلمانان همه ساله به مدّت یک ماه، سالگرد نزول کتاب مقدّس الهی را در ضمن انجام یک عبادت بزرگ، به نام «روزه» گرامی بدارند، و شکر خدا را به جای آورده و به قرائت و تأمّل در معانی آیات الهی و استفاده از علوم و دانشهای قرآن- که متضمّن سعادت دنیا و آخرت است- مشغول باشند.
حکمت این که تلاوت قرآن در این ماه فضیلت و ثواب بیشتری دارد نیز محتمل بر این است که چون این ماه، ماه نزول قرآن است، هیچ زمانی برای قرائت قرآن و الهام گرفتن از علوم و معارف آن، از این ماه مناسبتر نیست.
همانگونه که نبوّت محمّدیه، نبوّت جاودان و پیامبری به سوی همگان است، قرآن مجید نیز کتاب جاودان و پاینده این نبوّت میباشد که برای جهانیان نور و دعوت پایدار به توحید، حق و عدالت، صلح و صفا، آزادی و مساوات، رحمت و هدایت، شفای بیماریهای اجتماعی، اخلاقی و فکری، در مرور تمام ازمنه و اعصار است.
پس، برترین شرافتهای این ماه، نزول قرآن و از برترین عبادات در آن، تلاوت و تفکّر و تأمّل در معانی و حقایق قرآن است.
این مسأله را که: «مراد از نزول قرآن چیست؟ و آیا مراد، نزول تمام قرآن یا مراد، آغاز نزول قرآن است؟» را، به دلیل آن که سخن به درازا میکشد فعلا مطرح نمیکنیم و انشاءالله تعالی در مجالی دیگر، از آن بحث مینماییم.
پس از این که دانسته شد نزول قرآن در ماه مبارک رمضان بوده، برای تعیین آن که بدانیم این واقعه بینظیر و عظیم در شب اتّفاق افتاده و یا در روز به وقوع پیوسته است، به خود قرآن مراجعه میکنیم.
برحسب اوّلین آیه سوره «قدر» و آیه سوّم سوره «دخان» نزول قرآن در «لیله القدر» یا «لیله المبارکه» واقع شده است.
و امّا این که این شب، کدام یک از شبهای ماه رمضان بوده است، بر حسب اخبار و روایات از یکی از شبهای «نوزدهم» و «بیست و یکم» و «بیست و سوّم»- که همان «شب قدر» است- بیرون نیست. که در ضمن فصل دیگر، مختصری از فضایل آن شب را تذکّر میدهیم. (انشاء الله تعالی).
نکاتی که در این جا به طور اشاره یادآور میشویم، فضیلت قرآن و دیگر، معجزه بودن آن است:
۱. فضیلت قرآن
از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت است که: شنیدم پیغمبر خدا صلّیالله علیه وآله وسلّم میفرمود: زود باشد فتنهها پدید شود! عرض کردم: ای رسول خدا! به چه چیز یا به چه راه از آن فتنهها بیرون توان شد؟فرمود: به کتاب خدا که خبر آن چه پیش از شما بوده و خبر آن چه بعد از شما و حکم آن چه بین شماست، در آن است؛ جدا کننده میان حقّ و باطل است و هزل و بازی و باطل نیست؛ هواهای مردم آن را منحرف نگرداند و دانایان از آن سیر نشوند و از تکرار قرائت و بسیاری تلاوت کهنه نگردد؛ و عجایب آن تمام نشود، و هر کس آن را از روی تجبّر و تکبّر، ترک کند خدا او را بشکند؛ و هر کس هدایت را در غیر آن طلب کند، حق تعالی او را گمراه سازد؛ ریسمانِ استوار خداست و صراط مستقیم است. هر کس به آن عمل کند، اجر یابد و هر کس به آن حکم کند، حکم به عدل کند و هرکس به سوی آن بخواند، به سوی راه مستقیم خوانده است.
در نهج البلاغه از حضرت علی، امیرالمؤمنین علیه السّلام است که فرمود:
وَاعْلَمُوا انَّ هَذَاالقُرْآنَ هُوَ الناصِحُ الَّذی لا یَغُش، وَالهادِی الَّذِی لایُضِلّ، وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لایُکذِب، وَما جالَسَ هذا الْقُرآنَ احدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادة او نُقصانٍ، زیادة فِی هُدیً، وَنُقْصانٍ مِن عَمیً، وَاعْلَمُوا انَّهُ لَیَسَ لِاحَدٍ بَعدَ الْقُرآنِ مِن فاقة وَلا لِاحَدٍ قَبلَ الْقُرآنِ مِن غِنیً فَاستَشفُوهُ مِن ادوائِکُم وَاستَعِینوا بِه عَلی لاوائِکُم فَانَّ فِیهِ شِفاءٌ مِن اکبَرِ الداءِ وَهُوَ الکُفْرُ وَالنِّفَاقُ وَالغَیُّ والضَّلالُ
بدانید این قرآن آن نصیحت کنندهای است که خیانت نمیکند و راهنمایی است که گمراه نمیسازد و محدّثی است که دروغ نمیگوید. هیچ کس با این قرآن همنشین نشد، مگر آن که از نزد آن، به زیادتی یا نقصان- زیادتی در هدایت و نقصان در کوری و گمراهی- برخاست. بدانید که هیچ کس را بعد از قرآن، نیاز و فقری نیست (بعد از نزول قرآن، به هیچ قانون و برنامهای در اصلاح امور معاش و معاد و دنیا و آخرت نیازی نیست و هیچکس را پیش از قرآن، بی نیازی نیست).
پس، برای دردهای خود از آن شفا بجویید و بر سختیها از آن کمک و یاری بخواهید؛ زیرا در آن شفای بزرگترین دردهاست؛ و آن، درد کفر و نفاق و تباهی و گمراهی است.
۲. فضیلت قرائت قرآن
بر حسب روایتی که در کافی شریف آمده است قرائت قرآن، کفّاره گناهان و پرده از آتش و امان از عذاب است و به قرائت هر آیه، ثواب صد شهید و به تلاوت هر سوره، ثواب پیغمبر مرسل نوشته میشود.این فضیلت و فضایل دیگر که در سایر احادیث رسیده است، در ماه رمضان چندان زیاد میشود که بر حسب خطبه شریفه «رمضانیه»، قرائت یک آیه در این ماه، اجر ختم قرآن در ماههای دیگر را دارد.
قرآن شفای بیماریهای روحی، هدایتگری در ضلالت و گمراهی، رحمتی از برای مؤمنین، و موعظه و پند و عهد خدا است. از این رو، باید مؤمنان با الفاظ و معانی آن، دلها، زبانها، خانهها، بازارها، مدارس و اجتماع خود را روشن و منوّر سازند و از تلاوت آن غفلت نورزند.
۳. معجزه جاودان
هرچه بر عمر جهان بگذرد، اعجاز قرآن ظاهرتر و عظمت و بزرگی آن بیشتر نمودار میگردد.قرآن یکصد و چهارده معجزه باقیه است و خداوند معجزه بودن هر یک از آنها را به وسیله وحی الهی اعلام و از خواص و عوام دعوت فرموده است که:
وَانْ کُنتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِه وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِن دُونِ اللهِ إِنْ کُنْتُم صدِقین
و اگر در آن چه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، پس- اگر راست میگویید- سورهای مانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را- به جز خدا- فرا خوانید.
چهارده قرن است که هزاران مرد برجسته و برترین نوابغ فنّ ادب و قهرمانان میدان سخن و خطابه و نظم و نثر از عرب و عجم، مسیحی و مسلمان و ملّیتهای دیگر، که نامشان در تاریخ به ثبت رسیده است، در صفحه تاریخ اعلام ادب عربی ظاهر شده، و این اعلان رسمی خداوند را در قرآن خوانده و شنیدهاند؛ ولی هیچ یک از آنان نه در خود و نه در دیگران توانایی این کار را ندیدهاند؛ و قرآن را مافوق کلمات بلغاء و فصحای بشر یافتهاند.
در بشر، غریزهای به نام «حبّ شهرت و نام جویی» وجود دارد. هر کس میخواهد نام و آوازهاش جهان را فرا گیرد و نامش بر سر زبانها باشد، و شهرتش از دیگران بیشتر شود و از همردیفان خود سبقت گیرد و شهرت و معروفیت بیشتری پیدا کند، میکوشد تا به گونهای، برتری خود را به نمایش گذارد. تفوّق و پیشرفت بشر در صنعت و ادب و هنر را باید مدیون این غریزه دانست.
این غریزه را اعراب عصر پیغمبر صلّیالله علیه وآله و دیگران از آن عصر تا زمان ما دارا بودهاند؛ و بازار مسابقات ادبی در بین اعراب دوران جاهلیت و معاصر پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله گرم بوده است؛ و افتخار و اشتهار، بیشتر نصیب کسی بود که زیباترین قصیده را سروده و یا خطبهای جذّاب بیان کرده و بر شهرت خود و قوم و قبیلهاش افزوده باشد.
پس چگونه شد که از آن زمان تا حال کسی در مقام معارضه با قرآن برنیامد؟ و چرا هزاران تن از نوابغ جهان ادب و بلاغت، به طور فردی یا جمعی در اندیشه چنین کسب شهرت و بلند نامی برنیامدند؟
چرا تا حال که نزدیک به چهارده قرن است که از نزول آخرین کتاب الهی میگذرد همچنان فریاد قرآن و ندای آسمانی «قُلْ لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلی ان یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرءانِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیراً» در جهان بلند است؟
چرا با وجود آن که برخی در مقام مبارزه با اسلام و کارشکنی و جلوگیری از پیشرفت آن به هر اقدام ممکن و خطرناک، به جنگ و خونریزی، نیرنگهای سیاسی، فتنه و آشوبگری و ... دست زدهاند، امّا از نیروی ادب و بیان و از تلفیق حروف و الفاظ و کلمات- که بعد از نیروی تفکّر آسانترین اعمال بشر است- استفاده نکردهاند و حجّت قرآن، برهان و معجزه باقیه اسلام را باطل نساختند؟!
پاسخ روشن است: چون از همان آغاز کار، کلام خدا را بر فراز آسمان و کلمات فُصَحا و بُلَغای نامی را بر زمین و از آن هم فروتر دیدند و دانستند که بنده عاجز و مخلوق محتاج، نمیتواند با خدای توانا و خالق بزرگ جهان معارضه کند!
حقیقت شگفتانگیز است: پیامبر ارجمند اسلام برای این که هیچ گونه برخوردی میان او و کفّار واقع نشود، عذری برای آنها باقی نماند، قطره خونی از کسی نریزد و آتش جنگ و نبرد روشن نشود، به مردم مکّه و به تمام فُصَحا و بُلَغا و به جمیع جنّ و انس، حاضر و غایب، اعمّ از معاصران و آیندگان ابلاغ کرد که اگر همه، اجتماع کنند و به پشتیبانی هم در آیند، نمیتوانند مانند این قرآن را بیاورند.
چرا با این که امَرای کلام و قهرمانان صحنه سخنوری، شاهد و ناظر چنین ابلاغی بودند، در این میدان وارد نشدند و به شمشیر متوسّل گردیدند؟!
آری، آنان میدانستند که شرکت در این مسابقه، جز رسوایی و شکست نتیجهای نخواهد داشت.
رُدَّت بَلاغَتَها دَعوی مُعارِضِهارَدَّ الغُیور یدَ الجانی عَنِ الحَرَمِ
دامَت لِدُنیا ففاقَت کُلَّ مُعْجِزَهمِنَ النَّبِیینَ اذ جائت وَلم تَدُمِ
ناتوانی و عجز بشر از آوردن کلامی مثل قرآن، اکنون چنان تثبیت و پابرجا شده که مخالفان و دشمنان اسلام با شدّتِ مخالفت و با تمام اهتمامی که در دشمنی و جلوگیری از تحقّق مقاصد اسلام دارند، از معارضه با قرآن مأیوس و نا امید گردیدهاند و اگر قدرتهای نیرومند استعماری و تبشیری مسیحی و یهودی و ... این کار را امکانپذیر میدانستند، بدان اقدام میکردند. کسانی که با قدرت سیاسی و مادّی خود، مسلمانان را تحت فشار گذارده، از اجرای احکام اسلام جلوگیری کرده و از هیچ چیز مانند: قیام مسلمین و به پا خاستن پرچم وحدت اسلامی و توحید، هراسناک نیستند؛ اگر میتوانستند از این راه با اسلام مبارزه میکردند و این راه را که در جهان معاصر مؤثّرتر و آسانتر است بر میگزیدند؛ امّا همه دانشمندان، سخن شناسان، اساتید و ادبای عرب زبان شرقی و غربی اتّفاق دارند که این معارضه به جایی نمیرسد و جز تثبیت بیشتر اعجاز قرآن و تأیید خبر غیبی «فَان لَم تَفعلُوا وَلَن تَفعَلُوا» ثمری ندارد.
قصد ما این نیست که در این مجال، از اعجاز قرآن سخن بگوییم. اساتید و مشاهیر علوم ادب درباره اعجاز قرآن کتابها نوشتهاند و این بحثی است که روز به روز دامنه آن وسیعتر میشود و هر کدام از رشتهها و نواحی متعدّده آن محتاج به کتابی ویژه است. وجوه اعجاز قرآن منحصر به فصاحت و بلاغت نیست؛ بلکه قرآن از نواحی مختلف مانند: فصاحت و بلاغت، اسلوب، اخبار غیبی، جذبات روحی، جامعیت تعالیم و کامل بودن احکام و قوانین، بیان معارف و الهیات و علوم ماورای طبیعت، و ... معجزه میباشد.
قرآن، کتاب حکمت، شریعت و قانون، اخلاق، توحید و خداشناسی، تاریخ و عبرت است و اصول علوم زیستشناسی، بهداشت، اقتصاد، زراعت، نجوم و حقوق مدنی، جامعهشناسی، روانشناسی و ... در آن درج است.
اقبال پاکستانی چه نیک و زیبا سروده است که:
نقش قرآن چون در این عالم نشستنقشهای کاهن و پاپا شکست
فاش گویم آن چه در دل مضمر استاین کتابی نیست چیز دیگر است
چون به جان در رفت، جان دیگر شودجان که دیگر شد، جهان دیگر شود
فاش گویم آن چه در دل مضمر استاین کتابی نیست چیز دیگر است
چون به جان در رفت، جان دیگر شودجان که دیگر شد، جهان دیگر شود