الف) عزّت نفس:
یکی از صفات نورانی که به مؤمن شرافت و حرمت میدهد، عزّت نفس در زندگی اجتماعی است. عزّت در لغت به معنی گرامی شدن و ارجمند شدن میباشد(فرهنگ فارسی عمید) و در اصطلاح حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان میگردد یا در وجود انسان حالت شکست ناپذیری ایجاد میکند. این حالت سبب میشود که مؤمن مقابل هر کسی سر تعظیم فرود نیاورد و آبرو و احترام و شرافت خود را از بین نبرد. در قرآن کریم هم خداوند در آیاتی به صفات عزّتمندان اشاره فرموده است: در سوره نساء آیه 139 آمده است: «الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعا، کسانی که کافران را بدون مؤمنان دوست خود میگیرند، آیا به دنبال عزّت در پیش آنان میگردند باوجود آنکه تمامی عزّت برای خداوند است». با دقت در معارف روایی به روشنی درمییابیم، عزّت نفس دارای مصادیق بسیاری است که دانستن هر کدام به جهتگیری اعمال کمک میکند. اکنون به اختصار به دو مورد اساسی اشاره خواهیم کرد.
یک) عزت در بی نیازی از مردم:
امام صادق(ع) در مورد بینیازی مؤمن از دیگران فرموده است: «طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِز، حاجت خواستن از مردم، موجب سلب عزّت میگردد». مرحوم نراقی(ره) معنای این روایت را در داستانی بسیار زیبا به تصویر کشیده است: «شخصی دو کودک را در راهی دید که هر یک نانی داشتند و یکی از آنها قدری عسل بر روی نان داشت، آن دیگری از وی عسل خواست. گفت: سگِ من شو تا تو را عسل دهم. گفت: شدم. صاحب عسل رشتهای به دهان او داد تا به دندان گرفت. و از عقب او میدوید و صدای سگ میکرد.اقبال لاهوری نیز معنای روایت را چنین به تصویر کشیده است:
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی زسگان خوارتر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خَم کرد
دو) عزت نفس در بندگی:
مورد دیگری که عزّت را برای مؤمن به ارمغان میآورد، بندگی و عبودیت است. مؤمنی که از بند هوی و هوس های نفسانی رها شده و عبادتش را برای خداوند خالص کرده است، به فضیلت عزّت نفس مزین شده است. امیرالمؤمنین(ع) در دعاهای خود خطاب به خداوند متعال چنین فرموده است: «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا، معبودا! بس است مرا این عزّت که بنده تو هستم». امام حسن(ع) فرموده است: «إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبة بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل، هرگاه بدون داشتن فامیل و سلطنت، عزّت و شکوه را اراده کردی، از ذلت نافرمانی خدا به سوی عزّت اطاعت خدا خارج شو».ب) تکبّر:
بدترین رذیلتی که حقیقت انسانی را تاریک میکند و مانع ورود او به بهشت الهی می شود، تکبراست. تکبر در لغت به معنای بزرگ منشی، خودخواهی، خودنمایی و نخوت است(فرهنگ عمید فارسی) و در اصطلاح حالت نفسانیای میباشد که انسان به سبب امتیازهایی که خداوند به او داده است، خود را برتر و بهتر از دیگران میداند. این صفت اگر در دل باشد به آن «کبر» و اگر ظاهر گردد «تکبر» گفته می شود؛ که دارای اقسام مختلفی میباشد و یکی از ریشه های اصلی این صفت خیالات مختلف می باشد.آیت الله شجاعی(ره) فرموده است: «اگر عاقلی در جزئیات حرکات و گفتار آنان دقت کند، و ریزهکاریهای اطوار و حالات آنان را مورد ملاحظه قرار دهد، آنان را جز دیوانگانِ به ظاهر عاقل و عاقلانِ دیوانه و گرفتاران به وحشتناک ترین اوهام و خیالات نمی بیند، به تعبیری، آنان را جز بیماران نمیباید. دقت در کیفیت برخورد آنها با دیگران، در کیفیت حرف زدن و در قیافه های تصنعی و جهنمی که به خود میگیرند، در رفتار مُضحکشان در محافل و مجامع و در سایر حرکاتی که دارند، آنهم با آن وهم و پنداری که در باطنشان می گذرد، به خوبی روشنگر این حقیقت است که بیچارهها در پردههای متراکم وهم و خیال آنچنان گرفتار آمده اند که قابل توصیف با جمله و عبارت نیست».
در قرآن کریم به بیانهای مختلف صاحبان این صفت رذیله مورد نکوهش قرار گرفتهاند. در آیه 39 سوره مبارکه زمر آمده است: «قِیلَ أدْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا، فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ، به آنان گفته شود از درهاى دوزخ وارد شوید که جاودانه در آن خواهید بود، پس چه بد است منزلگاه متکبّران». امام صادق(ع) در زشتی تکبر فرموده است: «إِنَّ فِی السَّمَاءِ مَلَکَیْنِ مُوَکَّلَیْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَاهُ، همانا در آسمان دو فرشته موکل برای بندگان قرار گرفتهاند و هرکس برای خدا تواضع کرد او را رشد میدهند و بالا میبرند و هر کس را که تکبر کند خوار و ذلیل میکنند».
ج) تفاوت عزت نفس و تکبر:
انسانی که با عزت نفس در جامعه زندگی میکند به دنبال برتری جویی و تحقیر و ذلت دیگران نیست، بلکه سعی دارد تا شرافت و حرمتی که خداوند به او داده است را در مقابل دیگر انسان ها حفظ کند، چنین انسانی با مجاهدت و زحمت فراوان به فکر حفظ رابطه خود با خداوند است تا لحظهای با گناهان، خود را ذلیل نکند و از عزت عبودیت خارج نشود.اما متکبر با خیالات و توهماتی که وجود او را فراگرفته است در پی تحقیر و ذلت همنوعان خود، برای حفظ برتری خیالیاش از هیچ عملی دریغ نمیکند. چنین فردی تمام اعمالش را در مسیر اثبات برتری خود به دیگران به کار میگیرد.