داستانک های راسخون (سری جدید 11)

داستانک های نژادپرستی و برده داری

داستان های عبرت آموز از نژاد پرستی و برده داری در آمریکا و جوامع غربی و زیبایی های نگاه متعالی اسلام به موضوع نفی نژاد پرستی و برده داری
دوشنبه، 26 خرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد رضا فرزین
موارد بیشتر برای شما
داستانک های نژادپرستی و برده داری

به گزارش راسخون در سری یازدهم داستانک های راسخون، داستان های عبرت آموز از نژاد پرستی و برده داری در آمریکا و جوامع غربی و زیبایی های نگاه متعالی اسلام به موضوع نفی نژاد پرستی و برده داری را دنبال کنید
 

1-  مثل حسین پیدا نمی شود که به غلام سیاهش بگوید: چه بوی خوشی داری!
 

دکتر مسیحی لبنانی الاصل که در ایتالیا در حال خدمت است و خودش هم کرونایی شد در اشاره به اتفاقات امروز آمریکا نوشت:
آیا از کربلا عظیم تر وجود دارد؟ وقتی امام حسین بن علی خم شد و گونه بر گونه جون (غلام) سیاه مسیحی نهاد و به او گفت چه بوی خوشی داری...
مشکل ما هیچ وقت با دین یا رنگ یا نژاد نبوده، مشکل ما همیشه با ظلم بوده و هست.

داستانک های نژادپرستی و برده داری
 

2-  جاذبه جون غلام امام حسین برای جوانان آمریکا

عزیزی نوشته: توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه براش یه مترجم گذاشتیم... شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم.
 شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن! پرسیدم: برای چی میخواین شیعه بشین؟! همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه! ازش پرسیدم: برای چی به اینا گفتی شیعه بشن؟
گفت: شب اول یه تیکه از روضه "جون" رو خوندی (غلام سیاه امام حسین) همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت و گفت: جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟ ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد.. من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره....

3- پلیسِ سفید پوستان!

پلیس آمریکا یک سیاه پوست رو بازداشت می‌کنه، با صورت به روی زمین می‌خواباند در حالی که افسر پلیس زانوی اش را روی گردن این مرد فشار میدهد! چند دقیقه بعد مرد سیاه پوست التماس میگه خواهش می‌کنم و دوازده بار میگه طی 6 دقیقه میگه "نمی‌تونم نفس بکشم" ولی افسر پلیس هیچ توجهی نمی‌کنه و  مرد سیاه پوست توسط پلیس آمریکا به قتل می‌رسه! و پلیس به این رفتار وحشی اش افتخار می کند و عکس یادگاری می گیرد!
 

4- باغ وحش های انسانی!
 

تا اواسط قرن بیست باغ وحش های انسانی در غرب دایر بود. خوشبختانه یک عکس تاثیرگذار توانست به این پدیده شوم و غیرانسانی خاتمه بدهد.
در این عکس دختربچه ای آفریقایی در لباس غربی ها قرار دارد و یکی از بازدیدکنندگان از پشت نرده ها دارد به او غذا می دهد! تاثیر این عکس باورنکردنی بود و موج اعتراضات علیه باغ وحش های انسانی به پا خواست.

داستانک های نژادپرستی و برده داری
 

4- داستان آزادی
 
در زمانیکه برده‌داری در آمریکا رایج بود، زن سیاه پوستی به نام هریت تابمن، گروهی مخفی به راه انداخته بود که بردگان را فر‌اری می‌داد.
بعدها از او پرسیدند:
سخت‌ترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟
او عمیقا به فکر فرو رفت و گفت:
قانع کردن یک برده به اینکه
تو برده نیستی و باید آزاد باشی…

(ناگفته نماند این اعتقاد بین بومیان و سیاهان رو هم تفکری استعماری دیکته می کرد. راسخون)

5- زن نژاد پرست
در یکی در پرواز های شرکت tam
یک زن تقریباً پنجاه ساله ی سفید پوست به صندلی اش رسید و دید مسافر کنارش یک مرد ساهپوست است با لحن عصبانی مهماندار پرواز را صدا کرد
مهماندار از او پرسید “مشکل چیه خانوم؟”
زن سفید پوست گفت:
“نمی توانی ببینی؟به من صندلی ای داده شده که کنار یک مرد سیاهپوست است.
من نمی توانم کنارش بنشینم، شما باید صندلی مرا عوض کنید!”
مهماندار گفت: “خانوم لطفاً آروم باشید، متاسفانه تمامی صندلی ها پر هستند، اما من دوباره چک می کنم ببینم صندلی خالی پیدا می شود یا نه”
مهماندار رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت: “خانوم، همانطور که گفتم تمامی صندلی ها در این قسمت اقتصادی پر هستند، من با کاپیتان هم صحبت کردم و او تایید کرد که تمامی صندلی ها در دسته اقتصادی پر هستند، ما تنها صندلی خالی در قسمت درجه یک داریم”
و قبل از اینکه زن سفید پوست چیزی بگویید مهماندار ادامه داد: “ببینید، خیلی معمول نیست که یک شرکت هواپیمایی به مسافر قسمت اقتصادی اجازه بدهد در صندلی قسمت درجه یک بنشیند، با اینحال، با توجه به شرایط، کاپیتان فکر می کند اینکه یک مسافر کنار یک مسافر افتضاح بنشیند ناخوشایند هست.”
و سپس مهماندار رو به مرد سیاهپوست کرد و گفت: “قربان این به این معنی است که شما می توانید کیف تان را بردارید و به صندلی قسمت درجه یک که برای شما رزرو نموده ایم تشریف بیاورید…”
تمامی مسافران اطراف که این صحنه را دیدند شوکه شدند و در حالی که کف می زدند از جای خود قیام کردند.
 

....در حال تکمیل...



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط
موارد بیشتر برای شما