خیانت اعراب سازشکار...

اعلام آشتی بین رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی و بحرین، حاصل پروژه ای نسبتا طولانی از سوی آمریکا محسوب می شود که در چهارچوب طرح معامله قرن، در صدد عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه می باشد. اما صلح واقعی در منطقه، تنها با استیفای حقوق مشروع فلسطینیان برپا خواهد شد، نه با پیمان های ذلت بار صلح که در واقع تایید اشغالگری و توسعه طلبی اسرائیل است.
سه‌شنبه، 1 مهر 1399
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : فرزان شهیدی
موارد بیشتر برای شما
خیانت اعراب سازشکار...

واکاوی پیمان «صلح ابراهیم»

در سایه تبلیغات فراوانی که رسانه های مثلث آمریکایی، عبری و عربی انجام دادند، پیمان صلح بین رژیم صهیونیستی و امارات و بحرین، موسوم به «صلح ابراهیم» روز سه شنبه 15 سپتامبر 2020 (25 شهریور 99) در حضور 700 مهمان در کاخ سفید به امضا رسید.

ابتدا امارات در 23 مرداد 99 طی یک بیانیه مشترک با آمریکا و رژیم صهیونیستی اعلام کرد به طور رسمی وارد روند سازش شده است. سپس نخستین پرواز رسمی اسرائیل با عنوان «پرواز صلح» انجام شد و شماری از مقامات اسرائیلی و آمریکایی جهت پیگیری و هماهنگی اقدامات اجرایی این توافق وارد ابوظبی شدند.

پس از آن دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا در 21 شهریور 99 در توییتی اعلام کرد که بحرین نیز با اسرائیل پیمان دوستی می بندد. 

بدین ترتیب با پیشگام شدن امارات و بحرین، یکی از بندهای طرح «معامله قرن» مبنی بر عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل به ثمر نشست.

برخی کشورهای منطقه و جهان از این توافق صلح استقبال کردند. جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و تشکیلات خودگردان فلسطین اما به شدت با آن مخالفت کرده اند.
 

پیشینه روند سازش

نخستین توافق صلح رژیم صهیونیستی با مصر در سال 1979 میلادی با میانجیگری ایالات متحده آمریکا موسوم به پیمان «کمپ دیوید» امضا شد. به دلیل فضای سنگین ضداسرائیلی در منطقه، این پیمان با واکنش های تندی مواجه شد و حتی انور سادات رئیس جمهوری مصر به خاطر این کار توسط خالد اسلامبولی ترور شد.

لذا تا بیش از یک دهه روند صلح به تاخیر افتاد تا این که با برگزاری نشست صلح مادرید در سال 1991، توافق «اسلو» بین رژیم صهیونیستی و سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1993 امضا شد. پس از ان در سال 1994 اردن نیز با امضای پیمان «وادی عربه» به دشمنی خود با اسرائیل پایان داد.
با گذشت 16 سال، اینک نوبت ترامپ شده است تا قطار فرسوده صلح را بار دیگر به راه انداخته و امارات و بحرین را وارد چرخه سازش با رژیم اشغالگر اسرائیل نماید.
 

تنازل آشکار اعراب

توافق اخیر بین امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی، در واقع تنازلی آشکار از شروط اولیه اعراب نسبت به قضیه فلسطین محسوب می شود.

بر اساس طرح صلح پیشنهادی عربستان که در سال ۲۰۰۲ در اتحادیه عرب به تصویب رسید، کشورهای عربی، عادی سازی روابط با اسرائیل را به خواسته هایی مشروط کردند که هیچ کدام از آن ها تا امروز محقق نشده است.

پایان اشغال سرزمینهای فلسطینی، عقب نشینی اسرائیل به پشت مرزهای سال ۱۹۶۷ از جمله پایان اشغال بلندی های جولان در خاک سوریه، تاسیس کشور فلسطین به پایتختی بیت المقدس، به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین از سوی اسرائیل و همچنین حل مساله آوارگان فلسطینی بر اساس قطعنامه های سازمان ملل و به شکل عادلانه از مهمترین شروط کشورهای عربی برای عادی سازی روابط با اسرائیل هستند.
 

از همکاری های پنهانی تا مناسبات آشکار

امارات: مناسبات رژیم صهیونیستی و امارات به شکل غیررسمی پیشینه طولانی دارد. طبق اسناد ویکیلیکس، عبدالله بن زاید وزیر خارجه امارات از دیرباز با مقامات اسرائیلی از جمله شیمون پرز روابط نزدیکی داشته است.

به همین دلیل افتتاح دفتر دیپلماتیک اسرائیل در ابوظبی در سال 2005 مورد استقبال مقامات امارات قرار گرفت و راه شرکت های اسرائیلی به داخل امارات گشوده شد. پیش از آن  در سال 2009 به یک بازیکن تنیس اسرائیلی اجازه داده شد تا در مسابقات ابوظبی شرکت کند و پرچم رژیم صهیونیستی برای اولین بار در نشست آژانس انرژی های تجدید پذیر در حضور مسئولان صهیونیستی برافراشته شد.

در دسامبر سال 2010 نیز امارات از یک گروه توریستی صهیونیستی میزبانی کرد. در ژانویه سال 2014 وزیر انرژی اسرائیل «سیلفان شالوم» از امارات دیدن کرد و در در دسامبر همان سال یک خط هوایی ویژه بین امارات و اسرائیل بازگشایی شد و امارات با شرکت های صهیونیستی قرار دادهای متعددی منعقد کرد.

بحرین: بحرین نیز با اسرائیل روابط پنهانی زیادی داشته است. در سال 2000 سلمان بن حمد آل خلیفه، ولیعهد بحرین گفت‌وگوهای رسمی دیپلماتیک را با مقامات اسرائیلی در جریان اجلاس‌های مجمع جهانی اقتصاد آغاز کرد.

در سال ۲۰۰۷ وزیر خارجه بحرین با همتای اسرائیلی خود در سازمان ملل دیدار کرد و در سال 2۰۰۹ شیمون پرز، رئیس وقت اسرائیل و پادشاه بحرین در حاشیه کنفرانس سازمان ملل در نیویورک دیدار کردند. در همان سال یک هیئت بحرینی در اقدامی بی‌سابقه برای بازگرداندن گروهی از شهروندان بازداشت شده خود در تل‌آویو، به اراضی اشغالی سفر کرد.

خالد آل خلیفه، وزیر خارجه سابق بحرین در سپتامبر ۲۰۱۶ در بیانیه ‌ای پس از مرگ شیمون پرز رئیس جمهور سابق اسرائیل را ستود. در سال نیز ۲۰۱۷ به یک هیئت اسرائیلی اجازه داده شد در کنفرانس فیفا در منامه شرکت کند. همچنین به یک راننده اسرائیلی اجازه داده شد در مسابقه اتومبیلرانی در بحرین شرکت کند.
و بالاخره در ژوئن سال ۲۰۱۹ یک کارگاه اقتصادی توسط ایالات متحده در منامه پایتخت بحرین برگزار شد که هدف آن زمینه سازی برای اجرای طرح معامله قرن بود. این نشست فرصتی را برای نزدیک شدن بیشتراسرائیل با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ایجاد کرد. وزیر خارجه بحرین در حاشیه این نشست اقتصادی گفت که اسرائیل بخشی از تاریخ منطقه است.

با این تفاصیل امضای توافق عادی سازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل، در واقع به منزله پرده برداری از مناسباتی است که طی سال های گذشته میان ابوظبی و منامه با تل آویو برقرار بوده و اینک حالت رسمی و علنی یافته است.
 

از «سپر داود» تا «صلح ابراهیم»

نکته قابل توجه آن است که نام توافق جدید بین اسرائیل و امارات و بحرین را «صلح ابراهیم» نهاده اند، با این هدف که توافق جدید، زمینه ساز آشتی و همگرایی بین ادیان آسمانی خواهد بود.

البته تمسک به اسامی و نمادهای دینی ابداع تازه ای نیست. از جمله نمادهای دینی و تاریخی که صهیونیست ها بدان تمسک نمودند ستاره یا سپر داوود است که شامل دو مثلث در هم تنیده است که گفته شده نشان حک شده بر سپر داوود و مُهر یا انگشتر فرزندش سلیمان بوده است.

در واقع یهودیان از داوود به عنوان یکی از انبیا و پادشاهان بزرگ بنی اسرائیل به نیکی یاد کرده و او را نماد قدرت و شجاعت و جنگاوری می دانند. داوود همان کسی است که در نبردی تن به تن، جالوت غول پیکر را نقش بر زمین کرد. لذا استفاده از نماد سپر داوود الهام بخش یهودیان در مقابله با دشمنان است.

هر چند برخی مورخان در انتساب این نماد به داوود تردید کرده و در عهد عتیق و کتاب مقدس از آن ذکری به میان نیامده، اما جنبش صهیونیسم برای تحریک عواطف یهودیان، در سال 1897 ستاره داوود را به عنوان نماد جنبش و دولت آینده یهود تصویب کرد و با تشکیل رژیم غاصب در سال 1948 تبدیل به پرچم رسمی اسرائیل شد.

نکته قابل توجه آن است که اسرائیل در شرایط صلح نیز خود را از تمسک به نمادهای دینی بی نیاز نمی بیند، لذا هم برای جلب توجه مسلمانان و هم اقناع یهودیان افراطی، به حضرت ابراهیم روی آورده و صلح جدید با امارات و بحرین را صلح یا توافق ابراهیم نامگذاری کرده است.

این در حالی است که پروژه تهوید (یهودی سازی) اماکن مقدس از سال ها پیش آغاز شده و در همان بیت المقدس، ما یملک و خانه های فلسطینیان همچنان مورد تعرض و مصادره رژیم صهیونیستی قرار گرفته و قرار است حداقل 30 درصد از اراضی کرانه باختری ضمیمه خاک اسرائیل شود!

در واقع صلحی که اسرائیل و آمریکا از آن دم می زنند و آن را منتسب به ابراهیم نبی می کنند، همان عداوت و توسعه طلبی پیشین است که با "سپر داوود" آغاز شده و اکنون در لفافه "صلح ابراهیم"، قصد تداوم آن را با شیوه های جدید دارند.
 

اهداف و انگیزه ها

آمریکا: به نظر می رسد دونالد ترامپ که وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده است، در صدد کسب دستاورد تازه ای در عرصه سیاست خارجه و در سطح منطقه می باشد.

برای ترامپ که در سیاست خارجی خود در قبال ایران، چین و کره شمالی دستاوردی نداشته، این توافق که از طریق نوعی تحمیل و نیرنگ علیه اعراب حاصل شده، اهمیت ویژه ای خواهد داشت.

ترامپ با این توافق به زعم خود با یک تیر چند نشان زده است. از یک سو قصد دارد آرای یهودیان آمریکا را که معمولا به دموکرات ها رای می دهند، به نفع خود جلب کند و از دیگر سو به نتانیاهو برای تحکیم جایگاه متزلزل خود در ساختار قدرت اسرائیل کمک کند.

هدف دیگر آمریکا تکمیل کردن حلقه فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است. در واقع تصور ترامپ و نتانیاهو این است که با پیوستن کشورهای عربی به گردونه صلح، ایران دچار انزوا شده و به همان نسبتی که بر عمق راهبردی اسرائیل افزوده می شود، از عمق راهبری ایران در منطقه کاسته می شود.

رژیم صهیونیستی: به دلایل متعدد، سیاست صهیونیست ها از جنگ مستقیم نظامی به عادی سازی روابط و صلح با اعراب تغییر یافته و به تعبیر شیمون پرز رئیس جمهور پیشین اسرائیل، تانک تبدیل به کالا شده است. هدف اصلی این کار ایجاد امنیت و تامین مشورعیت برای رژیم غاصب در قلب منطقه است.

در سطح داخلی، بنیامین نتایاهو نخست وزیر اسرائیل که وضعیت متزلزلی دارد، قصد دارد با پیمان صلح با اعراب، موقعیت خود را تثبیت کرده و در سطح افکار عمومی داخل اسرائیل چنین تبلیغ می کند که مقدمات معامله قرن را به نفع این رژیم محقق کرده است.

امارات و بحرین: این توافق برای امارات و بحرین هم خالی از برخی اهداف و فواید نیست. از یک طرف، نگرانی ‌های آن ها در باره شکست احتمالی ترامپ در انتخابات آمریکا رفع خواهد شد، زیرا بر این باورند که با وارد شدن اسرائیل در مناسبات امنیتی و نظامی و سیاسی با امارات، دولت های آمریکا نمی‌ توانند مانند ترامپ در خصوص فروش امنیت بر اعراب فشار وارد کنند.

امارات و بحرین همچنین بر این باورند که مناسبات سیاسی و امنیتی با اسرائیل تا حدی آن ها را در برابر جمهوری اسلامی ایران تقویت خواهد کرد. این نگاه برخاسته از آثار پروژه «ایران هراسی» در منطقه است. اما واقعیت این است که امارات و بحرین با اعلام روابط رسمی با رژیم صهیونیستی بیش از گذشته آسیب پذیر خواهند شد، زیرا حضور اسرائیل در این کشورها ضمن آن که مخالفت شدید ایران را برمی انگیزد، بر حساسیت‌ محورمقاومت نیز خواهد افزود.

این دو کشور همچنین امید دارند از مزایای تبادل اقتصادی، تجاری و فن آوری با رژیم صهیونیستی بهره مند شوند.
 

ضرورت واکنش به عادی سازی روابط

لازم است جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی حداقل در چهار عرصه، مخالفت و واکنش لازم را با روند سازش و عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل نشان دهد:

1- در عرصه سیاسی و دیپلماسی لازم است پیش از ان که زمان بگذرد، ایران با مخالفان این روند (ترکیه، عراق، سوریه، تشکیلات خودگران و نیز گروه های مقاومت در منطقه) یک ائتلاف سیاسی قوی تشکیل داده و طراحی و اقدامات لازم را جهت اعمال فشار بر کشورهایی که سازش رسمی کرده اند (امارات و بحرین) انجام دهند و در عین حال نسبت به سایر کشورهایی که در صف سازش ایستاده اند نوعی بازدارندگی ایجاد کنند.

2- در زمینه اقتصادی، می توان با توافقات تازه با کشورهای فوق می توان در جهت تقویت و گسترش آن تلاش کرد و راهکارهایی از جمله قطع و یا حداقل کاهش روابط تجاری با کشورهای سازشکار را مورد بررسی قرار داد.

3- در حوزه امنیتی لازم است با توجه به نزدیک شدن رژیم صهیونیستی به مرزهای ج اا و ایجاد احتمالی پایگاه های نظامی، تدابیر لازم دفاعی اندیشیده شده و قدرت بازدارندگی محور مقاومت به رخ دشمن کشیده شود.

4- در عرصه رسانه و افکار عمومی لازم است از رسانه های و دستگاه های تبلیغاتی و به ویژه شبکه های اجتماعی در بستر فضای مجازی استفاده کافی را برده و روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را به شدت زیر سوال ببریم. با تبیین ابعاد و خطرات خیانت اعراب به آرمان فلسطین در کنار تهییج افکار عمومی حتی در کشورهای سازشکار، می توان یک جریان رسانه ای قوی در حوزه دیپلماسی عمومی پدید آورد که اگر به شکل هوشمندانه و هدفمند تداوم یابد، نوعی بازدارندگی علیه سازشکاران و حامیان آمریکایی و اسرائیلی آن ها ایجاد خواهد کرد.
 

جمع بندی

اعلام برقراری روابط رسمی بین رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی و بحرین، حاصل پروژه ای نسبتا طولانی از سوی آمریکا محسوب می شود که در چهارچوب طرح معامله قرن، در صدد عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه می باشد.

دونالد ترامپ برای این که اعراب را نسبت به این موضوع قانع کند در ابتدا اعلام کرد قصد دارد بخش های زیادی از کرانه باختری را به خاک اسرائیل ضمیمه کند که به طور طبیعی با مخالفت اعراب مواجه شد. اما در ادامه با تعلیق این طرح، نظر مثبت اعراب را جهت ایجاد رابطه رسمی با رژیم صهیونیستی جلب کرد. امارات و بحرین نخستین قربانیان این توطئه نیرنگ آمیز بودند و بعید نیست با فشارهای واشنگتن،  برخی دیگر از کشورهای عربی سوار قطار صلح شوند.

اما آن چه مهم است فرهنگ ریشه دار مقاومت در منطقه است که نه تنها در کشورهای محور مقاومت، بلکه در میان ملت های مسلمان تجلی یافته و به عنوان سدی مستحکم، مانع پروژه عادی سازی روابط خواهد شد.

گزینه مقاومت که شعله های آن همچنان در فلسطین و سایر نقاط منطقه و جهان برافروخته است، تنها راه مقابله با عدوات و توسعه طلبی صهیونیست ها است. به این ترتیب صلح واقعی ابراهیم و آرمان سایر انبیا، تنها با استیفای حقوق مشروع فلسطینیان برپا خواهد شد، نه با پیمان های ذلت بار صلح که در واقع تایید اشغالگری اسرائیل و زیر پا نهادن حقوق برباد رفته صاحبان اصلی سرزمین مقدس فلسطین است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.