چین، بزرگ‌ترین کابوس آمریکا

میان چین و آمریکا را نبردی عقیدتی و ایدئولوژیک می‌داند و معتقد است چینی‌ها با تکیه بر قدرت نرم و ارائه تصویری زیبا از ایدئولوژی و فرهنگ خود سعی دارند ملل مختلف را به خود جذب کرده و متعاقباً، دامنه نفوذ...
چهارشنبه، 6 اسفند 1399
تخمین زمان مطالعه:
کارشناس : حمید خوش آیند
موارد بیشتر برای شما
چین، بزرگ‌ترین کابوس آمریکا

بیان مسأله

تا به این لحظه یکی از معدود نقاط مشترک قابل توجهی که دولت بایدن در حوزه سیاست خارجی با دولت قبلی آمریکا یعنی ترامپ داشته است و تا حدودی زیادی تا به این لحظه سیاست‌های دولت ترامپ را ادامه داده است، نحوه کنش‌گری در مقابل چین بوده است. در واقع در دولت بایدن هم مانند دولت ترامپ هیچ تغییری در این زمینه که چین از عنوان «دشمن درجه یک امنیت ملی آمریکا در عرصه جهانی» خارج شود، نخواهیم دید. اگر اولویت‌ها و نگرانی‌های مهم و کلی سیاست خارجی دولت جدید آمریکا را برشماریم به ترتیب شامل این حوزه‌هاست: نخست چین، دوم روسیه، سوم بهبود روابط با متحدان فراآتلانتیکی و چهارم خاورمیانه. از این نظرگاه اولویت اصلی سیاست خارجی دولت جدید آمریکا، نه منطقه غرب آسیا و تحولاتی که در این منطقه می‌گذرد بلکه همانند دوره ترامپ، «چین» است.
 

چین، نقطه تمرکز اصلی سیاست خارجی بایدن

با‌ اینکه بایدن از زمان روی کار آمدن خود نشان داده است که تقریباً از تمام سیاست‌های دولت قبلی چه در عرصه‌های داخلی و چه خارجی در حال عقب‌نشینی است، با این‌همه در یک مورد مهم یعنی مسئله چین، بایدن عجله چندانی برای عقب‌نشینی از سیاست‌های ترامپ ندارد. در این راستا همچنان که اطلاعات و شواهد موجود نشان می‌دهد، بایدن بخش عمده‌ای از توجه سیاست خارجی خود را حداقل تا به این لحظه بر چین متمرکز کرده است و در این مدت کوتاه نیز هشدارهای مهمی به چین ارسال کرده است که اگر این‌گونه نبود گفتگوی تلفنی «جو بایدن» با «شی‌جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین 2ساعت طول نمی‌کشید! گفتگویی که ظاهراً دو طرف سنگ‌های هم را به روی یکدیگر باز کردند! این در حالی است که دولت بایدن هنوز هیچ علاقه‌ای به لغو اقدامات ترامپ در خروج شرکت‌های ارتباطی چینی از بازار بورس نیویورک یا ممنوعیت فعالیت اپلیکیشن‌های چینی و یا قرار دادن شرکت‌های فناوری چینی در لیست سیاه از خود نشان نداده است.
 

سیاست‌های تحریک‌آمیز علیه چین در تایوان

اینکه هم‌زمان با روی کار آمدن بایدن، سطح تنش‌های نظامی در روابط دو‌طرف به‌ویژه پیرامون «تایوان» و «هنگ‌کنگ» روند صعودی پیدا کرده است به تنهایی گویای همه چیز است. طوری‌که در بحبوحه تنش‌ها میان واشنگتن و پکن در خصوص مسئله تایوان، یک ناوگروه نظامی آمریکایی با هدایت ناو هواپیمابر «یو اس اس تئودور روزولت» اوایل هفته گذشته وارد دریای جنوبی چین شد. جالب است که پس از اقدام تحریک‌آمیز آمریکا در اعزام ناوگروه آمریکایی به دریای جنوبی چین، برای نخستین بار در سال‌های اخیر، بمب‌افکن‌های پکن حمله به این ناوگروه را شبیه‌سازی کردند! چرا‌که در پرتو اوضاع متشنج و ناآرام در دریای جنوبی چین، دولت آمریکا کم‌کم شروع به تحریک کردن چین در قالب رفتارهای دو جانبه با پکن (در حوزه تایوان) همچنین برخی رهیافت‌های چند جانبه نظیر متحد کردن کشورهای دشمن چین در «ایندوپاسیفیک» کرده است.
 

ضدچین‌های دولت بایدن

الف) وزیرخارجه

«آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا نیز روز جمعه 24بهمن در گفت‌وگوی تلفنی با «یانگ جیه چی» وزیر خارجه چین تاکید کرده است که ایالات متحده قاطعانه مسائل مربوط به حقوق بشر و ارزش‌های دموکراتیک در منطقه سین کیانگ، تبت و هنگ‌کنگ را دنبال و پیگیری خواهد کرد. هرچند مشاور ارشد سیاست خارجی رئیس جمهوری چین، واشنگتن را مقصر سقوط روابط دوجانبه میان دو کشور به پایین‌ترین حد ممکن در چند دهه گذشته دانست و در عین حال انتقادهای آمریکا از سیاست‌های پکن در قبال سین کیانگ و هنگ کنگ را رد کرد، اما این گفتگو چیزی نبود که کارشناسان انتظار آن‌را در اولین تماس داشته باشند! پیش از این نیز بلینکن، زمانی که به‌عنوان فرد مورد نظر بایدن برای تصدی امور وزارت خارجه آمریکا در نشست استماع سنا که چندی سخنرانی می‌کرد، در اظهاراتی تاکید کرده بود «هیچ شکی وجود ندارد که چین بزرگ‌ترین و مهم‌ترین چالش برای آمریکا است.»
 

ب) وزیر دفاع

«لوید آستین»، ژنرال بازنشسته آمریکایی  که 3بهمن‌ماه به‌عنوان وزیر دفاع دولت جدید آمریکا از سنا رأی اعتماد گرفت در کمیته خدمات مسلح سنا تاکید کرده است که «بر تهدیدات چین متمرکز خواهد بود». وی در همین نشست طی سخنانی که تا حدود زیادی می‌توان علل نگرانی آمریکا از چین در عرصه‌های نظامی را در آن یافت، تأکید کرده بود «سرعتی که چین با آن در حال مدرن‌سازی ارتش خود است، اقدامات تهاجمی فزاینده این کشور در هند و اقیانوس آرام و توانایی آن برای تهدید کشور آمریکا، نگران‌کننده هستند و باید به‌طور مداوم مورد بررسی قرار گیرند». وزیر دفاع آمریکا اولین هشدار به یک دولت خارجی را به چین اختصاص داده و در روز دوم کاری خود در تماس تلفنی با همتای ژاپنی‌اش، هشدار تندی علیه چین صادر کرد. 
 

ج) وزیر خزانه‌داری

«جانت یلن» نیز وزیر خزانه‌داری آمریکا هم در هفته‌های گذشته با یک روی‌کرد ضدچینی کار خود را آغاز کرده و طی اظهارات تندی علیه چین با اعلام اینکه پکن مهم‌ترین رقیب راهبردی آمریکا به شمار می‌رود گفته است «ما باید با اقدامات سوءاستفاده‌گرایانه، غیرمنصفانه و غیرقانونی چین برخورد کنیم. چین با دامپینگ محصولات، ایجاد موانع تجاری، ارائه سوبسیدهای غیرقانونی به شرکت‌های چینی درحال ارزان فروشی در برابر شرکت های آمریکایی است.»
 

د) شخص رئیس جمهور

علاوه بر مقامات اصلی دولت جدید آمریکا، شخص جو بایدن رئیس جمهور نیز دست‌ کمی از وزرا و مشاوران خود در چین‌ستیزی ندارد. طوری‌که در وی طی اولین سخنرانی خود در پنتاگون، با تاکید بر لزوم مقابله با تهدیدهای چین، گفته است که از به‌کار کردن قوه قهریه برای دفاع از آمریکا تعلل نخواهد کرد! وی حتی پا را فراتر گذاشته و در همان سخنرانی در خصوص سیاست‌های دولت جدید آمریکا علیه چین نیز گفته است: «باید با چالش‌هایی که چین [برای ما] دارد، مقابله کنیم. تشکیل کارگروه ویژه در پنتاگون برای ارزیابی سیاست‌های در قبال چین و ارائه پیشنهادات جهت مقابله با آن را اعلام می‌کنم». در همین حال و در جدیدترین بیانیه صادره، کاخ سفید اعلام کرده است، رئیس‌جمهوری آمریکا در اولین جلسه با رهبران گروه هفت که روز جمعه اول اسفند به صورت مجازی برگزار می‌شود، موضوع «چین» را در کنار پاندمی کرونا و اقتصاد جهانی مهم‌ترین دستور کار سخنرانی خود قرار خواهد داد.  
 

چرا آمریکا از چین می‌ترسد؟

اینکه چرا چین، به مهم‌ترین و پربسامدترین واژه‌ای تبدیل شده است که همچنان از زبان دولت‌مردان جدید آمریکایی در این چند هفته‌ای که دولت بایدن بر سر کار آمده است، شنیده می‌شود را باید نخست در روند رو به رشد افزایش قدرت اقتصادی و نظامی به ویژه در عرصه اقتصاد که همراه با یک عمل‌گرایی خارق‌العاده است و دوم در نوع ایدئولژی و جهان‌بینی چینی جستجو کرد که هر سه مورد نه تنها به‌عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در تضعیف قدرت و هژمونی آمریکا عمل می‌کنند، بلکه هم‌چنان به عنوان الگوهای مطرح برای جایگزینی اقتصاد و ایدئولوژی آمریکا در عرصه نظام بین‌الملل مطرح هستند.
 

الف) اقتصاد قوی و عملگرا

در یک‌سالی که کرونا جهان را محاصره کرده، چین برخلاف تمام کشورهای جهان، رشد اقتصادی شگرفی را رقم زده و در بعد اقتصادی پیروز میدان بوده است. از سوی دیگر با رشد پول دیجیتالی که چین به راه انداخته هر روز شرایط برای دلار آمریکا خطرناک‌تر می‌کند.
 
این بدان معناست که چینی‌ها نشان داده‌اند که در عرصه اقتصاد و تحقق چشم‌اندازهای اقتصادی از جدیت، توان و برنامه‌ریزی قدرت‌مندی برخوردار هستند و در این زمینه نیز از هیچ مانعی واهمه نداشته و می‌توانند بر تمام موانع پیش روی توسعه و رشد اقتصادی تا مرحله‌ای که چین اقتصاد اول دنیا شود، غلبه کنند. چینی‌ها اولویت اصلی در حوزه سیاست خارجی را به اقتصاد داده‌اند و در این زمینه نیز تلاش‌های گسترده‌ای به کار بسته‌اند. برای پیشبرد و تحقق منافع اقتصادی‌شان نیز از تمام ظرفیت‌ها، امکانات و فرصت‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بهره می‌برد. همین پروژه «یک پهنه _ ‌یک راه» که بالغ بر 4تریلیون دلار ارزش اقتصادی دارد و در سال2013 مطرح شده به تنهایی کافیست تا به عمق نگرانی و وحشت آمریکایی‌ها از چین پی برد.

«یک پهنه _ یک راه» بزرگ‌ترین پروژه سرمایه‌گذاری تاریخ بشر است که بیش از ۶۵ کشور از سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را به یک‌دیگر متصل می‌کند. این پروژه حدود ۳۹ درصد مساحت زمین و ۳۰ تا ۴۰ درصد از تولید ناخالص جهان را شامل می شود! با توجه به اهمیت این پروژه و اهمیت و ضرورت کنکاش ابعاد مختلف آن که یک نگرانی جدی برای ایالات متحده است و در صورت تحقق نهایی عملاً از طریق ارتقاء شدید توان اقتصادی و سیاسی چین، اقتصاد و سیاست جهانی آمریکا را به حاشیه خواهد برد، بحث و گفتگو پیرامون آن به فرصتی دیگر واگذار می‌شود.
 

ب) جهان‌بینی چینی

عامل دوم و مهم بعدی در زمینه نگرانی و ترس آمریکایی‌ها از چین، به جهان‌بینی و ایدئولوژی چینی‌ها برمی‌گردد که از نظر آمریکا می‌توان به عنوان یک آلترناتیو جدی برای الگوی نظام سرمایه‌داری جهانی با مرکزیت و محوریت آمریکا باشد. در واقع از نظر آمریکایی‌ها، چین در کنار برنامه‌های اقتصادی که در دستور کار قرار داده و در دست اقدام دارد، در حاشیه آن در حال یک نظم‌سازی خاص بین‌المللی منطبق بر ایده‌ها و دیدگاه‌های خاص سیاسی، فرنگی، اجتماعی، ارزشی و هنجاری خود است.
 
در این چهارچوب، کارشناسان و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل به طور خاص به نظریه «انتقال قدرت» (Power Transition Theory) اشاره دارند و بر این اعتقادند که چین وارد نظام بین‌المللی شده که ایالات متحده آمریکا و دیگر قدرت‌های غربی آن را تعریف کرده و به آن شکل داده‌اند. این قدرت‌ها، تمامی مزایا و امتیازات نظام بین‌الملل را به نحوی تعریف و سازماندهی کرده‌اند که در اختیار خودشان قرار بگیرد. این در‌ حالی است که چین به عنوان یک قدرت برجسته سیاسی و اقتصادی در جهان کنونی، که اندکی دیر به نظام بین‌الملل پا گذاشته، متناسب با قدرت خود از نظام بین‌الملل سهم نمی‌برد و همین مساله، این کشور را به یک چالش‌گر بالقوه بر علیه نظام بین‌الملل غربمحور تبدیل کرده است؛ موضوعی که به شدت آمریکا را که دهه‌هاست به اصطلاح نان نظام سرمایه‌داری را خورده، نگران کرده است.
 
در همین رابطه، «جان میرشایمر» نظریه‌پرداز و استاد برجسته علم روابط بین‌الملل بر این باور است که خیزش جهانی چین، مسالمت‌آمیز نخواهد بود و تایوان نقطه شروع درگیری این کشور با آمریکا جهت ارتقای موقعیت جهانی خود و به چالش کشیدن نظام بین‌المللی غرب‌محور است. میرشایمر نبرد میان چین و آمریکا را نبردی عقیدتی و ایدئولوژیک می‌داند و معتقد است چینی‌ها با تکیه بر قدرت نرم و ارائه تصویری زیبا از ایدئولوژی و فرهنگ خود سعی دارند ملل مختلف را به خود جذب کرده و متعاقباً، دامنه نفوذ و قدرت آمریکا را محدود سازند و صاحب موقعیت هژمونیک در عرصه بین المللی شوند.
 

جمع‌بندی

در چهار‌سال آینده «نحوه مواجهه با چین» مهم‌ترین چالش دولت دموکرات امریکا خواهد بود. اینکه دولت بایدن از زمان روی کار آمدن، توجه چندانی به اسرائیل یا منطقه غرب آسیا و حتی برجام نداشته است، به خاطر تمرکزی است که تیم بایدن روی چین داشته‌اند. این، نکته مهمی است که دستگاه دیپلماسی کشورمان باید در شناسایی اولویت‌های سیاست خارجی دولت بایدن توجه ویژه‌ای به آن داشته باشد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط