یادداشت ها و اخبار ویژه روزنامه های داخلی (سه شنبه 16 شهریور 1400)

«لارنس نورمن» خبرنگار روزنامه وال‌استریت ژورنال در یک پیام توئیتری مدعی شد که ایران به درخواست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای اجازه دسترسی بازرسان به دستگاه‌های نظارتی پاسخ منفی داده است.
سه‌شنبه، 16 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یادداشت ها و اخبار ویژه روزنامه های داخلی (سه شنبه 16 شهریور 1400)

یادداشت روزنامه‌های ۱۶ شهریور


روزنامه کیهان
دو عملیات ناکام و تله‌گذاری سوم برای ایران/محمد ایمانی
آمریکا و غرب در ٢٠ سال گذشته، یک نقشه کلیدی را در دو فاز علیه ایران به اجرا گذاشتند؛ اما در هر دو، با وجود پیچیدگی عملیات ناکام ماندند: نخست، راه‌اندازی حجم بی‌سابقه‌ای از فشار و تهدید خارجی، و دوم، زمینه‌سازی برای فراز آمدن «جریان منفعل در برابر غرب» در داخل، برای به تحلیل بردن قدرت جمهوری اسلامی در تمام ابعاد.

آمریکا و صهیونیسم مسیحی از ماجرای حمله نیابتی صدام به ایران، تا عَلَم کردن طالبان در افغانستان در دو دهه قبل، و از زمان حمله به افغانستان تا اشغال عراق، هیچ سالی را از تدارک تهدید علیه ایران غافل نبودند. تهدید ناشی از اشغال دو همسایه شرقی و غربی ایران در دو دهه قبل، بهانه‌ای بود تا طیف غربگرا در دولت و مجلس وقت، تسلیم‌طلبی پیشه کنند. دولت اصلاحات حتی به اشغال افغانستان کمک کرد؛ اما بعد‌ها رئیس دولت و وزیر خارجه از آمریکا گلایه کردند که با وجود این همراهی، عنوان محور شرارت را از دولت بوش گرفته و ایران تهدید به حمله اتمی شده است. شماری از نمایندگان مجلس ششم نیز نامه سرگشاده‌ای منتشر کردند مبنی بر اینکه درباره برنامه هسته‌ای، باید جام زهر را سر کشید و تسلیم آمریکا شد. جالب اینکه چندی قبل‌تر، سازمان مجاهدین انقلاب و برخی اعضای مجمع روحانیون، خواستار جنگیدن در کنار صدام و طالبان مقابل آمریکا شده بودند! اما جمهوری اسلامی ایران به واسطه رویکرد حکیمانه و عزتمندانه رهبر انقلاب، وارد هیچ‌یک از بازی‌های مطلوب آمریکا نشد و میدان را به نوعی مدیریت کرد که برآیند آن، هزیمت آمریکا و متحدانش در غرب آسیا بود.

تشکیل دولت نهم در ایران با رای قاطع مردم، زنجیره نقشه‌های غرب و غربگرایان را قطع کرد؛ و از آن‌سو یاران سردار سلیمانی در عراق و لبنان و فلسطین، جنگ‌های مستقیم آمریکا و اسرائیل را مغلوبه کردند. تقویت ساخت درونی قدرت در جمهوری اسلامی و پیروزی متحدانش در منطقه که در قالب تشکیل دولت مردمی در عراق و ارتقای جایگاه حزب‌الله و مقاومت فلسطین نمود پیدا کرد، ضمن تهدیدزدایی، موجب بالا رفتن قیمت نفت، افزایش درآمد‌های ایران و رونق تجارت خارجی با کشور‌های مختلف (از شرق آسیا تا اروپا و آمریکای لاتین) شد. در ارزیابی راهبردی غرب، باید ترمز این حرکت شتابان کشیده می‌شد. تدارک فتنه سبز در سال ۸۸ که سرمایه ۴۰ میلیونی مشارکت را ابزار دوقطبی و جنگ خیابانی می‌خواست، سرمایه‌گذاری روی اختلاف در درون حاکمیت به‌ویژه به واسطه بازی حلقه انحرافی، ایجاد انحراف در برخی رویکرد‌های کلان دولت دهم و سرانجام تدارک تحریم‌های فلج‌کننده (با گرایی که برخی دست‌اندرکاران فتنه ۸۸ دادند)، مجموعه عملیات سنگینی بود که به روی کار آمدن دولتی منفعل در برابر غرب در سال ۹۲ و ۹۶ منتهی شد.

این، اولین فاز از نقشه عملیاتی غرب در دوره جدید بود؛ همان که روح الله زم، مدیر شبکه ضدامنیتی آمدنیوز، سال ۹۷ (یک سال پس از آشوب دی‌ماه ۹۶) در پاریس و در گفتگو با یکی از فعالان ضدانقلاب لو داد: «ما در انتخابات ۹۶ تحلیل داشتیم. این‌جور نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌طلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌تر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی... (مجری: می‌شود این‌طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) می‌شود این‌جوری هم تعبیر کرد و یک‌سری سناریو‌ها را کنارش گذاشت. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت‌سر فردی مثل روحانی. کشور باید به نقطه جوش می‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار می‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌رسید».

فاز موازی و همزمان این عملیات، با گستراندن سرطان گروه‌های تروریستی به عراق و سوریه کلید خورد. این ارتش چندملیتی سازمان‌یافته توسط آمریکا و ارتجاع عربی، علناً داعیه تشکیل دولت در عراق و سوریه و دست‌درازی به ایران و لبنان را داشت. آن‌ها در این جنگ نیابتی، از یک سو پایتخت سوریه را محاصره کرده و به مرز‌های لبنان و فلسطین رسیده بودند و با اسرائیل همپوشانی می‌کردند، و از طرف دیگر، ضمن اشغال شمال و غرب عراق، سودای بغداد را داشتند و مرز ایران را تهدید می‌کردند. این اتفاقات در اواخر سال ۹۳ و اوایل ۹۴ درست در زمانی رخ می‌داد که آمریکا، دولت ایران را برای پذیرش هرچه سریع‌تر توافق (برجام بعدی) تحت فشار گذاشته بود و دولت وقت نیز تحت فشار وعده‌های نادرست خود داشت....

اما ۶ سال پس از آن طوفان اتفاقات، آمریکا و غرب در هر دو مصاف راهبردی، متحمل ناکامی سنگین شده‌اند. هم، سر افعی داعش در عراق و سوریه کوبیده شد - چنانکه نیوزویک با انتشار تصویر تمام صفحه سردار سلیمانی تیتر زد «او نخست با آمریکا جنگید و سپس داعش را خورد کرد» -و هم در ایران، دولتی انقلابی سر کار آمده که بنا ندارد به بازی منفعلانه در زمین دشمن ادامه دهد و می‌خواهد فرصت‌های بزرگ کار و گره‌گشایی و پیشرفت و اقتدارافزایی را مغتنم شمارد. این دو ضربه، برای آمریکا بسیار گران آمده. آن‌ها بالغ بر هفت هزار میلیارد دلار هزینه کردند، اما ایران با همه این تلاطم‌های بزرگ، به سلامت از طوفان‌ها عبور کرد و آب دیده‌تر، با تجربه‌تر و قدرتمند‌تر شد و حالا هم می‌خواهد مرحله تازه‌ای از ابتکار عمل و پویایی و پیشرفت را با تقویت ساخت درونی قدرت و دیپلماسی موثر جهانی آغاز کند.

این برای آمریکا بسیار سنگین آمده و باید پاتک دیگری در برابرش‌ترتیب دهد. اما نقشه او، تکراری و لو رفته است. فعال‌سازی تهدید‌های نیابتی در منطقه و به صف کردن محافل مأمور یا منفعل در داخل برای «ایجاد خطای محاسباتی، سوق دادن کشور در درگیری‌های زیانبار داخلی یا خارجی، به‌هم زدن تمرکز روی اولویت‌ها، و غافل کردن خواص و عوام از نقشه دشمن». دولت‌های ترامپ و بایدن - مثل دولت اوباما و بوش- به اسرائیل برای حمله به غزه و عملیات خرابکاری مخفی علیه ایران چراغ سبز نشان دادند، اما اسرائیل در ماه‌های اخیر، بدترین و تحقیرآمیز‌ترین ضربات را در اثر ارتکاب این خبط بزرگ خورد. همزمان ظرف دو سال اخیر، وارد فاز فشار اقتصادی و آشوب افکنی در لبنان و عراق و ایران شدند. اما حزب‌الله لبنان از عهده فتنه‌های بزرگ بر آمد و این مزدوران غرب بودند که زیر علامت سؤال رفتند. ایران با ارسال سه نفتکش بزرگ سوخت، هم تحریم‌های آمریکا را زیر پا گذاشت، هم به اسرائیل تو دهنی زد، هم اقتدار حزب‌الله در لال کردن زبان درشت‌گوی صهیونیست‌ها به نمایش درآمد و هم ملت چند قومیتی و چند فرقه‌ای لبنان، دوست و دشمن واقعی را در روز‌های سخت شناختند. ایران حالا پس از صادرات بنزین به ونزوئلا (و کسب درآمد ارزی) برای دومین‌بار، تحریم‌ها را تحقیر می‌کند و می‌گوید دوران تازه‌ای آغاز شده، که از تحریم‌های خصمانه، فرصت‌های اقتصادی و دیپلماتیک بزرگ می‌سازد.

آمریکا با آشوب‌افکنی در عراق، دولت قانونی را سرنگون کرد و دولت انتقالی که مدعی بود موقتا (شش ماهه) سر کار خواهد بود، به مدت دو سال قدرت را قبضه کرده و می‌گوید تا چند هفته دیگر، به مسئولیت عقب‌افتاده برگزاری انتخابات عمل می‌کند. با این وجود، پارلمان عراق پس از جنایت ترور شهیدان ابومهدی مهندس و سردار سلیمانی، رسما حکم به اخراج اشغالگران آمریکایی داد و آن‌ها در انظار جهانی، در نقطه «آفساید» ایستاده‌اند. آمریکا در هر نوع انتخابات سالم در عراق، طرف بازنده خواهد بود. اما درباره افغانستان، محافل سیاسی و رسانه‌ای غرب اتفاق نظر دارند که آمریکا پس از تحمل بیش از دو هزار میلیارد دلار هزینه و چند هزار نفر تلفات نظامی، به شکستی بزرگ نائل آمده است. باید به آمریکایی‌ها حق داد که به‌خاطر دو هزیمت بزرگ در قبال ایران، عصبانی باشند و به خود بپیچند. اما چرا برخی محافل در داخل، با آمریکا همدلی و همدردی می‌کنند؟ چرا اصرار دارند ایران را در شکست آمریکا در افغانستان شریک نمایند؟ و چرا به هر دستاویز سستی می‌آویزند تا در مقابل فعالیت دولت تازه‌نفس و انقلابی، کارشکنی کنند یا مردم را نسبت به آن ناامید سازند؟ آیا صرفا به‌خاطر رقابت سیاسی است؟ از سر لجاجت و کینه‌توزی کور با جمهوری اسلامی است؟ یا افتادن در تور اطلاعاتی و سربازگیری شدن برای دشمن؟

متأسفانه برخی محافل، انگیزه‌ای فراتر از عقده‌گشایی و کینه‌توزی به هر طریق، و مخالف‌خوانی به هر دستاویز ندارند. بنابراین، به جای آنکه در موضوع تحریم‌های ظالمانه، به دغلبازی و عهدشکنی آمریکا و تروئیکای اروپایی اعتراض کنند، علیه نظام فضا‌سازی می‌کنند که چرا مذاکره و توافق نمی‌کند؟ یا اگر آمریکا حتی در برابر خرید دارو و واکسن کارشکنی می‌کند، به جای آمریکا، به چین و روسیه حمله می‌کنند. حضرت امام (ره) چقدر دقیق فرمود ««نباید فراموش کنیم ما در جنگ با آمریکا و تفاله‌های آمریکا (هستیم)، تفاله‌هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الان هم هستند... خط این بود که اصلاً آمریکا منسی [فراموش]بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».

آمریکا در افغانستان، قطعا شکستی تحقیرآمیز را به جان خرید. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، زمانی که آمریکا گروهی از جهادیون (طالبان بعدی) را در افغانستان علیه شوروی به خدمت گرفت، گفت «ما این فرصت را داریم که به روس ها، جنگ ویتنام‌شان را عرضه کنیم. برای ده سال، حکومت مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که توانایی پیشبرد آن را نداشت. چه چیزی در تاریخ مهم‌تر است؟ وجود طالبان یا فروپاشی شوروی؟». با وجود این منطق تله‌گذاری برای حریف، بایدن اخیرا اذعان کرد: «ایالات متحده برخلاف ٢٠ سال پیش، فاقد یک هدف روشن در افغانستان است. ما روزانه ٣٠٠ میلیون دلار در افغانستان هزینه می‌کنیم و نمی‌توانستیم ادامه دهیم. ما درگیر رقابت جدی با چین و روسیه و حمله سایبری و اشاعه هسته‌ای [ایران]هستیم... چین و روسیه آرزو دارند که آمریکا ده سال دیگر در افغانستان گرفتار شود». همزمان، ٩٠ ژنرال آمریکایی نوشتند: «لطمه‌ای که به اعتبار آمریکا وارد شده قابل توصیف و جبران نیست. تا سالیان دور در هر توافق یا عملیات چندملیتی، شریکی غیرقابل اتکا دیده خواهیم شد. دشمنان، حالا به‌دلیل ضعفی که نشان داده شد، برای اقدام علیه ما جسور شده‌اند. ابتدا چین و بعد از آن روسیه، ایران، کره‌شمالی و دیگران بیشترین نفع را می‌برند».

اما در این میان از همه عجیب‌تر، فضا‌سازی غربگرایان است. آن‌ها مطابق آرزوی آمریکا، اصرار داشتند ایران پا در تله‌ای بگذارد که آمریکا برای شوروی چید و خودش گرفتار آن شد. باید بررسی شود که این محافل چرا اصرار دارند شکست آمریکا را بپوشانند؛ و در مقابل، مردم ما را شریک ورشکستگی آمریکا کنند، یا حس شکست را در داخل ایران تزریق نمایند؟ لجاجت و کینه‌توزی، کورشان کرده و نمی‌فهمند؟ یا مأموریت دارند عصا زیر بغل آمریکا بگذارند؟! بی‌تردید اگر ما وارد جنگ افغانستان می‌شدیم، همین‌ها می‌گفتند چرا برای کشور هزینه درست می‌کنید و سایه جنگ را بر سر کشور می‌کشانید. آن‌ها امروز هم نمی‌گویند بازی در نقشه مورد آرزوی آمریکا با چقدر هزینه، برای چند سال و با کدام راهبرد و دورنما؟

روزنامه وطن امروز
چه سرنوشتی در انتظار افغان‌هایی است که کشور خود را ترک کرده‌اند؟
آمریکا آماده به دوش کشیدن مسؤولیت پناهجویان نیست/فرزانه دانایی
دنیا تصاویر خیره‌کننده‌ای از خروج نیرو‌های آمریکایی و همکاران افغانستانی‌شان از فرودگاه کابل مشاهده کرد. این تصاویر و فضاسازی‌های رسانه‌ای ذهن دنیا را به خود مشغول کرده و سؤالات زیادی را پیرامون چگونگی شکست آمریکا در افغانستان برای مردم به وجود آورده است. با وجود اینکه رسانه‌ها به ماجرای خروج آمریکا و متحدانش از افغانستان به‌طور مفصل پرداخته و آن را کامل پوشش داده‌اند، اما هنوز مشخص نیست سرنوشت کسانی که از فرودگاه کابل فرار کرده و در آرزوی رسیدن به آمریکا، سوار هواپیما‌های نظامی آمریکایی شده‌اند چه بوده است. رسانه‌های جهان تا اینجا اطلاع دارند افراد مختلفی که سوار هواپیما‌های نظامی آمریکا شدند، در برخی شهر‌ها و پایگاه‌های آمریکا در کشور‌های منطقه نظیر قطر یا در کشور‌های اروپایی مثل آلمان از هواپیما پیاده شده و مشغول پروسه رسیدگی به پرونده مهاجرتی‌شان به آمریکا یا کشور‌های دیگر هستند.

در آخرین روز ماه آگوست زمانی که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا مأموریت ویژه خروج پناهندگان و نظامیان آمریکایی از افغانستان را «موفقیتی فوق‌العاده» خطاب کرد، دیپلمات‌های سرشناس آمریکایی و مقامات نظامی در دوحه قطر، ایمیلی را به مقامات آمریکایی فرستادند که در آن، موقعیت روزبه‌روز و وضعیت و شرایط حساس مهاجران در این کشور را برای مقامات آمریکایی تشریح می‌کرد. با وجود اینکه این گزارش‌ها بسیار حساس و مهم بوده، در عین حال به‌صورت غیرطبقه‌بندی‌شده در اختیار رسانه‌ها نیز قرار گرفته است. شرایط پناهجویان در دوحه آنطور که نیویورک‌تایمز گزارش داده و در گزارش مسؤولان قطری نیز آمده است، بشدت وخیم است. حدود ۱۵ هزار پناهجوی افغانستانی در آشیانه هواپیما‌ها و در چادر‌های بسیار کوچکی در پایگاه هوایی آمریکا در العبید مستقر شده‌اند؛ این پایگاه محلی برای استقرار نیرو‌های واحد ۳۷۹ ارتش آمریکا بوده است.

در بین مردمی که در چادر‌ها زندگی می‌کنند، ۲۲۹ کودک نیز حضور دارند. مشکلات اجتماعی به‌وجودآمده برای این ۱۵ هزار نفر، اما از چیزی که تصور می‌شد بدتر است؛ غیر از صف‌های طولانی‌مدت و گاه چندین ساعته برای استفاده از سرویس بهداشتی و همچنین دعوا بر سر گرفتن سهمیه غذا و آب، نوجوانان بویژه پسران نوجوان معمولاً کودکان کوچک‌تر را اذیت می‌کنند و همین مساله باعث درگیری‌های زیادی بین خانواده‌ها شده است. در عین حال سیستم درمانی نیز در این پایگاه بشدت ضعیف است و تعداد بسیار بالایی از زنان باردار نیز تحت نظر هستند که دسترسی مناسبی به غذا و آب ندارند.

این گزارش‌ها در واقع قطره‌ای از اطلاعاتی هستند که به‌صورت قطره‌چکانی هر روز درباره وضعیت پناهجویان افغان در کشور‌های مختلف گزارش می‌شود. بی‌نظمی به‌وجود آمده برای ساماندهی پناهجویان افغان از آنجا نشأت می‌گیرد که ایالات متحده فکر می‌کرد ماه‌ها برای خارج کردن دیپلمات‌ها، نیرو‌های نظامی، نیرو‌های بهداشتی و همچنین مأموران امنیتی و دیگر کسانی که با آمریکا در افغانستان همکاری داشته‌اند، زمان دارد. با این حال زمانی که کابل تنها در عرض چند روز سقوط کرد و یک بسیج جهانی دیوانه‌وار در آخرین دقایق برای خروج افراد خارجی و همکاران‌شان از افغانستان به راه افتاد، دیگر هیچ‌چیز تحت کنترل نبود. بایدن و مشاورانش اعتقاد دارند خروج از کابل بعد از اینکه این شهر در روز ۱۵ آگوست به دست طالبان افتاد، خروجی موفقیت‌آمیز بوده است، اما ایمیل‌های وزارت خارجه آمریکا و اسناد به‌دست آمده از بخش‌های بهداشت و خدمات انسانی، امنیت داخلی و دفاع و همچنین مصاحبه با مقامات و حامیان پناهندگان چیز دیگری را نشان می‌دهد.

پرواز‌های بی‌مجوز برای خارج کردن افغان‌های بی‌مدرک
چند ساعت پس از سخنرانی بایدن در روز سه‌شنبه گذشته که اعلام کرد در خروج آمریکا از افغانستان پیروزی بزرگی به دست آمده است، یک پرواز خصوصی از فرودگاه مزارشریف که چهارمین شهر بزرگ افغانستان است، به دوحه که یکی از ۱۰ پایگاه آمریکا در کشور‌های منطقه است، انجام شد. این پرواز، قبل از این هیچ هشداری نداده بود و هماهنگی لازم با مسؤولان آمریکایی نیز انجام نشده بود و البته صد‌ها نفر از افغانستانی‌ها در این پرواز حضور داشتند. مجوز ورود این پرواز به فرودگاه تحت کنترل آمریکا، توسط یکی از اعضای سابق ارتش آمریکا که شرکت حقوقی دارد، صادر شده بود و در این مجوز اصلاً اشاره نشده بود که آیا مسافران افغان حاضر در آن، حائز شرایط گرفتن ویزای آمریکا و حتی کمک ایالات‌متحده برای خروج‌شان از افغانستان هستند یا نه.

ایمیل‌های وزارت خارجه آمریکا نشان می‌دهد چندین پرواز دیگر نیز در همان روز بدون اینکه مجوزی برای فرود در این فرودگاه داشته باشند، وارد این پایگاه شده‌اند. فرماندهان نظامی آمریکا اعلام کردند ما هم‌اکنون ۳۰۰ افغانستانی را در فرودگاه دوحه داریم که هیچ جایی برای رفتن ندارند و البته هیچ مدرکی نیز همراه‌شان نیست. مقامات دولتی شرایط سخت دوحه را پذیرفته‌اند، اما می‌گویند برای بهبود این شرایط تلاش می‌کنند. با این حال مقامات کاخ‌سفید تاکنون از اظهارنظر درباره این مساله خودداری کرده‌اند.

همه این شرایط در حالی وجود دارد که هنوز تعداد کل افراد تخلیه‌شده و جایی که آن‌ها در انتظار هستند به آن بروند، مشخص نیست. اگر چه بایدن در گزارش روز سه‌شنبه گذشته خود گفت بیش از ۱۲۰ هزار نفر از افغانستان تخلیه شده‌اند، اما جمعه بعد از آن آلخاندرو مایورکاس، دبیر وزارت امنیت داخلی ایالات متحده به رسانه‌ها گفت حدود ۴۰ هزار نفر در فرودگاه‌های نزدیک واشنگتن دی‌سی و فیلادلفیا مستقر شده و وارد ایالات‌متحده شده‌اند. مقامات پیش‌بینی می‌کنند حدود ۱۱۷ هزار نفر دیگر تا جمعه آینده به فرودگاه‌های آمریکا برسند و هزاران نفر دیگر نیز در نهایت در ۱۲ کشور دیگر زندگی جدید خود را آغاز کنند. مقامات آمریکایی گفته‌اند پناهندگان تحت بررسی دقیق سابقه امنیتی قرار دارند و مقامات از اثر انگشت، پرتره و اطلاعات بیومتریک آن‌ها در پایگاه‌های اطلاعاتی فدرال استفاده می‌کنند تا خطرات احتمالی ورود تروریست‌ها از این طریق به خاک آمریکا را از بین ببرند. مایورکاس در همین زمینه گفته است وزارت دفاع و صد‌ها دستگاه غربالگری بیومتریک را به ۳۰ کشور جهان ارسال کرده است.

اسناد وزارت خارجه آمریکا نشان می‌دهد پرواز‌هایی که از کابل به سمت دیگر کشور‌ها انجام شده از روز ۱۹ آگوست یعنی ۴ روز پس از تسلط طالبان بر کابل آغاز شده و پرواز‌هایی که مستقیم به آمریکا رفته‌اند، در همان روز ۲۲۶ نفر را در ۲ پرواز جداگانه وارد فرودگاه بین‌المللی دالاس کرده‌اند؛ این پرواز همچنین شامل ۴۴ سگ بود، اما هیچ اطلاعاتی درباره ۵۸ مسافر آن وجود ندارد. ۱۰ روز بعد، یعنی در روز یکشنبه ۱۳ پرواز در فرودگاه دالاس با ۳۸۴۲ نفر فرود آمد که در میان آن‌ها ۶ پناهجوی مبتلا به کرونا بودند و ۶ بچه نیز بدون سرپرست راهی هواپیمای آمریکایی شده بودند؛ ۴ نوجوان، یک پسر جوان مدرسه‌ای و یک کودک نوپا. پرواز دیگری که آن روز ساعت ۱۸ و ۳۸ دقیقه به زمین نشست، ۲۴۰ مسافر را حمل می‌کرد، اما اسناد دولتی جزئیات کمی از ویژگی‌های این مسافران ارائه می‌دهد: ۳ شهروند آمریکایی، از جمله ۲ نفر بالای ۶۵ سال و یک مسافر که تست ویروس کرونای آن‌ها مثبت بود.

جاسوسان سریع‌تر خارج شده‌اند؟
مایورکاس گفته است درباره ۴۰ هزار نفری که از افغانستان به ایالات‌متحده رسیده‌اند، حدود ۲۲ درصد شهروندان ایالات‌متحده و ساکنان دائمی قانونی و بقیه افغان‌ها بوده‌اند، بویژه کسانی که در خطر شدید تهدید طالبان قرار داشته‌اند، اما مشخص نیست این‌ها چه کسانی هستند و از طریق چه سازمانی ورودشان به خاک آمریکا پذیرفته شده است. گفته می‌شود سازمان سیا از همان روز‌های ابتدایی شروع پروژه خروج همکاران آمریکا در افغانستان از فرودگاه کابل، بسیاری از جاسوسان مرتبط با این سازمان را از این کشور خارج کرده است و شاید به همین دلیل ردی از این افراد که یکراست به فرودگاه‌های آمریکا رسیده‌اند، در اسناد دولتی موجود نیست.

همان‌طور که تلاش برای خروج پناهندگان از کابل ادامه پیدا می‌کرد، مهم‌ترین سوالی که دولت بایدن با آن روبه‌رو بود این بود: آن‌ها را کجا ببریم؟ جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن پیش‌بینی کرده بود برای تخلیه احتمالی و انتقال پناهجویان به مراکز ترانزیت نیاز پیدا می‌شود، اما چند روز پس از فروپاشی دولت افغانستان، پنتاگون و وزارت خارجه برای دستیابی به موافقتنامه‌های بیشتر با کشور‌های اروپایی و خاورمیانه، تلاش کرده‌اند پناهندگان به‌طور موقت در ۱۰ پایگاه آمریکایی مستقر شوند و رسماً در این پایگاه‌ها به‌عنوان پناهنده شناسایی شوند. در همان زمان مقامات نظامی پروژه «متحدان خوش آمدید!» را آغاز کردند و خانه‌های موقتی را در ۸ پایگاه نظامی در ایالات متحده ایجاد کردند.

این خانه‌ها البته بیشتر چادر‌های موقت بودند که در پایگاه‌های هوایی آمریکا برپا می‌شدند تا پناهجویان در آن‌ها زندگی کنند. این سؤال که در درازمدت برای پناهجویانی که وارد ایالات‌متحده می‌شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد، همچنان بی‌جواب است، اما در هر صورت به اکثریت قریب به اتفاق پناهجویان «آزادی مشروط بشردوستانه» داده می‌شود که به آن‌ها اجازه می‌دهد در ایالات متحده برای مدت معینی که در بیشتر موارد شامل ۲ سال است، زندگی کنند. ممکن است در این مدت از آن‌ها خواسته شود تقاضای پناهندگی کنند و تا زمانی که منتظر رسیدگی به پرونده‌های‌شان هستند، برای یافتن خانه در ایالات متحده به آن‌ها کمک شود. مقامات آمریکایی گفته‌اند در حال فرستادن درخواست به کنگره برای تصویب قانونی هستند که به همه پناهندگان وضعیت قانونی می‌دهد؛ همان کاری که قانون‌گذاران در دهه ۶۰ میلادی برای کوبایی‌ها و سال ۱۹۷۵ برای پناهندگان ویتنامی انجام دادند.

تا روز پنجشنبه گذشته، بیش از ۲۶ هزار و ۱۰۰ افغان که از هواپیما‌های آمریکا استفاده کرده و به پایگاه هوایی العدیده منتقل شده بودند در آنجا سامان گرفته و مشغول انجام پروسه ویزای‌شان هستند. با این حال مقامات گفته‌اند افراد به دلیل انتظار در صف‌های طولانی برای رسیدگی به کارهای‌شان که معمولاً تقریباً تا یک روز نیز به طول می‌انجامد بسیار خسته شده و صدای گریه نوزادان نیز از محیط قطع نمی‌شود.

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا در سفر پنجشنبه عصر خود به این مرکز اعلام کرد بسیاری از مردم با کمبود آب مواجه هستند و نیاز به مراقبت‌های پزشکی دارند. چندین زن نیز از زمان ورود به ایالات‌متحده زایمان کرده‌اند و کودکان در پیچ‌وخم راهرو‌ها بین اتاق‌های پرده‌دار که مردم در آن خوابیده بودند با پتو‌های آبی می‌دویدند و سروصدا باعث شده بود بسیاری با وجود گذشت از چند قاره برای رسیدن به آمریکا هنوز نتوانند بخوبی استراحت کنند. دولت بایدن از ترس هجمه‌های سیاسی جمهوری‌خواهان اعلام کرده است همه پناهجویان افغانستانی، وارد آمریکا نخواهند شد و آمریکا در حال رایزنی با بسیاری از کشور‌های دنیا برای پذیرفتن این افراد است؛ تاکنون اوگاندا در آفریقا این درخواست را پذیرفته و کشور‌هایی مانند کویت و قطر از این کار سر باز زده‌اند. اروپا نیز هم‌اکنون در حال برپایی جلسات مختلفی است که چگونه باید با بحران پناهجویان افغان مقابله کند و به احتمال زیاد به صورت رسمی از پذیرش این افراد سر باز می‌زند.

روزنامه خراسان
ما مشهد را دوست داریم/سینا واحدی
با حکم وزیر کشور از امروز رسما آقای عبدا... ارجائی شهردار مشهد است. شهرداری که مدیریت شهری با نیاز‌های عمومی ۳ میلیون مجاور و ۳۰ میلیون زائر را بر عهده دارد. اوکه تجربه مدیریت کلان را در برخی دستگاه‌های دیگر داشته باید رفاه عمومی و نیاز‌های شهری این ۳۳ میلیون نفر را در طول سال به درستی تامین کند. زمانی که از مدیریت شهری حرف می‌زنیم باید بیش از پیش آن را با تعاریف صحیح و اسناد بالادستی به درستی بشناسیم؛ بنابراین لازم است تا برخی از این گزاره‌ها را با هم مرور کنیم.

۱-مشهد مقدس کلان شهری با هویت معنوی در مقیاس ملی و جهانی است. ۲-شهر مشهد با توجه به وجود استعداد‌ها و ظرفیت‌های درونی خود باید پیشتاز توسعه پایدارشهری در سطح ملی و با رویکرد جهانی باشد. ۳-مشهد باید دارای فضا‌های شهری باهویت، فعال ایمن و خاطره انگیز برای تمام شهروندان و زائران و مسافران خود باشد.

انطباق عملکرد با سند چشم انداز
این سه گزاره کلی تمیزدهنده اقدامات مثبت و منفی هر مدیریت شهری در سال‌های گذشته و آینده است. ماه پیش دوره پنجم شورای شهر کار خود را با دو شهردار به پایان رساند. با توجه به عمر طولانی‌تر محمدرضا کلایی در شهرداری و با توجه به پروژه‌های متنوع انجام شده، کلایی نام شناخته شده تری برای مردم شهر مشهد محسوب می‌شود. با انطباق سه گزاره ذکر شده با تعدادی از پروژه‌های انجام شده در طول دوره شهردار قبلی مشهد، می‌توان تقریبا به شناخت کیفی و کمی از دوره گذشته پی برد. به طور کلی می‌توان برای هر کدام از این گزاره ها‌ی چشم انداز توسعه شهر مشهد، پروژه‌های مختلف صورت گرفته‌ای را مرور کرد که در این مقال نمی‌گنجد. اما در مجموع می‌توان از دوره گذشته به عنوان مدیریت شهری به نسبت موفق یاد کرد. البته شاید بتوان به بخش‌های مختلفی از امور شهرداری مانند مسئله مهم فرهنگی یا روابط عمومی انتقادات جدی کرد، اما بدون شک مجموع مدیریت شهری با توجه به اقدامات خود نمره خوبی دریافت خواهند کرد.

حوزه‌های راهبردی پیش چشم شهردار
از منظر عملیاتی، شهرداری مشهد به شش حوزه راهبردی مهم تقسیم می‌شود؛ حوزه ماموریتی حمل و نقل و ترافیک، حوزه خدمات و محیط زیست شهری، حوزه ماموریتی اجتماعی و فرهنگی، حوزه مهم شهرسازی و معماری، حوزه ایمنی و مدیریت بحران و در نهایت حوزه مدیریت اقتصادی شهر و هوشمند سازی. شهردار جدید مشهد لازم است با توجه دقیق به تمامی این حوزه‌ها و مهم‌تر از آن تامین مالی لازم با کمترین هزینه و عایدی بالا برای شهر مشهد، با اولویت بندی صحیحی اقدامات خود را عملیاتی کند. توجه ویژه به شیوه‌های کارآمد دوره گذشته به همراه رفع نقایص آن دوره می‌تواند کمک شایانی به پیشبرد این مسیر کند. در این حین حسن ارتباط مردمی شهردار قبل از شیوه‌های میدانی تا مجازی با چارچوب بندی صحیح و در عین حال با ارتباط مستقیم در این دوره نیز می‌تواند طعم شیرین انجام پروژه‌های شهری را برای شهروندان مشهدی دوچندان کند. مردم شهر مشهد با هوشمندی بسیار، مدیر کارآمد، منطقی، فعال و مردمی را تشخیص می‌دهند، به همین جهت بسیاری از نام‌ها برای همیشه در اذهان مردم باقی مانده است. این مهم سبب می‌شود تا شهردار مشهد با تشخیص درست و مدیریت صحیح با استفاده از تمامی ظرفیت‌های احصاشده در دوره گذشته و سال‌های پیش رو به تمامی حوزه‌های مدیریت شهری وارد شود و مشهد را بیش از پیش سرآمد دیگر شهر‌های ایران کند.

چالش‌های نرم و سخت
سوی دیگر ماجرا، اما چالش‌های پیش روی مدیریت شهری و شهردار جدید مشهد است. شهردار مشهد میراث دار کارگاه عمرانی گسترده‌ای است که با تامین مالی موفق ۵۰ هزار میلیاردی دوره گذشته شهرداری رضایت عمومی شهروندان مشهدی را از مدیریت شهری تامین کرده است. شهردار با وجود پروژه‌های متعدد باید تامین مالی لازم برای اتمام پروژه‌ها را انجام دهد و نقدینگی لازم برای بازپس دادن وام و اوراق تعهدی شهرداری را تامین کند. بدیهی است که سرمایه لازم برای شروع پروژه‌های جدید نیز از مسائلی است که شهردار باید در تامین آن به طور جدی عمل کند و با بهره گیری از معاونان مالی و اقتصادی کارآمد به نتیجه مطلوب نزدیک شود.

به رغم تمامی تلاش‌های صورت‌گرفته در چند دوره اخیر شهرداری مسئله حاشیه شهر هنوز به پاسخ مطلوب خود نرسیده و دارای ضرورت برای اقدام فوری است. در حوزه شهرسازی نیز بافت اطراف حرم و معضلات متعدد منطقه ثامن نیز نیاز به اقدامات بلند مدت و در عین حال فوری دارد. در ساختار بوروکراسی شهرداری حسب اتفاقات صورت گرفته در توسعه هوشمندسازی امور و بهینه سازی سیستم‌ها، مردم و مراجعان، نیاز به لمس جدی تغییر رویه‌های طولانی مدت و هزینه‌بر دارند. چالش‌های پیش روی شهردار محدود به این چند مورد نمی‌شود که اگر همین موارد نیز در طول دوره آینده حل و فصل شود، می‌توان این دوره را یکی از موفق‌ترین دوره‌های شهرداری مشهد دانست. بهره‌مندی از ظرفیت‌های فکری، مالی و معنوی شهر و کشور با نگاه مثبت شورای شهر و شهردار در این مسیر همراه مدیران شهری مشهد است. طبیعی است که تمامی امکانات و بستر‌های موجود شهری و ملی باید در مسیر توفیق شهرداری مشهد یاری‌رسان و راهگشا باشند.

پایتخت معنوی ایران
با وجود این، شهر مشهد مقدس به یمن وجود حرم مطهر امام رضا (ع) در تمامی سطوح اقتصادی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه بوده و به عنوان پایتخت معنوی ایران اسلامی شناخته می‌شود. ظرفیت گسترده جذب سرمایه گذاری خارجی و رتبه نخست خراسان رضوی در ایران، ورود سالانه ۳۰ میلیون زائر و مسافر به مشهد و بودجه ۱۷ هزار میلیارد تومانی شهرداری مشهد تنها چند نمونه از ظرفیت بی بدیل شهر مشهد برای پیشتازی در توسعه شهری است.

همه این موارد موجب می‌شود تا شهردار مشهد با تعیین برنامه خود برای انجام پروژه‌ها در دو سطح مگا پروژه (طرح‌های کلان) و سطح پروژه‌های راهبردی که عمدتا در سطح اولیه از جنس اجرایی نبوده و حاصل هدف گذاری‌های مدیریتی است، با شفافیت با مردم شهر سخن بگوید و قول‌هایی عملیاتی بدهد. در این بین بودجه ریزی عملیاتی، محدودیت‌های قانونی مدیریت شهری و توجه به حصول درآمد‌های پایدار برای شهرداری مشهد از مواردی است که شهردار جدید باید زمان و انرژی بالاتری به آن اختصاص دهد.

این اقدامات می‌تواند موجب توسعه و پیشرفت همگن شهر مشهد با دقت به تمامی ظرافت‌های مدیریت شهری شود. همه تلاش‌های صورت گرفته در دوره قبل که از آن به عنوان اقدامات موفق نام بردیم، به طور کامل شایسته ظرفیت و عظمت شهر مشهد مقدس نبوده و نیست. به این جهت ضرورت دارد با تلاش شبانه روزی مدیریت شهری جدید روز به روز برای توسعه کیفی پایتخت معنوی ایران اقدامات بیشتری انجام شود. امید است تا همچون گذشته نام نیکی برای شهرداران شهر بهشت باقی بماند، در این بین تمام مردم شهر مشهد در کنار مدیران شهری خود هستند، چرا که همه ما مشهد را دوست داریم.

روزنامه ایران
پروژه‌های نیمه تمام را می‌توان به بخش خصوصی داد/بهمن آرمان
پیش از انقلاب بدون تعیین محل تأمین منابع مالی هیچ پروژه‌ای را آغاز نمی‌کردند. اما پس از انقلاب به دلایل گوناگون بویژه ویرانی‌های پس از جنگ تصمیم گیری‌ها بیشتر احساسی بود تا علمی. به‌همین دلیل اکنون با پروژه‌هایی مواجه‌ایم که به بهره‌برداری نرسیده‌اند. چرا با چنین پدیده‌ای مواجه شدیم؟ واقعیت آن است که هنوز تعریف درستی از پروژه نداریم. مثلاً پروژه‌ای مانند آزادراه شرق به غرب که قسمت تبریز به بازرگان آن همچنان باقی مانده است را یک پروژه می‌دانیم و پروژه راه‌آهن اصفهان - اهواز یا آزادراه اصفهان به بندر امام را یک پروژه در نظر می‌گیریم.

همچنین یک پل روستایی با یک مدرسه ۵ کلاسه را هم یک پروژه در نظر می‌گیریم. در حالی که همه این پروژه‌ها قابلیت اجرا ندارند یا دارای توجیه اقتصادی نیستند که بخواهیم آن‌ها را ادامه دهیم؛ بنابراین آنچه باقی می‌ماند بایستی ابتدا این پروژه‌ها تسویه بشوند یعنی اینکه مشخص شود تکمیل کدام پروژه‌ها ضروری است. به عنوان مثال به‌علت عدم تکمیل سد بختیاری در بالادست که چیزی حدود چندین میلیارد دلار در دوره سازندگی در آن سرمایه‌گذاری شد خسارت‌های سنگینی به استان خوزستان وارد شده است. این پروژه یک پروژه کلیدی و حیاتی است و هزینه سنگین آن بالغ بر ۴ میلیارد دلار است. ما اسم این را یک پروژه می‌گذاریم و انجام آن غیر قابل اجتناب است؛ بنابراین پروژه‌هایی که ما از آن نام می‌بریم، به غلط هم برخی از مواقع به‌صورت ناتمام باقی مانده‌اند.

این واقعیت وجود دارد که از بین پروژه‌ها تعداد بسیاری از آن‌ها از قالب توجیه پذیر خارج می‌شوند بنابراین ادامه آن‌ها ضروری نیست و نباید انجام بگیرد، اما در رابطه با این که عنوان می‌شود برای تکمیل این پروژه‌ها به مبلغی بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیارد تومان منابع مالی نیاز است که طبیعتاً دولت چنین منابع مالی را ندارد. دولت‌های خارجی هم به‌دلیل تحریم‌ها به ایران وام نمی‌دهند؛ بنابراین گزینه‌ای که باقی می‌ماند و آقای رئیسی هم در صحبت‌های خود به آن اشاره کردند این بود که برنامه می‌بایستی با در نظر گرفتن ادامه تحریم‌ها انجام شود و تأمین منابع مالی از طریق داخل باشد که خوشبختانه با توجه به مصوبه‌ای که اخیراً سازمان بورس و اوراق بهادار ابلاغ کرده است زمینه واگذاری این طرح‌ها در صورتی که دولت انعطاف‌پذیری لازم را نشان دهد از طریق بخش خصوصی قابل تأمین است.

به‌طور مثال دولت بایستی قیمت خرید برق و سد برق آبی را به گونه‌ای تعیین کند که سرمایه‌گذار بخش خصوصی برایش جذابیت داشته باشد. یا اینکه آزادراه که ساخته می‌شود بایستی به‌گونه‌ای قانون فعلی تغییر پیدا کند که صرفه جویی‌های ناشی از کاهش مصرف سوخت به سرمایه‌گذار انتقال پیدا کند یعنی منافعی که نصیب اقتصاد ملی می‌شود این‌ها به سرمایه‌گذار انتقال پیدا کند. اگر چنین اقداماتی صورت بگیرد اتمام خیلی از پروژه‌ها امکان پذیر است. حتی سد‌های مخزنی که وزیر جدید نیرو از آن صحبت کرد با این توضیح که ما در طول ۴ سال آینده ۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون متر مکعب به حد ذخیره سد‌ها اضافه خواهیم کرد که این‌ها هم توسط بخش خصوصی قابل انجام هستند به شرطی که دولت انگیزه‌های لازم برای سرمایه‌گذاری توسط بخش خصوصی را فراهم کند.

یعنی آب ذخیره شده را به‌گونه‌ای در نظر بگیرد که برای سرمایه‌گذار مقرون به صرفه باشد. در واقع اگر دولت بتواند با سیستم‌های انگیزشی به گونه‌ای در بخش خصوصی این احساس را ایجاد کند که سرمایه‌گذاری‌شان امنیت دارد و از سودآوری لازم برخوردار خواهد بود طبیعتاً به ادامه دادن این پروژه‌ها اقدام می‌کنند، اما آنچه مهم‌تر است مصوبه اخیر سازمان بورس و اوراق بهادار است که تقریباً یک ماه پیش ابلاغ شده است و بر پایه آن تأسیس شرکت‌های سهامی عام پروژه محور برای آغاز پروژه‌های جدید و استراتژیک و همچنین تکمیل پروژه‌های ناتمام به شرط سود آور بودن از طریق بورس امکان پذیر خواهد بود؛ بنابراین تنها راهکار باقی مانده تعمیق بورس است.

روزنامه شرق
افغانستان و خطای استراتژیک ایران/جاوید قربان‌اوغلی
ایران غایب بزرگ تحولات افغانستان است، نیازی به رمل و اسطرلاب و کشف و شهود هم نیست. درحالی‌که مهم‌ترین رخداد‌های سیاسی و نظامی در کشوری با عمق استراتژیک و امتداد تمدنی ایران در جریان است، بی‌عملی حیرت‌آور ایران در شکل‌دهی و تأثیرگذاری بر این تحولات به نحوی باورنکردنی ادامه دارد. منظور این قلم فقط جنگ اخیر در پنجشیر و مقاومت نیرو‌های اندک جبهه ملی مقاومت در برابر نیرو‌های طالبان با پشتیبانی مستقیم نظامی و مستشاری پاکستان نیست. سکوت ابهام‌آمیز مسئولان کشور در رده‌های مختلف در لحظه به لحظه تحولاتی که با خروج نیرو‌های آمریکا آغاز شد، با فرار اشرف غنی و ورود فاتحانه طالبان به عمارت ریاست‌جمهوری و اعلام تشکیل امارت اسلامی و تاکنون که جنگ همه‌جانبه‌ای در پنجشیر در جریان است، ادامه دارد. در موضع پرابهام ایران در قبال تحولات همسایه استراتژیک شرق سه گمانه می‌توان مطمح نظر قرار داد.

اول، غافلگیری توأم با بهت، حیرت و سردرگمی از تحولات برق‌آسا و گیج‌کننده این کشور. دوم، توافق احتمالی با طالبان. سوم، محور قرارگرفتن شکست آمریکا نزد سیاست‌گذاران و ابراز شعف از خروج آمریکا بدون درنظرگرفتن تبعات آنچه در خصومت بلاانقطاع در بسیاری مقاطع و همچنین استقرار طالبان در ۹۰۰ کیلومتری مرز‌های شرقی کشور. در ۲۰ سال گذشته دو تحول تعیین‌کننده در مرز‌های شرقی و غربی ایران به وقوع پیوست که نتیجه دو جنگ و سرنگونی دو نظام سیاسی بود که هر دو منشأ تهدیدات استراتژیک برای ایران بود؛ نظام بعثی در عراق به رهبری صدام حسین و تسلط طالبان بر افغانستان، طرفه آنکه عامل اصلی این رخداد‌های تاریخی آمریکا بود و در هر دو ایران نقشی تعیین‌کننده در همکاری و هماهنگی با نیرو‌های مهاجم به‌ویژه در خاموش‌کردن فتنه طالبان ایفا کرد.

برنده اصلی هر دو رخداد نیز ایران بود که دو دشمن مشکل‌ساز بدون کمترین هزینه از سر راهش برداشته شد. از موضوع اول می‌گذرم که خود بحثی مطول را نیازمند است و در این یادداشت مختصر به موضوع دوم می‌پردازم. شکست و سرنگونی نظام سیاسی طالبان پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دستاورد بزرگ استراتژیک برای ایران بود. پس از سقوط کابل و تسلط طالبان، یکی از موضوعات اساسی برای رفع تهدید از مرز‌های شرقی، تصرف هرات توسط ایران و مشغول‌کردن نیرو‌های طالبان در جبهه غربی بود تا از این رهگذر نیرو‌های شهید احمدشاه مسعود بتوانند با پیشروی و تصرف کابل و پیوستن به جبهه غرب به سلطه طالبان پایان دهند. زنده‌یاد این فراز از تاریخ را با هوشمندی در «روزنگارهای» ارزشمند خود ثبت کرده است. مخالفت مسئولان ارشد نظام، با راهبرد مداخله مستقیم نظامی در افغانستان تصمیم درستی بود که در صورت اجرا می‌توانست ایران را در باتلاق افغانستان تا سال‌ها گرفتار کند.

اما مطرح‌شدن این راهبرد، حکایت از اهمیت استقرار طالبان در کابل و تحکیم موقعیت این فرقه و تبعات آن بر کشورمان داشت. تهدیدی که پس از ۲۰ سال با تسلط طالبان بر سرتاسر خاک افغانستان مجددا به منصه ظهور رسیده و البته با تفاوت‌هایی که صورت‌مسئله را کاملا تغییر داده است. در آن زمان صورت‌بندی و شرایط نظام جهان حاکمیت طالبان بر افغانستان را برنمی‌تابید. اکثر کشور‌های جهان طالبان را نسخه‌ای از القاعده ارزیابی می‌کردند که سنگ بنای آن بر تروریسم و دهشت‌افکنی گذاشته شده بود. به همین دلیل بود که جز معدود کشور‌هایی و اندک حامیان علنی و پشت صحنه این فرقه، از شناسایی طالبان تا زمان تهاجم آمریکا خودداری کردند. به همین دلیل بود که افکار عمومی و هاضمه جهان تهاجم آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر را پذیرفت، اگر برای آن هورا نکشید، ولی با سکوت علامت رضا از آن استقبال کرد.

حتی معدود کشور‌های حامی طالبان نیز به‌خاطر شرایط ناشی از حادثه تروریستی برج‌های دوقلو نیز به‌رغم ناراحتی به واقعیت تن در داده و خود را برای تعامل تأثیرگذار با نظام جدید سیاسی منطبق کردند. شرایط امروز اما، با آن زمان بسیار متفاوت است. آمریکا کشور را در طبق طلا به همان گروهی تسلیم کرد که ۲۰ سال برای سرنگونی آن وسیع‌ترین عملیات نظامی پس از جنگ ویتنام را سازمان داده و به گفته واشنگتن بیش از دو هزار میلیارد دلار در آن هزینه کرده است. در آن زمان ایران از مقبولیت وسیع بین‌المللی برخوردار بود و پرونده «هسته‌ای» را نداشت. پرونده‌ای که تقابل ایران با جهان را رقم زد و منجر به جبهه‌گیری اکثر کشور‌های جهان و تحمیل تحریم‌ها بر کشور شد. با همسایگان حتی عربستان سعودی از روابطی (ولو مصلحتی) توأم با احترام متقابل برخوردار بود. در بحران‌هایی مانند سوریه و یمن در مقابل عربستان قرار نداشت... و قس علی هذا.

طالبان در تسلط بر افغانستان این بار از پشتیبانی آمریکا، تعدادی از متحدان غربی این کشور، پاکستان، عربستان، امارات، ترکیه و قطر برخوردار است. این رویدادی کم‌اهمیت نیست. در شرایطی که پازل‌های تهدید امنیتی در شرق کشور به‌سرعت در حال شکل‌گیری است، پاکستان به شکلی کاملا روشن از طالبان حمایت می‌کند و شایعاتی در دخالت مستقیم این کشور در جنگ پنجشیر علیه جبهه مقاومت ملی و شهادت فهیم‌دشتی و ژنرال عبدالودود با پهپاد‌های این کشور پخش شده است. انفعال یا بی‌تفاوتی سیاسی ایران در قبال این تحولات برای ناظران و تحلیلگران مبهم و باورنکردنی است. افغانستان برای ایران، موضوعی فراجناحی و فراتر از رقابت‌های حزبی و دولت‌های برآمده از کنش‌های سیاسی داخلی است. هرگونه جابه‌جایی در شرایط قومی، قبایل و مذاهب در صورت تکمیل هژمونی پشتون‌ها با رویکرد‌های طالبانی، امنیت ملی و امتداد تمدنی ایران را در معرض مخاطره قرار خواهد داد.

مضافا اینکه سیل مهاجرت، قاچاق اسلحه، مواد مخدر و تحریکات قومی و مذهبی از پیامد‌های اجتناب‌ناپذیر سلطه کامل طالبان بر افغانستان است. انفعال در قبال این آینده متصور به هر دلیلی که باشد مسموع نبوده و نمی‌تواند توجیه‌گر سکوت و بی‌عملی در قبال این تحولات باشد. روشن است که این سخن به معنای دخالت نظامی نیست و این رویکرد همچون تدبیر حکیمانه ۲۰ سال قبل، به مصلحت کشور نیست. در نظر داشتن وضعیت گروه‌های تشکیل‌دهنده طالبان و اهداف متعارض و بعضا متضاد آنها، مخالفت تقریبا تمامی قومیت‌ها با تسلط طالبان، مخالفت جهان با رویکرد‌های انقباضی و تنگ‌نظرانه این فرقه در قبال زنان، آموزش، آزادی‌های مدنی، انتخابات و تمامی مظاهر دموکراسی چشم‌انداز و فرصت ذی‌قیمتی را برای تأثیرگذاری در تحولات افغانستان پیش‌روی ما قرار می‌دهد.

حضور رئیس سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان در کابل و متعاقب آن تغییر وضعیت در جبهه‌های نبرد پنجشیر، واقعیت‌هایی هستند که دستگاه‌های «دیپلماسی و میدان» کشور نباید به دلیل مشغولیت‌های داخلی آن را به بوته نسیان بسپارند. در پاکستان در ۴۰ سال گذشته دولت‌هایی با رویکرد‌های کاملا متفاوت روی کار آمده‌اند. تأثیر این تغییرات سیاسی پاکستان در قبال افغانستان را اگر نگوییم هیچ که فقط در حد تاکتیک‌های متفاوت جریان‌های سیاسی بوده است. معروف است که ژنرال فقید ضیاءالحق درباره افغانستان همان‌گونه فکر و اقدام می‌کرد که سلف او ذوالفقار علی بوتو و اخلاف بعدی وی از احزاب مردم، تحریک انصاف یا مسلم لیگ، چراکه افغانستان فارغ از احزاب برای پاکستان دغدغه‌ای ملی است.

بی‌تردید در صورت سلطه طالبان، افغانستان مانند ۲۰ سال قبل، محیط مساعدی برای حضور داعش، جریانات تکفیری، نفوذ عربستان و امارات و دیگر رقبای کشورمان و محلی برای پمپاژ گرایش‌های افراطی خواهد شد که در این وضعیت ایران باید بهای گزاف انسانی و مالی را برای خنثی‌کردن احتمالات فوق هزینه کند و به قول معروف اگر سر این چشمه امروز با بیل گرفته نشود، شاید گرفتن آن با پیل هم ناممکن شود، زیرا در صورتی که طالبان سلطه خود را کامل کرده و مشروعیت لازم بین‌المللی را کسب کند، با کمک متحدان منطقه‌ای خود با ایران از موضع دیگری برخورد کرده و سخن خواهد گفت. احمدشاه مسعود نماد مقاومت در مقابل فرقه طالبان بود.

مسعود شیعه نبود، ولی پیوند‌های عاطفی و علاقه او به ایران، انقلاب و امام بسیار قوی‌تر از بسیاری از شیعیان کشور خودمان بود. وصیت کرده بود که در صورت شهادت، ایران عهده‌دار فرزندان و خانواده‌اش شود و این‌طور هم شد. با سردار بزرگ شهید قاسم سلیمانی، یک روح در دو جسم بودند. ما را چه شده است که این‌گونه درباره فرزندش سخن می‌گوییم و چشمان خود را بر تنها نقطه مقاومت در برابر تهاجم سبعانه ستیزه‌جویان طالبان به پنجشیر، بسته‌ایم. امروز و در تحولات سرنوشت‌ساز افغانستان فقدان دو سردار بزرگ ایرانی و افغان که هر دو برای یک هدف می‌جنگیدند و نگاهی استراتژیک داشتند، کاملا محسوس است.

در شرایط دشوار کنونی که احتمال سقوط پنجشیر با دخالت مستقیم پاکستان مطرح است، با وجود شرایط نامساعد اقتصادی ایران، پیشنهاد می‌شود: ۱- تحولات افغانستان به طور جدی با هشدار سطح بالا در دستور کار شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته و نماینده ویژه‌ای در سطح بالا برای رایزنی دیپلماتیک در سطح منطقه و جهان انتخاب و معرفی شود. ۲- ایران به‌هیچ‌وجه «طالبان» را به رسمیت نشناخته و آن را مشروط به شکل‌گیری دولتی ملی و فراگیر متشکل از همه قومیت‌های افغان کند. رایزنی فشرده از طریق مجاری دیپلماتیک با همه کشور‌های جهان و سازمان‌های بین‌المللی توسط دستگاه دیپلماسی ایران ضروری است. ۳- از مجاری دیپلماتیک هشدار لازم به پاکستان و طالبان درباره پنجشیر داده شود. ضمن اینکه این هشدار می‌تواند در قالب «تهدید» به تغییر موازنه‌ها و حمایت‌ها در منطقه متکی باشد. ۴- این هشدار باید برخوردار از پشتوانه‌های عملی در صورت بی‌اعتنایی آن‌ها باشد، بنابراین هماهنگی فشرده از طریق وزارت خارجه و نماینده ویژه با دولت‌هایی که نگران آینده تحولات افغانستان هستند و به‌ویژه برخی از کشور‌های آسیای میانه مانند تاجیکستان و... برقرار شود. ۵- فعالیت مستمر در مجامع بین‌المللی به شمول درخواست از شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تأثیرگذاری بر تحولات افغانستان می‌تواند در مواضع حامیان منطقه‌ای طالبان تأثیرگذار باشد. به رغم نگرش منفی ایران به این شورا، با توجه به حمایت کشور‌های جهان از برقراری صلح در افغانستان این اقدام ضروری به نظر می‌رسد.
 

اخبار ویژه ۱۶ شهریور


روزنامه کیهان
نگاه ایدئولوژیک یعنی آمریکازدگی حتی پس از مالباختگی
یک توجیه‌کننده رویکرد اقتصادی سیاست‌زده دولت روحانی، ادعا کرد ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود. مرتضی عزتی در ارزیابی شرایط اقتصادی به سایت عصر ایران گفته است: ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود و این امر به‌راحتی قابل انجام است. چنانچه چین با این کار توانست اقتصادش را از بن‌بست نجات بدهد. یعنی تصمیم‌گیران نظام این کشور به این درک رسیدند که برای نجات «کمونیسم» باید ابزار‌های علمی اقتصاد را به کار بگیرند تا اقتصادشان رشد کند و از قِبَلِ منافع اقتصادی در سطح جهانی و همین‌طور قدرت اقتصادی در سطح داخلی بتوانند جایگاه چین در دنیا را تثبیت کنند و در ادامه به سبب قدرت اقتصادی منافع سیاسی و... را به دست آورند. ما هم در ایران باید به این درک اصلی و اساسی برسیم که قدرت سیاسی کشور ریشه در قدرت اقتصادی خواهد داشت و اگر دنبال ثبات سیاسی و اجتماعی هستیم، باید وضعیت شلخته را ترمیم و با تحقق آرامشِ اقتصادی آرامش را به افکار عمومی تزریق کنیم.

وی می‌گوید صاحبان نگاه ایدئولوژیک در کشور، یا درک چندانی از باید‌ها و نباید‌های علم اقتصاد ندارند و گرفتار توهمات شبهِ ایدئولوژیک هستند و یا اینکه آنچه به معنی ایدئولوژی را نشناخته و برداشتی غلط دارند. اگر غیر از این موارد باشد، احتمالا عامل خارجی و تخریب‌کننده به‌صورت عالمانه و عامدانه هستند. یادآور می‌شود مرتضی عزتی، مهر ۹۷ در دیدار شماری از کارشناسان اقتصادی با روحانی حضور داشت و پس از آن گفت: در این نشست نکات مختلفی مطرح شد که خیلی از نکات در این زمینه بودند که برخی از سیاست‌های دولت مناسب بوده است و برخی سیاست‌ها نیز می‌توانست مناسب‌تر باشد. به عنوان مثال در بحث بازار ارز یا سود بانکی، برخی نظراتی داشتند امان توضیحات و توجیهاتی هم رئیس‌جمهور داشتند که خیلی‌ها با نظر دولت و شیوه عملکرد دولت موافق‌تر بودند. او همچنین اسفند ۹۵ در واکنش به نامه انتقادی ۴۰ اقتصاددان به روحانی نوشته بود: «این دولت به طور نسبی از همه دولت‌ها پس از انقلاب موفق‌تر بوده است.

غیر از اینکه تحریم را که دیگران موجب آن شدند بر طرف کرد و کشور را از فشار آن نجات داد، در این دولت، تورم ۴۰ درصدی به ۸ درصد کاهش یافت و رشد منفی ۶ درصدی به بیش از مثبت ۶ درصد افزایش یافت. یعنی ۳۲ درصد تورم کاهش یافت و ۱۲ درصد رشد بهبود پیدا کرد. رقم‌هایی که در هیچ دولتی تحقق نیافت.

وی افزوده بود: من هم منتقد سیاست‌های اقتصادی هستم، زیرا از نگاه من و بر پایه ضابطه‌های علمی اقتصاد، ظرفیت اقتصاد ایران رشد بیش از ۱۵ درصدی است، ولی مهمترین علت اینکه ما به این ظرفیت نمی‌رسیم، شعارزدگی، علم ستیزی و تصمیم‌های غیرعلمی و بر پایه نظر شخصی در سطح کلان اقتصاد کشور است. تصمیم‌هایی که سال‌ها در اقتصاد کشور نفوذ کرده و رشد، رفاه، توسعه و پیشرفت کشور را فدای سیاست‌بازی و توهم‌های شعاری کرده است. پیشرفت اقتصاد نیازمند شعار نیست، نیازمند ابزار علمی آزمون شده است. دست‌کم اگر تاریخ و علم اقتصاد را نمی‌دانیم و یا مدعی پیروی از دین هستیم یا به توان عقلانی خود اعتقاد داریم، باید از تجربه امروز بشر استفاده کنیم. از تجربه شوروی و چین و کشور‌های مشابه که با جایگزین کردن شعار و پیروی از آن به جای پیروی از سیاست‌های علمی، مردم و کشور خود را به فلاکت کشاندند، درس بیاموزیم. شوروی با پیروی از شعار و جنگ سرد از هم پاشید. چین با پیروی از ایده عدالت کمونیستی، مردم را به فقر و فلاکت رساند، به‌گونه‌ای که در دهه پایانی حکومت کمونیستی، سالانه میلیون‌ها نفر از گرسنگی می‌مردند و تنها با تغییر نگاه رهبران چین و به‌کارگیری سیاست‌های مبتنی بر علم اقتصاد، چین توانست رشد پایدار ۴۰ ساله بالای ۱۰ درصدی را تجربه کند و مردم خود را از فقر و فلاکت نجات دهد».

البته آقای عزتی پس از جابه‌جایی همه رکورد‌های منفی اقتصادی توسط دولت مورد ستایش، سکوت اختیار کرده و شجاعت اعتراف به کج‌فهمی خود و همفکران سیاسی‌اش را نداشته است. اما باید از او پرسید آیا چین برای رشد اقتصادی، به آمریکا اعتماد کرد و امتیاز‌های یکطرفه مانند دولت روحانی داد، یا کوشید ظرفیت‌های داخلی و بین‌المللی اقتصادی در رقابت با غرب را احیا کند؟ آیا مثلاً می‌شود سراغ گرفت که دولت چین حتی ۸ ماه- و نه ۸ سال- آرزواندیشانه مدیریت اقتصادی را رها کرده و به انتظار وعده‌های فریبنده آمریکا نشسته باشد؟

در عین حال باید از این مثلاً کارشناس پرسید که آیا توهم «رونق اقتصادی به واسطه تعطیلی توانمندی‌های خود و جلب رضایت و اعتماد کدخدا»، یک نگاه ایدئولوژی یک متصلب هست یا نه؟ آیا عدم جبران اشتباهات حتی پس از آن که نتیجه اعتماد به غرب آشکار شد، نگاه متصلب و ایدئولوژیک و ناشی از نفوذزدگی محسوب می‌شود یا خیر؟ و آیا اساساً بی‌اعتمادی به آمریکا و غرب براساس تجارت متعدد تاریخی، رویکردی ایدئولوژیک است و یا اعتماد بلاوجه با وجود همه نقیض‌ها؟!

شلختگی‌هایی مانند حراج ارز دولتی نباید تکرار شود
بی‌تدبیری و ناهماهنگی‌های اقتصادی دولت قبل نباید در دولت جدید تکرار شود و انضباط در تصمیم‌سازی باید حاکم باشد. به گزارش روزنامه وطن امروز تورم ۵۰ درصد، بی‌انضباطی بی‌سابقه در نظام پولی و مالی کشور و عبور نقدینگی از مرز ۳۴۰۰ هزار میلیارد تومان‏، بدهی بیش از ۱۰۰۰ هزار میلیاردی دولت ناشی از بدهی به بانک‌ها و بانک مرکزی و فروش اوراق، نابسامانی تجاری و... بخشی از فاجعه خلق‌شده توسط حسن روحانی ظرف ۸ سال گذشته است که حالا به دولت سیزدهم و سیدابراهیم رئیسی رسیده است.

با این تفاسیر اصلی‌ترین ماموریت دولت سیزدهم آوار‌برداری از ویرانه اقتصادی روحانی و احیای آن است. یکی از اصلی‌ترین دلایل ناکامی دولت‌های یازدهم و دوازدهم پس از انتخاب کلان‌ایده‌اشتباه گره زدن تمام شاخص‌های اقتصادی به روابط دیپلماتیک، نبود فرمانده اقتصادی در ساختار دولت بود. این یعنی تصمیم‌گیری واحدی در تیم اقتصادی دولت وجود نداشت و هر بخش اقتصاد به نحو دلخواه خود عمل می‌کرد.

سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی برآیند واضحی از این ناهماهنگی در دولت بود. ابتدای سال ۹۷ همزمان با ایجاد انتظارات تورمی به دلیل خروج آمریکا از برجام و افزایش سرعت گردش پول، نرخ تورم به یکباره دچار جهش شد. آن زمان، دولتمردان برای کنترل قیمت‌ها و جلوگیری از گسترش اعتراضات و آرام کردن بازارها، سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی را پیش گرفتند. ۲۰ فروردین ۹۷ معاون اول رئیس‌جمهور در قاب تلویزیون حاضر شد و اعلام کرد ارز مورد نیاز همه بخش‌های کشور (حمل‌و‌نقل، خدمات، مسافرت، واردات و...) به اندازه کافی با قیمت ۴۲۰۰ تومان عرضه خواهد شد. با این تصمیم دولت، هیچ نوع افزایش قیمت (کالا‌های وارداتی) به بهانه گران شدن ارز قابل قبول نخواهد بود و مردم هیچ دغدغه‌ای برای نیاز‌های ارزی خود نداشته باشند.

اما با اعلام این خبر بازار‌ها بیش از گذشته به هم ریخت و موج جدیدی از سوءاستفاده‌ها از این رانت ارزی آغاز شد. البته ماجرا به همین جا ختم نشد و تقریبا اکثر افرادی که در جلسه اتخاذ این سیاست حضور داشتند، بعدا در مصاحبه‌هایی اعلام کردند مخالف دلار ۴۲۰۰ تومانی بوده‌اند. بعد‌ها هم روحانی روایت جدیدی از جلسه معروف تصمیم‌گیری برای دلار ۴۲۰۰ تومانی مطرح و اعلام کرد مخالف تعیین قیمت دلار ۴۲۰۰ تومانی بوده است، ولی چون تمام اعضای جلسه موافق بودند، در نهایت مصوب شد. این اظهارات روحانی در حالی مطرح شد که، ولی الله سیف، رئیس کل وقت بانک مرکزی روایتی دیگر از جلسه تعیین‌تکلیف ارز ۴۲۰۰ تومانی مطرح کرده و گفته بود: «نرخ ۳۸۰۰ تومان‌ نمی‌توانست مناسب باشد، ولی آقای رئیس‌جمهور اصرار داشتند. بانک مرکزی و بعضی اعضای جلسه توضیحاتی درباره نامناسب بودن نرخ ۳۸۰۰ تومان دادند و بیان شد همین الان نرخ در بازار نزدیک ۵۰۰۰ تومان است و با ۳۸۰۰ تومان قطعا به تعادل مورد نظر نمی‌رسیم. البته پیشنهاد ما که ۴۸۰۰ تومان بود نیز بشدت با مخالفت روبه‌رو شد و یکی، دو نفر از اعضای دولت سعی کردند از ۴۲۰۰ تومان نرخ را بالاتر ببرند که آقای رئیس‌جمهور گفت: دیگر حرفش را نزنید، تمام شد».

قرارگاه منسجم می‌تواند تضمین ایجاد یک میلیون شغل باشد
در برنامه اشتغال‌زایی یک میلیونی وزیر تعاون، کار و رفاه، نکته امیدوارکننده این است که در برنامه‌های وی، ردی از عناوین دیده می‌شود. روزنامه همشهری در گزارشی، ضمن تأکید بر اینکه وضعیت به ارث رسیده رشد منفی اقتصادی چالشی در برابر وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال است، می‌نویسد: برنامه دولت سیزدهم برای ایجاد سالانه یک میلیون شغل در ایران، یعنی افزایش ۷ تا ۱۰ درصدی تعداد شاغلان کشور در هر سال. این یک هدفگذاری کلان و البته حیاتی و لازم برای اقتصاد است که باید امیدوار بود طبق برنامه دولت سیزدهم محقق شود. دولت سیزدهم برای اشتغال‌زایی کلان و فشرده، ۱۶ سال تجربه اشتغال‌زایی دولت‌های نهم تا دوازدهم را پیش روی خود دارد. عبدالملکی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت سیزدهم، ایجاد سالانه یک میلیون شغل را به شرط فراهم آمدن بستر‌های لازم، شدنی می‌داند و تلاش برای تحقق آن به پشتگرمی رئیس دولت را وعده داده است.

وی مواجهه با مقوله ایجاد شغل را در مقیاسی کوچک‌تر در کمیته امداد تجربه کرده و از اظهارات اخیر او در یک برنامه تلویزیونی نیز چنین برمی‌آید که الزامات ایجاد اشتغال در سطح کلان را می‌شناسد و بیش از اینکه بر رشد آمار‌های اشتغال تمرکز داشته باشد، به دنبال ایجاد بستر مساعد برای شغل‌سازی از طریق هماهنگی تیم اقتصادی دولت و بازی گرفتن از دستگاه‌های متولی حوزه تولید و عمران است. او بر این نکته تأکید کرده است که اشتغال در حوزه تولید محقق می‌شود و تولید نیز در بخش‌هایی شکل می‌گیرد که اختیار آن با وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت راه و شهرسازی است؛ از این رو وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با تفویض ریاست جمهوری، نقش فرماندهی این کار و تشکیل قرارگاه اشتغال را بر عهده دارد.

براین اساس می‌توان انتظار داشت که وزیر جدید حوزه کار، به جای تغییر آمار‌های حوزه اشتغال با پول‌پاشی، بر اشتغال در حوزه‌های مولد اعم از صنعت، کشاورزی، گردشگری و فناوری اطلاعات متمرکز شود. او ایده ایجاد قرارگاه فرماندهی اشتغال کشور را نیز مطرح کرده و معتقد است؛ در این قرارگاه باید غیر از دستگاه‌های اصلی که مسئولیت ایجاد اشتغال در کشور را دارند، سایر ذی‌نفعان اعم از نهاد‌های انقلابی و تشکل‌های مردمی نیز حضور داشته باشند. اگر این تمهیدات محقق شود، عبدالملکی بر تدوین نقشه اشتغال و نظارت بر آن بسنده خواهد کرد که در این صورت، هم چرخ دنده‌های صنعت به درستی خواهد چرخید و هم گردونه معیشت مردم لنگ نخواهد ماند.

در جریان برنامه اشتغال‌زایی یک میلیون نفری در دولت سیزدهم، یک نکته امیدوارکننده این است که لااقل فعلاً در سخنان وزیر به جای آثار شعارزدگی و وعده‌های عوام‌فریبانه، ردی از عقلانیت و توجه به شاخص‌های اصلی ایجاد شغل دیده می‌شود که می‌تواند بخشی از نگرانی‌های مسبوق به سابقه را در سیاست‌های اشتغالی دولت‌ها برطرف کند. عبدالملکی با اشاره به اینکه تیم اقتصادی دولت سیزدهم، هماهنگ‌ترین تیم اقتصادی نسبت به دولت‌های گذشته است، این نکته را در موفقیت برنامه‌های اشتغال‌زایی مؤثر دانسته و تأکید کرده است؛ برای ایجاد اشتغال و پایداری آن باید زنجیره ارزش شکل بگیرد و اگر سیستم بانکی و نظام تأمین مالی همراه این زنجیره نشود، موضوع اشتغال با مشکل اساسی روبه‌رو خواهد شد.

شکل‌گیری زنجیره ارزش در مقوله اشتغال دقیقاً همان حلقه مفقوده بود که پایداری شغل‌های جدید را به کوتاه مدت تقلیل داد؛ در حالی که وزیر جدید کار نسبت به نیاز کسب و کار و اشتغال به بازار، تأمین مالی و آینده پیش‌بینی‌پذیر، آگاهی دارد.

توجه به کسب و کار‌های کوچک و امیدواری به همکاری وزیر اقتصاد در تخصیص منابع مناسب به کسب و کار‌های کوچک و متوسط و تسهیل این رویه نیز از نکته‌های کلیدی برنامه وزیر جدید است که تحقق آن می‌تواند به تغییر ریل اشتغال‌زایی کمک کند.
استفاده از ظرفیت‌های بکر حوزه تعاون نیز از جمله بهانه‌ها برای اشتغال‌زایی است.

روزنامه وطن امروز
تسلیت رهبر انقلاب به سیدحسن نصرالله
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در پیامی به دبیرکل حزب‌الله لبنان، درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ عبدالامیر قبلان، رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
حضرت مستطاب حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدحسن نصرالله دامت‌برکاته
درگذشت عالم مجاهد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین آقای شیخ عبدالامیر قبلان رحمت‌الله‌علیه را به خانواده مکرم ایشان و به مجموعه ارزشمند مجلس اعلا و همه ارادتمندان و دوستان آن مرحوم و به عموم شیعیان لبنان تسلیت عرض می‌کنم. ایشان دوست باارزش و باوفایی برای جریان مقاومت و شخص حضرت‌عالی بودند و عمر بابرکتی را در خدمت هدف‌های عالی در لبنان گذرانیدند. رحلت ایشان موجب تأسف است. از خداوند متعال رحمت و مغفرت برای وی مسألت می‌کنم.
سیدعلی خامنه‌ای
۱۵ شهریور ۱۴۰۰

دیدار حجت‌الاسلام طائب با حجت‌الاسلام خطیب
تأکید بر هم‌افزایی‌های وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه
وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه بر همکاری، هماهنگی، هم‌افزایی و وحدت رویه ۲ نهاد اطلاعاتی کشور تاکید کردند. به گزارش تسنیم، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و تعدادی از معاونان وی با وزیر اطلاعات و رئیس شورای هماهنگی اطلاعات در وزارت اطلاعات دیدار و گفتگو کردند. حجت‌الاسلام حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و همراهانش در این دیدار، با تبریک انتصاب حجت‌الاسلام اسماعیل خطیب به عنوان وزیر اطلاعات و تشکر از همکاری‌های وزارت اطلاعات، بر لزوم توسعه و تعمیق همکاری‌ها و هم‌افزایی‌های اطلاعاتی تاکید و اظهار امیدواری کردند این همکاری‌ها در دوره جدید توسعه یابد. حجت‌الاسلام خطیب، وزیر اطلاعات و رئیس شورای هماهنگی اطلاعات نیز ضمن تشکر از اقدامات سازمان اطلاعات سپاه پاسداران اعلام کرد: سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات ۲ نهاد برخاسته از انقلاب اسلامی هستند و قطعا با همکاری و هماهنگی و هم‌افزایی و وحدت رویه در راستای افزایش اقتدار و امنیت ملی تحت فرماندهی فرمانده معظم کل قوا تلاش خواهند کرد.

سرلشکر صفوی: راهبرد دفاعی ما رصد و نابودی دشمن در مبدأ حرکتش است
دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت: راهبرد ما باید بر این اساس باشد که اگر هر دشمنی به شعاع ۳ هزار کیلومتر از تهران قصد حرکت به سمت کشورمان را داشت، او را در مبدأ حرکت نابود کنیم. به گزارش مهر، سرلشکر سیدیحیی صفوی در نشست واکاوی عملیات «کمان ۹۹» که دیروز در پژوهشگاه علوم و معارف دفاع‌مقدس شهید سلیمانی برگزار شد، با اشاره به اینکه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران نیرویی الهی است، گفت: بنده قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان با پرسنل نیروی هوایی مانند شهید «اردستانی» ارتباط داشتم، به نحوی که بعضا کیلومتر‌ها مسیر را طی می‌کردم تا به دیدار این عزیزان خلبان بروم، زیرا معتقدم شجاع‌ترین و مؤمن‌ترین افراد را در جمع خلبانان داشته و داریم. وی افزود: درباره وضعیت نیروی هوایی کشورمان نیز باید عنوان کرد جنگ‌های آینده علیه ایران از نظر ماهیت، شدت و فناوری‌های پیشرفته تأثیرگذار است.

بر این اساس، ستاد کل نیرو‌های مسلح، وزارت دفاع و مجموعه نظام جمهوری اسلامی بر اساس راهبرد دشمنان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و پیشرفت‌های «محیرالعقولی» که در فناوری‌های نظامی به وجود آمده است، باید سیاست‌های لازم را در حوزه دفاعی اتخاذ کنند. مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا اظهار داشت: با توجه به این موضوع، باید راهبردی برای دفاع همه‌جانبه از نظام مقدس جمهوری اسلامی اتخاذ شود که اگر هر دشمنی به شعاع ۳ هزار کیلومتر از تهران قصد حرکت به سمت کشورمان را داشت، او را در مبدأ حرکتش رصد کرده و نابود کنیم، یعنی عمق دفاعی ما باید به شعاع ۳ هزار کیلومتر از تهران باشد و در این رابطه نیازمند نیروی هوایی قدرتمندی هستیم که بتواند این مسافت را طی کند. سرلشکر صفوی با بیان اینکه کشور و ملت ایران دارای تمدنی تاریخ‌ساز و چندین هزار ساله است، گفت: به همین علت می‌توانیم قدرت اول غرب آسیا شویم و برای تحقق این مهم باید نیرو‌های مسلح قدرتمندی داشته باشیم و در همین راستا، ارتش و سپاه قدرتمند، حافظ این ملت خواهند بود.

ناتو: ایران در حال تقویت زرادخانه موشک‌های بالستیک خود است
دبیرکل ناتو دیروز در کنفرانسی خبری مدعی شد ایران در حال تقویت زرادخانه موشک‌های بالستیک خود است. به گزارش فارس، «ینس استولتنبرگ» دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی در سخنانی مدعی شد ایران و کره‌شمالی در حال تقویت زرادخانه موشک‌های بالستیک خود هستند. به گزارش «اسکای‌نیوز»، دبیرکل ناتو که در یک کنفرانس خبری صحبت می‌کرد، افزود: «روسیه نیز به تقویت زرادخانه‌های نظامی خود ادامه می‌دهد و ما باید مانع اشاعه تسلیحات هسته‌ای شویم». استولتنبرگ تاکید کرد: «چین در حال ساخت موشک‌هایی است که توانایی هسته‌ای این کشور را افزایش خواهد داد». سخنرانی استولتنبرگ در هفدهمین کنفرانس سالانه خلع سلاح، کنترل تسلیحات و عدم اشاعه تسلیحات کشتار جمعی انجام شد که در کپنهاگ دانمارک در حال برگزاری است.

روزنامه خراسان
کاهش قیمت هویج
مهر - رئیس اتحادیه بارفروشان با اشاره به ادامه روند نزولی قیمت هویج گفت: هم اکنون قیمت این صیفی در میدان مرکزی میوه و تره بار به کیلویی ۱۰ تا ۱۲ هزار تومان رسیده است. مصطفی دارایی نژاد افزود: قیمت هر کیلوگرم هویج با کیفیت ممتاز نیز ۱۴ هزار تومان است.

آغاز توزیع ۱۰۰ هزار تن برنج خارجی در بازار
ایسنا - یزدان سیف، مدیر عامل شرکت بازرگانی دولتی از آغاز توزیع ۱۰۰ هزار تن برنج تایلندی، هندی و پاکستانی در سطح فروشگاه‌های زنجیره‌ای، تعاونی‌های مصرف و اتحادیه‌ها خبر داد.

آمار تکان دهنده از سودآوری شرکت برق منطقه‌ای تهران
فارس - آمار تکان دهنده عملکرد شرکت برق منطقه‌ای و ثبت حاشیه سود منفی ۲۳۸ درصدی در سال ۱۳۹۹، تنها یک نمونه از فاجعه‌هایی است که به دلیل نظام تعرفه‌گذاری یارانه‌ای به وجود آمده است.

روزنامه ایران
دیوان عالی حکم جدیدی در مورد پوری حسینی صادر نکرده
خبر اول اینکه، رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران در پی انتشار برخی اخبار در فضای مجازی مبنی بر نقض حکم پرونده رئیس پیشین سازمان خصوصی‌سازی، گفت: پس از اعاده پرونده از دیوان و احصای موارد نقص، دادگاه پس ازمرتفع نمودن نواقص مد نظر آن مرجع مجدداً مبادرت به صدور رأی می‌نماید. به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، جواهری رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران و قاضی رسیدگی کننده به پرونده علی‌اشرف پوری‌حسینی اعلام کرد: در پی ارجاع پرونده از دادسرا و انجام رسیدگی‌های قضایی در نهایت طی دادنامه‌ای منجر به صدور حکم محکومیت متهم شد. در پی فرجام‌خواهی وکیل متهم، پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع شد و شعبه رسیدگی‌کننده در دیوان عالی کشور رأی بدوی را به لحاظ نقص تحقیقات به شعبه صادرکننده رأی اعاده کرد. وی با تأکید بر اینکه هنوز رسیدگی‌های قضایی درخصوص این پرونده در حال انجام است و رأی جدیدی صادر نشده است، گفت: دادگاه به دلیل عدم احصای موارد نقص تحقیقات به تفکیک دردادنامه دیوان، پرونده را جهت احصای موارد نقص و راهنمایی و ارشاد در این خصوص، به آن مرجع ارسال نموده است و در حال حاضر منتظر اعلام موارد نقص تحقیقات از سوی دیوان عالی کشور هستیم. وی تأکید کرد: پس از اعاده پرونده از دیوان واحصای موارد نقص، دادگاه پس ازمرتفع نمودن نواقص مد نظر آن مرجع مجدداً مبادرت به صدور رأی می‌نماید.

دعوت طالبان از ایران برای مشارکت در مراسم اعلام دولت جدید
خبر دیگر اینکه، یک مسئول طالبان اعلام کرد که این گروه از ایران و برخی کشور‌های دیگر برای مشارکت در مراسم اعلام دولت جدید افغانستان دعوت کرده است. به گزارش ایسنا، یک مسئول طالبان در گفتگو با شبکه قطری الجزیره اعلام کرد که این گروه از ترکیه، چین، روسیه، ایران، پاکستان و قطر برای مشارکت در مراسم روز اعلام دولت جدید افغانستان دعوت کرده است. تاکنون نامی از اعضای کابینه دولت جدید افغانستان که طالبان وعده داده است یک دولت فراگیر خواهد بود، به شکل رسمی منتشر نشده و تنها حدس و گمان‌هایی در رسانه‌ها منتشر شده است. مقامات کشورمان تاکنون به ادعای عضو طالبان درباره دعوت از ایران برای شرکت در این مراسم واکنشی نداشته‌اند، اما ایران پیشتر بار‌ها تأکید کرده است که تنها از یک دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام و گروه‌های افغانستانی، حمایت خواهد کرد. همچنین «محمد اکبر آقا» فرمانده میدانی پیشین و رهبر شورای عالی نجات افغانستان به خبرگزاری روسی تاس گفت که طالبان مایل به برقراری رابطه با روسیه، ایران و پاکستان است. وی گفت: «ما باید روابط گسترده‌ای با مسکو برقرار کنیم، زیرا این به نفع طالبان و روسیه است. ایران و پاکستان نیز کشور‌هایی هستند که خواستار برقراری رابطه با آن‌ها هستیم. آن‌ها به ما نیاز دارند و ما نیز به آن‌ها نیاز داریم». این مقام طالبان افزود که این گروه هیچ اعتراضی به وجود سفارت امریکا در کابل ندارد، ولی واشنگتن نگران این مسأله است.

ادعایی درباره پاسخ ایران به درخواست سفر گروسی
دست آخر اینکه، «لارنس نورمن» خبرنگار روزنامه وال‌استریت ژورنال در یک پیام توئیتری مدعی شد که ایران به درخواست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای اجازه دسترسی بازرسان به دستگاه‌های نظارتی پاسخ منفی داده است. به گزارش ایسنا، وی در توئیت ادعایی خود نوشت: شنیده‌ام که پاسخ ایران به درخواست رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای دیدار جهت مذاکره و همچنین اجازه دسترسی بازرسان آژانس به دستگاه‌های نظارتی منفی بوده است. این، از یک درگیری جدید بزرگ میان ایران و آژانس خبر می‌دهد که پیامد‌هایی برای برجام خواهد داشت. سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت امورخارجه کشورمان دیروز درباره سفر گروسی به تهران گفت: من هم این را شنیده‌ام، ولی مطمئن نیستم که این سفر برنامه‌ریزی شده است یا نه. باید در این زمینه از سازمان انرژی اتمی سؤال کنید. روابط بین ایران و آژانس در سطوح خوبی در موضوعات فنی بین دو طرف ادامه دارد. به سؤالات مطرح شده پاسخ داده شده است و به صورت منظم گفتگو‌ها ادامه دارد.

روزنامه شرق
اختلاف نظر بر سر دیدار آتی سیسی و بنت
برخی منابع دیپلماتیک مصری در گفتگو با سایت العربی‌الجدید اظهار کردند که در حال حاضر رایزنی‌هایی میان عبد‌الفتاح سیسی، رئیس‌جمهوری این کشور و دفتر نفتالی بنت، نخست‌وزیر اسرائیل، جهت تعیین موضوعات اولین دیدار آن‌ها که به‌زودی در شرم‌الشیخ برگزار خواهد شد، انجام شده، اما اختلاف‌نظر‌هایی میان دو طرف درباره برخی موضوعات مربوط به شرایط نوار غزه و چگونگی اعلام این سفر و تاریخ آن وجود دارد. این منابع احتمال دادند دیدار سیسی و بنت اواخر هفته جاری یا ابتدای هفته آینده انجام شود. به گزارش ایسنا، این اولین سفر رسمی نخست‌وزیر اسرائیل به مصر از سال ۲۰۱۰ خواهد بود و به همین دلیل دولت مصر سعی دارد آن را به دور از افراط در جشن برگزار کند تا موجب خشم مردم نشده و هم‌زمان هدف مدنظر از این دیدار که همان نزدیک‌شدن به دولت جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا و ازسرگیری رایزنی‌های مثبت گذشته میان دو طرف پس از حمله به قدس و غزه در می‌گذشته است، حاصل شود.

این منابع گفتند: مصر مشتاق است موضوعات مختلفی را در رابطه با ارتباط مستقیم اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش حماس مورد مذاکره قرار دهد که ازجمله آن‌ها تبادل اسرا، تضمین بهبود شرایط نوار غزه، کاهش محدودیت‌های رفت‌وآمد شهروندان از گذرگاه‌ها و نیز ازسرگیری مذاکره مثبت درباره مرز‌های دریایی میان دو طرف هستند، اما بنت و معاونانش تلاش می‌کنند کار را در مسیر دیگری پیش ببرند، آن‌ها به دنبال این هستند که مذاکرات در این مسئله اصلی تنها به قرارداد احتمالی اسرا محدود باشد و به موضوع دیگری کشیده نشود؛ زیرا آن‌ها از تأثیر منفی احتمالی این موضوع بر محبوبیت خود در میان محافل راست‌گرای اسرائیل نگران هستند.

در همین چارچوب، طرف‌های تصمیم‌گیرنده در مصر بر این باورند که اکنون بیش از سال‌های قبل برای محقق‌کردن دستاورد‌های فلسطینی‌ها و نیز احیای نقش برجسته مصر در این مسئله به عنوان یک میانجی معتبر و ضامن اجرای تعهدات دو طرف مناسب است، بنابراین سفر بنت به مصر اهمیت بسیار بالایی دارد و نباید این فرصت بدون بررسی محور‌های مختلف مسئله فلسطین از دست برود.

ارتش در گینه کودتا کرد
خبرگزاری فرانسه اعلام کرد سران کودتا در جمهوری گینه مقررات منع آمدوشد در سراسر این کشور اعمال کردند. هم‌زمان سازمان ملل، آمریکا، فرانسه، ترکیه، قطر، اتحادیه‌های اروپا و آفریقا این کودتا را محکوم کردند. به گزارش ایسنا، خبرگزاری فرانسه گزارش داد سران کودتا در جمهوری گینه از منع آمدوشد سراسری تا اطلاع ثانوی خبر دادند.

روز یکشنبه، جمهوری گینه شاهد کودتای نظامی به سرپرستی مامادی دومبوی، واحد نخبه مأموریت ویژه در ارتش بود که از طریق یک سخنرانی تلویزیونی از دستگیری آلفا کنده، رئیس‌جمهور این کشور، انحلال پارلمان، تعلیق قانون اساسی و بستن مرز‌ها خبر داد. دومبوی که عضو سابق لژیون خارجی فرانسه و سرپرست واحد مأموریت ویژه ارتش از زمان تشکیل آن در سال ۲۰۱۸ بود، از ارتش خواست در پادگان خود بماند و دولت را مسئول بدترشدن اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تضییع حقوق شهروندان، عدم رعایت اصول دموکراتیک و سیاسی‌شدن مسائل اداری علاوه بر فساد دانست. همچنین کودتاچیان پس از بازداشت کنده اعلام کردند رئیس‌جمهور در سلامت است. آن‌ها اعلام کردند امنیت آلفا کنده تضمین شده است و به او اجازه داده شده با پزشکان خود تماس بگیرد.

بر اساس بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی پخش شد، این شورا اعلام کرد فرمانداران منطقه را با فرماندهان نظامی جایگزین کرده و وزیران و رؤسای نهاد‌هایی را که برکنار شده‌اند، به جلسه صبح روز دوشنبه در پارلمان دعوت کرده و هرگونه عدم حضور به منزله شورش است. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، به رخداد‌های گینه واکنش نشان داد و ضمن محکومیت کودتای نظامی، خواستار «آزادی فوری» رئیس‌جمهور این کشور شد. گوترش در توییتر خود نوشت: «من از نزدیک تحولات گینه را دنبال می‌کنم. هرگونه تصرف قدرت به زور را به شدت محکوم می‌کنم و خواهان آزادی فوری آلفا کنده، رئیس‌جمهور گینه هستم».

وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد: اقدامات صورت‌گرفته می‌تواند توانایی ایالات متحده و سایر شرکای بین‌المللی گینه در حمایت از این کشور را محدود کند. پاریس هم شامگاه یکشنبه در بیانیه‌ای کودتای نظامی در گینه را محکوم کرد و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط رئیس‌جمهور شد. در این بیانیه آمده که پاریس خواستار بازگشت به قانون اساسی است. جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجه اتحادیه اروپا، در توییتی از طریق حساب رسمی خود در «توییتر» گفت: «من تصرف قدرت با توسل به زور در گینه را محکوم می‌کنم و خواهان آزادی رئیس‌جمهور آلفا کنده هستم».


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.