بررسی دیدگاه عدالت خواهان در خصوص شهید سلیمانی

شهید سردار سلیمانی در جبهه‌ای مشغول مبارزه با فساد بود که عدالت‌خواه‌ها و حتی انقلابی‌ها مشغول مبارزه هستند، ایشان در همان سنگری بود که دلسوزان انقلاب در آن سنگر هستند. منتها مرزبندی‌ها و جوسازی‌ها اجازه نمی‌دهد ایشان یکدیگر را پیدا کنند. این مرزبندی‌ها فاقد وجاهت برای یک کار اخلاقی است که هدف نهایی‌اش دور کردن آفات از انقلاب، اسلام و مردم است.
يکشنبه، 12 دی 1400
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : سید حسین خاتمی
موارد بیشتر برای شما
بررسی دیدگاه عدالت خواهان در خصوص شهید سلیمانی
تقریبا دوهفته پیش مناظره‌ای میان علی مهدیان و وحید اشتری در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد که بحث‌های مختلفی را پوشش داد. قبل از ورود به بحث اصلی باید عرض کنیم که: اولا علی مهدیان در این گفتگو حرفی برای گفتن نداشت، جز به‌حاشیه کشاندن حرف‌های اشتری و منحرف کردن بحث او؛ دوما حاشیه‌ای ایجاد شد که سخنان اشتری را تحت‌الشعاع قرار داد و اتفاقا برای کسانی که می‌خواهند جریان عدالت‌خواهی را به‌زیر بکشند بهانه‌ خوبی ایجاد کرد. این حاشیه از سخنانی در مورد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی شکل گرفت که لازم است نکاتی را در مورد آن یادآور شویم. این یادداشت را در سالگرد شهادت شهید سلیمانی می‌نویسیم تا یادمان باشد هر حرفی را عمیق ببینیم و بدون در نظر گرفتن ملاحظات و شرایط آن را نقد نکنیم. یاد بگیریم تحمل‌مان را بالا ببریم و از یک امر مقدس یا محترم یا پر ارزش برای محکوم کردن یا منکوب کردن یک فرد یا جریان استفاده نکنیم و یاد بگیریم که روح، عظمت، عزت و اثر خون یک شهید متعلق به همه انسان‌های کره زمین است نه افراد، جریان‌ها و افکار خاص.
 

سخنان وحید اشتری

ابتدا سخنان اشتری را می‌آوریم تا شما عزیزان دقیق‌تر بتوانید آن را ببینید. البته اشتری نکات دیگری هم داشت که نباید به‌دلیل این فراز از سخنانش تحت‌الشعاع قرار بگیرد پس همه باید سخنانش را کامل بشنوند تا با جامع‌نگری نظر بدهند. ضمن آنکه این یادداشت قصد دفاع از فرد یا افرادی را ندارد بلکه در حمایت یا نقد یک تفکر است.
این یادداشت نقدی بر سخنان وحید اشتری است در جهت رشد جریان عدالت‌خواهی و نقدی بر سخنان علی مهدیان است در جهت رشد جریان انقلابی که فعلا در قالب ضد جریان عدالت‌طلبی نمایان شده است!
 
وحید اشتری در بخشی از مناظره با علی مهدیان گفت: «من نمی‌توانم حاج قاسم را در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی الگو بدانیم؟ مطلقا نه؛ حاج قاسم در نگاه‌های سیاسی اجتماعی به‌شدت قابل نقد بوده. گرایش سیاسی و... به این معنی که با گرایش سیاسی من نمی‌خواند. من که همه کاری می‌کردم علیه آقای لاریجانی، حاج قاسم می‌رفت برای میتینگ لاریجانی سخنرانی می‌کرد. مگر من می‌توانم حاج قاسم را الگوی سیاسی و اجتماعی خود بدانم؟ مقوله عدالت‌خواهی با این تعریفی که می‌کنیم، به‌عنوان نقد حاکمیت، نقد و آسیب‌شناسی در حوز‌ه‌های نابرابری، آیا پروژه حاج قاسم، مسئله حاج قاسم بوده؟ اصلا هیچ‌وقت نبوده؛ حاج قاسم نماد مبارزه با دشمن خارجی است و نماد ایثارگر و فداکاری و اینهاست. کارکردی که برایش متصورم با کارکردی که برای جریان عدالت‌خواه با یک امام جمعه متصورم فرق دارد. شما نمی‌توانی بگویی حاج قاسم فلان چیز را گفته، دیگر همه تکفیر می‌شوند که چرا(کار شما متفاوت با اوست؟).... مثلا حاج قاسم گفته من دست آقای روحانی را می‌بوسم؛ واقعا من دست روحانی را می‌بوسم؟! یعنی من قائل به همچین چیزی بودم؟ من در دوره اول آقای روحانی می‌گویم ایشان کفایت اداره کشور را ندارد، اینها فاسدند، صدر تا ذیل دولت آقای روحانی ترویج فساد می‌کرد، ماشین تولید فساد بود. حاج قاسم می‌گوید: من دست روحانی را می‌بوسم. همان موقع من نقد کردم که حاج قاسم زنده بود نه الان.... گفتم این ادبیات به‌خاطر یک موضع؟ شما تمام مواضع سیاست داخلی و خارجی و... را نادیده می‌گیرید.... بعد شما می‌خواهید من را محکوم کنید که چرا حاج قاسم را نقد کردی؟ این مکتب اشعری‌گری است. نه حاج قاسم، بلکه امام را می‌توان نقد کرد...»؛
 

حاج قاسم شخصیتی ورای جریانات سیاسی

این سخنان قابل نقد است از این جهت که رویکرد حاج قاسم در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی کاملا شفاف و قابل مراجعه و بررسی است که اگر به آن مراجعه کنیم، نمی‌توانیم آن‌را محدود به مبارزه با دشمن و بیرون مرزها کنیم. البته رویکرد حاج قاسم در حوزه‌های اجتماعی هیچ‌گاه مطلوب همین جریان انقلابی که الان ناقد جریان عدالت‌خواهی هستند نبوده! مثلا یکی از همین رویکردها نظر حاج قاسم نسبت به حجاب و دختران ایرانی است. تفکرات سردار سلیمانی کاملا موسع و با دید باز بود و محدود به مرزهای جناحی و حزبی نبود. به‌عبارتی رویکرد حاج قاسم، انقلابی بود و در مواجه با افراد مختلف با دست باز صورت می‌گرفت اما در جهت اهداف اسلام و انقلاب. ولی طیف نیروهای انقلابی چنین رویکردی ندارند و آن را به‌هیچ‌وجه بر‌نمی‌تابند. در این خصوص هرچه جلوتر می‌رویم شواهد بیشتری می‌بینیم که متاسفانه افراد و جریان‌هایی هستند ‌که شهید سلیمانی را فقط تابویی برای اهداف خود می‌بینند. نکته جالب آن‌ است که تنها جریانی که در بین آنها نیست همین جریان عدالت‌طلبی است. یعنی همین جریان عدالت خواهی که اکنون در تیررس نقد و تهمت است نه استفاده ابزاری از شهید سلیمانی و دیگر شهدا و انقلاب و امام کرده و نه قصد دارد این کار را انجام دهد. به‌عبارتی اکنون که دو سال از شهادت حاج قاسم می‌گذرد می‌بینیم چه جریان‌هایی هستند که می‌خواهند راه و هدف این شهید را به نفع خود تفسیر کنند. در حالی‌که مرزبندی‌های مرسوم تحت عنوان‌ انقلابی، عدالت‌خواه، ضدعدالت‌خواه، اصول‌گرا، اصلاح‌طلب و... اصلا در ذهن حاج قاسم وجود نداشته و اگر کسی بگوید داشته، او را محدود کرده برای استفاده‌های ابزاری خودش. البته این استفاده ابزاری همان گلایه وحید اشتری بود که انقلابی‌ها نخواستند آن‌را بشنوند!
 
کسانی‌که می‌گویند نقد حاج قاسم یعنی توهین به او، همان کسانی هستند که بعد از شهادت ایشان با سخنان نابه‌جا منزلت این شهید را تنزل داده و چهره او را بد نشان می‌دادند. سخنانی که از ناحیه دوستان او شنیده شد جز به تخریب چهره حاج قاسم نینجامید. از اینکه شهید سلیمانی جریان اعتراضات آبان98 را جمع کرد و کیف پول چند میلیون دلاری به لبنانی‌ها داد و... نتیجه‌ای جز تخریب جایگاه ایشان نداشت. ما نام این حرکت را می گذاریم دوستی خاله خرسه... نگارنده خاطراتی که بعد از شهادت ایشان می‌شنوند را قابل تایید نمی‌داند، زیرا راستی‌آزمایی نشده اما اگر فرض بگیریم که صحیح باشد(بنابر شناختی که از این شهید داریم) می‌بینیم تنها کسانی که با رویکرد حاج قاسم در تضاد و حتی تقابل‌اند همین انقلابیون هستند. خاطراتی مانند صحبت او با گلشیفته فراهانی و تواضع ایشان در مواجه با یک بازیگر و... قابل تأمل هستند اما این روحیه در انقلابی‌های ما وجود ندارد و جالب آن است که همین افراد بیشترین تجانس را میان خودشان با شهید سلیمانی احساس می‌کنند.
 
برخی انقلابی‌ها حتی با سبک زندگی حاج قاسم هم بیگانه هستند. از ساده‌زیستی در تمام دوران مسئولیت گرفته تا حساسیت در مورد بیت‌المال و احترام به مردم و دیگر رفتارها که در شعار دیده نشد، در عمل دیده شد. به‌عبارتی آن‌چه که عدالت‌خواه‌ها به‌دنبال آن هستند را باید در زندگی حاج قاسم جستجو کرد و اتفاقا باید او را الگو و حتی شاهد مثال عدالت‌خواهی و انقلابی‌گری قرار داد. اگر فرد یا افرادی هم می‌خواهند مقام شامخ شهید سلیمانی را پاس بدارند باید او را الگوی عملی خود قرار دهند نه آنکه فقط به شعار اکتفا کنند. آیا برخی هم‌‌قطاران حاج قاسم و مسئولان مانند او رفتار کرده و می‌کنند؟ آنچه که ما تا به‌حال دیده‌ایم در آن سطح، خیلی کم هستند کسانی‌که مانند آن شهید حساسیت بر بیت‌المال، عدم سوء استفاده از موقعیت و جایگاه، آقازاده پرورش ندادن برای انداختن او به جان انقلاب و مردم، احترام به مردم، عزت دادن به آنها، در کنار مردم بودن، با آنها نشست و برخواست کردن، صمیمیت داشتن با آنها و... را عملی کرده باشند. در این زمینه حرف بسیار است که مجبوریم آن را قلم بگیریم.
 

لزوم آغوش باز کردن عدالت‌خواهان

اما اشتباه عدالت‌خواه‌ها این است که در مورد فضای کاری جریان عدالت‌خواهی، خود را در جزیره‌ای فرض می‌کنند که هر کسی در آن جزیره بود در این جریان قرار دارد و اگر نبود در جریان نیست و این یک اشکال مهم است. اتفاقا دوستان عدالت‌خواه باید آغوش خود را باز کنند برای همه افراد و افکار که به‌نوعی و در جهتی در مورد عدالت دغدغه حقیقی دارند. کمااینکه این افراد خودشان روزی در این فضا نبودند و البته آن‌را شکل ندادند، بلکه ادامه دهنده راه بزرگانی بودند که به‌هر نحوی برای ایجاد یا احیای عدالت تلاش می‌کردند. اگر بنا بود آنها در فضایی بسته جریان خود را پیش ببرند دوستان عدالت‌خواه امروز در زمره عدالت‌خواهی قرار نمی‌گرفتند.
 
اشکال دوم آن است که عدالت‌خواهان مانند نقادان و مخالفان جریان عدالت‌خواهی(انقلابیون) صفر و صدی به هر چیز نگاه می‌کنند. افراد در نظر آنها یا عدالت‌خواه هستند یا نیستند. اگر باشند باید شعارشان با آنها یکی و هماهنگ باشد اگر هماهنگ نبود عدالت‌خواه نامیده نمی‌شوند و امکان دارد مستقیم یا غیرمستقیم به جریانی برعلیه عدالت در جامعه کمک کنند و اصلا بازوی اجرایی جریان فساد در کشور باشند. مانند اینکه شما حتما در واکنش‌هایتان باید یک هفت تپه و ده ونک و... داشته باشید تا جزو این جریان محسوب شوید. در حالی‌که می‌شود عدالت‌خواه بود و از خود شروع کرد و کمتر به‌دنبال شعار بود. ضمن آنکه هیچ اشکالی ندارد هر کسی در حیطه‌ای که ضرورت احساس می‌کند وارد شده و موضوعی خاص را به‌عنوان یک مسئله و مشکل پوشش دهند. شهید سردار سلیمانی در جبهه‌ای مشغول مبارزه با فساد بود که عدالت‌خواه‌ها و حتی انقلابی‌ها مشغول مبارزه هستند، ایشان در همان سنگری بود که دلسوزان انقلاب در آن سنگر هستند. منتها مرزبندی‌ها و جوسازی‌ها اجازه نمی‌دهد ایشان یکدیگر را پیدا کنند. این مرزبندی‌ها فاقد وجاهت برای یک کار اخلاقی است که هدف نهایی‌اش دور کردن آفات از انقلاب، اسلام و مردم است.
 

واکنش جریان انقلابی

در بخشی که شیخ علی مهدیان صحبت کرد مطلب خاصی نمی‌بینیم جز القای یک تفکر خاص به جریان عدالت‌خواهی و همان روش برچسب‌زنی که نخ‌نما شده است. این طرز گفتگو واقعا حیرت‌انگیز است و دور از شأن کسانی‌ است که سال‌ها در حوزه علمیه مشغول مباحثه با مخالف خود در موضوعات علمی هستند. ما باید یاد بگیریم ابتدا یک سخن را خوب بشنویم و بعد در مورد آن صحبت کنیم. چه در نفی، چه در اثبات و چه در ثبوت. نقد سخنان آقای مهدیان مفصل‌تر از این چند خط است که ما قصد پرداختن به آن را نداریم اما هم ایشان و هم کسانی‌که فکر می‌کنند با ایشان هم‌فکر هستند باید بدانند گفتگو آدابی دارد که باید آن را فراگرفت و به‌کار برد. باید در یادداشتی به بررسی سخنان ردوبدل شده در این مناظره هم بپردازیم که امیدواریم این امکان به‌وجود بیاید.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.