سوداگری با خون
محمدصادق مصطفوی: از اخبار مهم روزهای اخیر پیرامون تحولات مرتبط با جنگ یمن شروع موج دیگری از فروش تسلیحات غربی، به ویژه آمریکایی به کشورهای درگیر در این نبرد نابرابر است. به صورت موجز سیاست آمریکا در منطقه غرب آسیا چهار شاخصه کلیدی دارد که همواره نیروهای آمریکایی تلاش کردهاند بر اساس این مؤلفهها راهبرد خود را در منطقه تدوین و اجرا کنند؛در سالهای اخیر نیز ثابت شده است، به اندازه سر سوزنی از این موارد کوتاه نخواهند آمد مگر با مقاومت ملتها و مردم منطقه، این مؤلفهها عبارتند از:
1- تلاش برای تضعیف رقبای شرقی اثرگذار بر تحولات منطقهای و بینالمللی، به ویژه بازیگران محور مقاومت و رقبای سنتی آمریکا، یعنی روسیه و چین؛
2- تعمیق نفوذ در کشورهای منطقه با روی کار آوردن دولتهای دست نشانده و حمایت و تقویت آنها؛
3- حمایت راهبردی از رژیم صهیونیستی و تلاش برای تقویت ابعاد وجودی این رژیم، از جمله در حوزههای امنیتی، اقتصادی و نظامی؛
4- کسب منفعت اقتصادی و پیگیری تجارت مونوفیت به معنای تلاش برای کسب سود یکجانبه از طریق فروش تولیدات تکنولوژیک تسلیحاتی درجه 2 و درجه 3 که نه تنها عایدات مادی برای فروشنده دارد؛ بلکه سبب سرعت پیشرفت فناوری برای کشور مبدأ نیز میشود.
از این رو سردمداران کاخ سفید همواره با هدف تحقق این چهار هدف تلاش داشتهاند رفتار خود را با کشورهای مختلف تنظیم کنند. عربستان سعودی، امارات و حتی اردن نیز از این امر مستثنی نبوده؛ بلکه به منزله کشورهای پردرآمد و دارای حکومتهای ضعیف از حیث راهبردی، ثابت کردهاند جزء مناسبترین مخاطبان این سیاست هستند؛ چرا که به شکلی افراطی و بر اساس محاسبات تلقینی همواره به دنبال توسعه غیر عقلانی توان نظامی خود بوده و از سوی دیگر به هیچ وجه در این خصوص به توان داخلی خود اتکایی ندارند و به تلاش منجر به تنشزایی از سوی بازیگرانی، همچون آمریکا و نفوذی که سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آنها در هیئت حاکمه این کشورها دارند، بیاعتنا هستند.
جنگ هفت ساله یمن نیز مصداق بارزی از این راهبرد است، هرچند به ظاهر این جنگ ابتدا بر اساس تمایلات زیادهخواهانه آل سعود آغاز شد؛ ولی در سراسر این ماجرا دست جنایتکاران آمریکایی آشکار است و بارها گستاخانه خود را حامی رژیم سعودی در این جنگ معرفی کردهاند. در تازهترین اتفاق در حالی که رژیم سعودی و امارات در پی مقاومتها و موفقیتهای انصارالله و ارتش یمن خود را در بنبستی بدون بازگشت میبینند و در پی اتمام جنگ در شرایطی پایاپای بر اساس مذاکرات هم سطح هستند؛ ولی واشنگتن بر اساس معادلات خودساخته و چهار مؤلفه راهبردی فوق این اتفاق را پس از شکستهایی که در سوریه، عراق، افغانستان و... متحمل شده، قابل تحمل نمیداند و با ترغیب این کشورها به خرید تسلیحات متنوع در برابر سراب دشمنیهای کاذب به دنبال کسب درآمد بیشتر از طریق ادامه این جنگ و تلاش برای جلوگیری از پایان این تنش به شکلی است که انصارالله و مردم یمن بازیگران اصلی و تعیینکننده آینده یمن باشند.
نقشه شوم؛ طرح امارات و عربستان برای فرار از شکست
محمدرضا فرهادی: به تازگی گزارشی از اقدام عربستان و امارات برای تجزیه یمن منتشر شده است که تلاش این دو کشور را برای پیشبرد طرح تجزیه یمن نشان میشود. در این زمینه، روزنامه «الیمن» اعلام کرد، عربستان و امارات نزدیک به دو ماه است که به منصور هادی فشار میآورند تا دو معاون برای خود انتصاب کند تا بتواند یمن را به دو قسمت تقسیم کرده و فقط اسم رئیسجمهور را بر دوش بکشد. این نخستین بار نیست که عربستان و امارات مبادرت به اقدام به طراحی تجزیه یمن میکنند و طی سالهای گذشته در این زمینه تلاشهای زیادی را برای به نتیجه رسیدن آن انجام دادهاند که هر بار ناکام ماندهاند.درباره اهداف و دلایل این اقدام ذکر چند نکته ضروری است:
1- هدف اصلی سعودیها از حمله به یمن در وهله اول روی کار آمدن دولتی وابسته، در وهله دوم از طریق همین دولت وابسته به دنبال محدود کردن انصارالله و در وهله سوم دسترسی کامل به منابع نفتی این کشور و در نهایت حمایت از گروههای تروریستی همچون القاعده بهعنوان بازوی نیابتی خود است. در مقابل امارات نیز از تجزیه یمن به دنبال اشغال مناطق راهبردی این کشور همچون خلیج عدن و حمایت از «شورای انتقالی جنوب یمن» به عنوان بازوی نیابتی خود است.
2- از بین دو کشور عربستان و امارات، اماراتیها برنامه گستردهتری برای تجزیه یمن تدارک دیده است و در این راستا تاکنون چند اقدام انجام داده است. یکی از این موارد اشغال جزایر جنوبی یمن همچون سقطری است. دومین اقدام ائتلاف با برخی بازیگران و احداث پایگاه نظامی است. در کنار این موارد، اقدام اخیر امارات در حضور مستقیم دوباره در جنگ یمن است که به انجام واکنشهای متقابل انصارالله نسبت به آن طی چند وقت اخیر انجامید. این موارد نشان میدهد، امارات راهبرد تجزیه یمن را همچنان دنبال میکند.
3- تجربه نشان داده است، در مواقعی که ائتلاف عربی از نظر وضعیت میدانی در وضعیت مناسبی نبوده است، اقدام به طرحهایی جایگزین همچون بحث مذاکرات سیاسی یا طرحهایی همچون تجزیه کرده است. اکنون نیز همین وضعیت در عرصه میدانی حکمفرماست و ائتلاف سعودی به دنبال فرار از شکستهای میدانی و حتی سیاسی در یمن است.
4- هر دو کشور عربستان و امارات در بحث تجزیه آرای متناقض دارند؛ به گونهای که عربستان معتقد است، در صورت تجزیه یمن دست برتر با امارات خواهد بود و تهدیدهای انصارالله متوجه عربستان خواهد بود تا امارات، زیرا از منظر عربستان، در صورت تجزیه یمن، تهدیدهای انصارالله با توجه به همجوار بودن با عربستان متوجه ریاض خواهد بود. عربستان معتقد است، در صورت وقوع تجزیه یمن، انصارالله از چهار سمت مورد محاصره قرار میگیرد(طرحی مشابه محاصره غزه) و تهدیدهای آن متوجه ریاض خواهد بود و همین امر منجر به برتری امارات در جنوب خواهد شد.
در مجموع میتوان گفت، طرح مسائلی همچون تجزیه یا حتی فدرالیسم در یمن اولاً یک بازی سیاسی- رسانهای است که ائتلاف سعودی از آن بهدنبال تغییر موازنه میدانی و سپس امتیازگیری از انصارالله با طرحهای ادعایی فوق است و ثانیاً اجرای آن در یمن امکانپذیر نیست؛ زیرا از همان سالهای اول جنگ در یمن بحث تجزیه مطرح بوده، اما طراحان آن هیچگاه موفق نبودهاند. با توجه به این عدم موفقیت، این دو کشور به دنبال اجرای یک اجماع بینالمللی برای محدود کردن انصارالله همچون قطعنامه 2216 هستند که طبق مفاد آن، انصارالله باید از مناطق تحت تصرف خود عقبنشینی کرده، سلاح خود را تحویل داده، از تهاجم موشکی به کشورهای همسایه خودداری کرده و منصور هادی براساس طرح شورای همکاری رئیسجمهور یمن شود.
اخراج راهبردی؛ اهمیت کنار گذاشتن تلآویو از اتحادیه آفریقا و سازمان عفو بینالملل
حمید خوشآیند: در روزهای اخیر، شاهد دو رخداد مهم و مؤثر در زمینه تضعیف موقعیت رژیم صهیونیستی و جایگاه آن در مناسبات منطقهای و بینالمللی هستیم: نخست، «تعلیق عضویت این رژیم در سازمان عفو بینالملل» و دوم، «اخراج آن از اتحادیه آفریقا» که در نتیجه اقدامات دیپلماتیک و تلاشهای جدی الجزایر و آفریقای جنوبی اتخاذ شد. این اتفاقات در حالی است که در سالهای اخیر شاهد اشتیاق شرمآور و مسابقهگونه برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و منطقه غرب آسیا برای دوستی و گسترش مناسبات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... با رژیم صهیونیستی هستیم.بر این اساس، سازمان «عفو بینالملل» هفته گذشته ضمن تشکیل جلسه و قرائت گزارشی با اشاره به وضعیتی که رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان و سرزمینهای اشغالی به وجود آورده است، با استناد به معاهدات و مقررات و اسناد بینالمللی در تعریف آپارتاید، ساختار و نظام این رژیم را یک «ساختار نژاد پرستانه» خواند که جهان باید با آن مقابله کند.
مهمتر از آن و به فاصله پنج روز از معرفی رژیم صهیونیستی به منزله یک رژیم نژادپرست، اتحادیه آفریقا نیز با رد عضویت ناظر این رژیم در اتحادیه آفریقا، رژیم صهیونیستی را از این اتحادیه اخراج کرد. هرچند رژیم صهیونیستی هنوز در مجموعه کشورهای آفریقا و کریدورهای مهم این اتحادیه از حضور بالایی برخوردار است، اما اخراج تلآویو از آن اقدام عملی بسیار مؤثر و جدی برای پایان دادن به روند رو به رشد نفوذ رژیم اشغالگر قدس در آفریقاست که در طول چندین دهه شکل گرفته است.
درباره اهمیت راهبردی اخراج رژیم صهیونیستی از اتحادیه آفریقا باید تأکید کرد، عضویت در اتحادیه آفریقا یکی از خواستههای دیرین رژیم صهیونیستی بوده است. این رژیم در طول 20 سال گذشته و از زمانی که «سازمان وحدت آفریقا» جای خود را به اتحادیه آفریقا داد، تلاشهای فراوانی را برای نیل به این منظور به کار بسته بود. پیش از این، رژیم صهیونیستی به مثابه عضو ناظر در سازمان وحدت آفریقا حضور و فعالیت داشت که عضویت آن در سال 2002 و با تشکیل اتحادیه آفریقا سلب شده بود.
اخراج رژیم صهیونیستی از اتحادیه آفریقا به معنای آغاز روند تضعیف این رژیم نژادپرست در دومین قاره پهناور جهان است که با توجه به اهمیت بسزایی که از منظر ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی دارد، از آن با عنوان «قاره آینده» یاد میشود. این موضوع همچنین موجب کاهش توانمندی و همچنین بهرهبرداری آسان رژیم صهیونیستی از منابع غنی و سرشار و عظیم قاره آفریقا در آینده خواهد شد.
شایان ذکر است، عضویت ناظر رژیم صهیونیستی مقدمهای برای ورود این رژیم غاصب به سایر سازمانها و ترتیبات منطقهای و بینالمللی مربوط به کشورهای عربی و اسلامی بود که با اخراج تلآویو از اتحادیه آفریقا و پیشتر ضربهای که در سازمان عفو بینالملل خورد، پیشبرد این هدف را که برای آن برنامهریزی شده بود، برای رژیم صهیونیستی دشوار خواهد کرد. پیش از این نیز این موضوع در برخی محافل کشورهای اسلامی و عربی مطرح شده بود که اگر از ورود رژیم صهیونیستی به ترتیبات منطقهای، از جمله اتحادیه آفریقا ممانعت نشود، به لطف کشورهای سازشکار عربی در آیندهای نزدیک تلآویو با حماقت تمام وارد اتحادیه عرب و سپس شورای همکاری اسلامی خواهد شد.
دو سیلی محکمی که به صورت رژیم نژادپرست صهیونیستی در سازمان عفو بینالملل و اتحادیه آفریقا زده شد، اگرچه دیرهنگام، اما لازم و ضروری بود. کشورهای عربی و اسلامی در شرق و غرب جهان نباید به اقدامات همگرایانه و رویکردهای تعاملی رژیمی که به نژادپرستی و اشغالگری و جنایات جنگی مشهور است، تن دهند.