روز شنبه رژیم صهیونسیتی آنچه را فرمول توافق «بازنگریشده» با لبنان برای حل مناقشه بر سر مرزهای دریایی خواند، اعلام کرد. این «توافق» پیشنهادی لبریز از مینها و تلههایی بود که طرف لبنانی نمیتوانست آن را بپذیرد. اما این حداقل یک پاسخ اولیه اسرائیل به خواستههای لبنان است که برای پس گرفتن بخشی از آنچه در آن آمده، مورد بحث و پاسخ قرار خواهد گرفت، زیرا تهدیداتی که ایجاد میکند فرصتهای موجود را تضعیف میکند. در همین حال، یک منبع ارشد لبنانی درگیر در مذاکرات به الاخبار گفت: «فکر نمیکنم ما به چنین راهحلی علاقهای داشته باشیم. این هنوز یک موضوع تحلیل ژورنالیستی است.» وی گفت: لبنان «در مدت کوتاهی منتظر پاسخ کتبی میانجی آمریکایی است، مگر اینکه متوجه شود فضای سیاسی در لبنان منفی است، بنابراین ممکن است این سفر را لغو کند.
پیشنهاد رژیم صهیونسیتی طبق معمول از طریق رسانههای عبری (کانال 12 این رژیم) به شکل درز خبر منتشر شد تا موضع طرف مقابل را بسنجد، قبل از اینکه رسماً از طریق «واسطه» آمریکایی، عاموس هوکشتاین، که قرار است از لبنان بازدید کند، ارائه شود. بر اساس اطلاعات فاش شده، در جزئیات این توافقنامه آمده است که اسرائیل کل میدان کاریش را حفظ خواهد کرد، در حالی که لبنان تمام مناطق مورد مناقشه از جمله «میدان قانا» که تا منطقه اقتصادی فلسطین اشغالی امتداد دارد را حفظ خواهد کرد، مشروط بر اینکه لبنان به اسرائیل پول پرداخت کند، غرامت که قیمت منطقه همپوشانی است تقریبا یک سوم قانا است!!
این مورد یکی از موانعی است که قرار است طرف لبنانی را گمراه کند، چنانکه گزارش حاکی از آن است که باید تایید دولت لبنان را هم داشته باشد! یکی دیگر از موارد بسیار جالب این است که این قرارداد در یکی از بندهای خود تصریح میکند که شرکتی که روی مرزهای اقتصادی مورد توافق کار میکند، شرکت اسرائیلی «انرجین» خواهد بود که تابعیت یونانی نیز دارد. این بند تضمینی برای اسرائیل است که حزب الله به سکوهای اسراییل آسیبی نمیرساند، زیرا هویت و وابستگی حفاری و کشتی استخراجی یکی خواهد بود یعنی شرکت انرژین و هر آسیبی در اینجا به آن آسیب وارد میکند و بالعکس!! در این گزارش آمده است که این یک تعادل و توازن بازدارندگی ایجاد میکند: سکویی در مقابل سکو، که به معنای جلوگیری از تلاش برای حمله به سکوی اسرائیل است.
در پس زمینه «توافق اصلاحشده»، رژیم صهیونسیتی تصمیم گرفت که شروع استخراج گاز از میدان «کاریش» در اوایل اکتبر باشد و نه در سپتامبر، همانطور که از ابتدا برنامه ریزی شده بود و «مهمتر از همه» این است که این رژیم میخواهد بگوید که به تعویق افتادن استخراج گاز تا اکتبر به دلایل فنی است و به تهدیدات حزب الله ارتباطی ندارد و «این چیزی است که به ما گفته شده است» همانطور که نویسنده گزارش اشاره کرده است؟!
آیا این توافق مورد تایید مقامات لبنانی خواهد بود؟ به نظر میرسد که مواضع رژیم صهیونسیتی بسیار دور از واقعیت است. در واقع چنین توافقی میتواند سند خواستههای این رژیم از لبنان باشد یا توافق میان «واسطه» آمریکایی و اسرائیل برای قراردادن موضع لبنان به نفع اسرائیل باشد و نه توافقی بین لبنان و دشمن صهیونیستی...
در پس زمینه این گزارش، به نظر میرسد میانجی آمریکایی به تعطیلات خود در یونان پایان داده است تا «وساطت تهاجمی» را از سر بگیرد. اما آنچه که مدتها به تاخیر افتاده است، اگر گزارشهای عبری درست باشد، بدترین را پیشبینی میکند و نه توافقی که منافع دو طرف را تامین میکند، بلکه بیش از یک علامت سوال را در لبنان ایجاد میکند: آیا این سوءنیت بود که منجر به قرار دادن چنین فرمولی در مورد لبنان شده است؟ آیا هدف از آن دودستگی در بین لبنانیها است؟ و منظور از این تأخیر چیست چون که دشمن و میانجی فرمول آن را متوجه میشوند، باید رد شود؟
صرف نظر از این، اعلام تمایل اسرائیل برای استخراج گاز از میدان کاریش در ابتدای اکتبر آینده، برخلاف تاریخی که در ابتدای سپتامبر تعیین کرده بود، طبق برآوردهای اسرائیل، رویارویی با حزبالله را به تعویق میاندازد. به هیچ وجه آن را لغو نمیکند. که تداوم هشدار نظامی و تهدیدات آن را توضیح می.دهد.
در ماجرای هفته گذشته پس از حمله جنگندههای ارتش اشغالگر آمریکا به تاسیسات و زیرساخت های نیروهای متحد دولت سوریه در شرق این کشور خسارت های قابل توجهی را به این تاسیسات به بار آورد نوع پاسخ داده شده بسیار سنگین بود با این حال استفاده ارتش آمریکا از بالگرد و جنگنده برای حمله به مناطق شیعه نشین که در آن از آتش توپخانه هم استفاده شد باعث گردید تا در پاسخ ات بیسابقهای به مواضع تروریستهای آمریکایی و مزدوران چند ملیتی آنها صورت بگیرد.
در یک دوره از این حملات چندین پایگاه مزدوران و اشغالگران آمریکایی در استانهای الحسکه، دیرالزور و حمص هدف حملات راکتی و قرار گرفت در حالیکه امریکاییها فکر میکردند ضربهای که وارد کردند چنان سنگین و گیجکننده است که طرف مقابل دست به واکنش نمیزند اما مشاهده کردند که نیروهای متحد ایران در حال نقل و انتقال و جابجایی نیروها و تجهیزات هستند موضوعی که در گزارش قبل هم به آن اشاره شد و آن نیز چیزی جز طرح حمله به پایگاههای غیرقانونی تروریستهای آمریکایی نبود.
این مسئله باعث شد تا آمریکاییها به مزدوران کرد چند ملیتی خود دستور دهند تا در خطوط تماس با نیروهای مقاومت حضور خود را تقویت کرده و همچنین تعداد بیشتری نیرو و تجهیزات و اطراف پایگاههای غیرقانونی اشغالگران تجمیع میکنند. از سوی دیگر سطح آماده باش نظامیان آمریکایی در عراق و سوریه افزایش یافت و گشتزنی توسط بالگردها به پهپادها و همچنین جنگندههای آمریکایی بیشتر شده است. با وجود آنکه پس از ارسال پیغام دولت آمریکا توسط قطریها در شرق سوریه آرامش برقرار است، اما خود آمریکاییها به این امر واقف هستند که دیر یا زود دوباره به آنها حمله خواهد شد و این موضوع تا زمان اخراج آنها از خاک سوریه ادامه پیدا میکند.
عمده نگرانی آمریکاییها از این حملات حمله به گشتیهای ارتش تروریستی این کشور در شرق سوریه است، موضوعی که میتواند هر لحظه و در هر نقطهای اتفاق بیفتد! با توجه به تداخل نیروها در این منطقه، متراکم بودن روستاها و جغرافیای خاص آن اجرای کمین و حمله خیلی ساده صورت میگیرد. ترس اژ این مسئله بود تا ارتش آمریکا تعداد گشتیهای خود در طول چند روز گذشته را به شدت کاهش دهد و یگانهای گشتی راهم با پشتیبانی بالگرد و پهپادهای مسلح به بیرون از پایگاهها بفرستد. با این حال با توجه به غیرقانونی بودن حضور ارتش آمریکا در شرق سوریه تداوم این حضور سخت و شکننده است.
یک ائتلاف نانوشته میان ایران، روسیه، سوریه و ترکیه برای اخراج اشغالگران آمریکایی از خاک سوریه وجود دارد و به نوعی میان آنها تقسیم کار صورت گرفته است. با این حال برخی معتقدند حمله سنگین چند روز گذشته ارتش رژیم صهیونیستی به منطقه مصیاف در استان حماه در واقع با چراغ سبز آمریکاییها صورت گرفته و آنها میخواستند این پیام را به دولت سوریه و روسیه ارسال کنند که هرگونه حمله در شرق سوریه با حمله اسرائیل به ارتش سوریه همراه خواهد شد. همین دلیل باید گفت که شرایط در سوریه پیچیده شده است.
حملات گاه و بیگاه جنگندهها و هواگردهای روسی به تروریستهای مورد حمایت آمریکا در شرق سوریه به ویژه منطقه مرزی التنف و ناتوانی آمریکاییها در پاسخ به این حملات، در کنار تهدیدهای روزانه ارتش ترکیه برای حمله به کردهای مزدور چند ملیتی متحد آمریکا و اسرائیل در شمال و شرق سوریه و در نهایت حمله متحدان ایران در محور مقاومت به مواضع اشغالگران آمریکایی همان تقسیم کار گفته شده است. این تصمیمات و تقسیم کار به نظر در نشست تهران و سوچی گرفته شده و آمریکا نیز هیچ راهکار دقیقی برای مقابله با آن ندارد.
در پایان باید گفت ایران تصمیم خودش برای اخراج اشغالگران آمریکا از سوریه را گرفته و در این مورد بسیار جدی است و جالب آنکه روسها هم در این زمینه کاملاً با ایران هماهنگ بوده و دستور کار تهیه شده را به صورت دقیق انجام میدهند. برای ایران،ترکیه و روسیه این مسئله ثابت شده تا زمانی که پایگاههای غیرقانونی ارتش آمریکا در شرق و شمال سوریه وحود دارد، بحران این کشور حل و فصل نخواهد شد. اردوغان به خوبی بر این امر واقف است با وجود اشغالگران آمریکایی در سوریه، دولت دمشق نمیتواند به سادگی با عناصر چندملیتی که در این منطقه برای خود دولتی تشکیل دادهاند مقابله کند.
خروج آمریکا از شرق سوریه برابر با فراری شدن دوباره مظلوم عبدی و دیگر مزدوران آمریکا به کوهستانهای شمال عراق و در بهترین حالت به اروپا و آمریکا است؛ چراکه جغرافیای شمال و شرق سوریه اجازه مقاومت پکک در برابر ارتشهای روسیه، سوریه و ایران را نخواهد داد به همین دلیل شاهد افزایش حملات به اشغالگران آمریکایی و دیگر نظامیان اروپایی که در شرق سوریه برای غارت منابع نفتی این کشور و همچنین قطع ارتباط تهران دمشق حضور دارند، خواهیم بود.
این به تعویق افتادن، علامتهای سوالی را ایجاد میکند: آیا پس از تهدید حزبالله به هدف قرار دادن میدان کاریش و ستیز زیرساختهای گازی رژیم صهیونسیتی، تعدادی از وزرای کابینه درباره آن صحبت کردند؟ یا این تاخیر به دلیل نقص فنی به دلیل نزدیک شدن به تاریخ فعال شدن تهدید حزب الله بوده است؟ آیا تعویق استخراج به معنای به تعویق انداختن فعال سازی تهدیدات است؟ آیا بر اساس توافق ادعایی، سود بردن حزبالله و کاهش شتاب برای اجرای تهدیدات کافی است، بهویژه که «توافق» یک «اشتراک» آشکار در زمینه نیت بد دشمن و میانجی است؟
پرسشها، بهویژه آنهایی که مربوط به احتمال تشدید است، بدون پاسخ کامل میمانند تا زمانی که «واسطه» که حامل «توافق» بازنگری شده شد، از مرخصی خود بازگردد. به تعویق انداختن مساله اول سپتامبر به اول اکتبر، انتظار و تشویش و آشفتگی دو طرف را پایان نمیدهد و انگشت زا از روی ماشه برنمیدارد و دو طرف حزب الله و رژیم «اسرائیل» هر کدام با توجه به ارزیابیهای خود در مورد نیات طرف مقابل را نگه میدارد. این ویژگی هفتههای آتی است که همانطور که تخمین زده میشود شاهد «دوز یادآوری» یا دوزهای یادآور خواهیم بود، مگر اینکه میانجی تعلل مشکوک خود را رها کند، بدون اینکه احتمال تشدید در تاریخ استخراج لغو شده لغو شود. در اول سپتامبر به خصوص که توافق بازنگری شده آنطور که از تل آویو دریافت شد، یک توافق نیست.
در این زمینه، رژیم صهیونیستی و بهویژه سرویسهای اطلاعاتی ان، بهدنبال این هستند که حزبالله چه کاری میتواند انجام دهد، چه برای روزهای باقیمانده تا سپتامبر، و بعداً تا اوایل اکتبر، و در چارچوب استراتژی جذب تصمیمهایی که ممکن است انجام شود. چند جهت:
تلاش برای معکوس کردن مواضع، با توجه به اینکه «دوز یادآوری» یا هر گونه هدف قرار دادن تأسیسات گازی اسرائیل، ابتکاری است که حزبالله آغاز کرده است و نه در نتیجه تصمیم آن برای استخراج گاز از کاریش، قبل از حل مناقشه با لبنان. این همان چیزی است که از نظر «اسراییل» مشروعیت «پاسخ به حمله» را تضمین میکند، نه پاسخ دادن به پاسخ.
تهدیدهای بیش از حد، و اینکه پاسخ ارتش رژیم صهیونسیتی در صورتی که حزب الله هر یک از سکوهای گازیاش را هدف قرار دهد، حتی اگر به صورت شکلی باشد، به پاسخی نامتناسب متوسل مواجه میشود که منجر به رویارویی یا جنگ همه جانبه می گردد. هدف این تهدیدها بازداشتن حزب الله از ابتکار عمل، یا کاهش اندازه آن است و این نبردی است که اسرائیل در مرحله پیش از اقدام برای جلوگیری از آن به راه انداخته است و لزوماً به این موضوع ارتباطی ندارد که به آن چه پاسخ خواهد داد.
اعلام آمادگی و آمادگی ارتش عبری برای رویارویی که توسط وزیر جنگ این رژیم توصیف شده است که ممکن است یک روز یا چند روز نبرد یا حتی به یک نبرد طولانی تبدیل شود، هشداری است که دشمن مایل است آن را به عنوان زور بازو نشان دهد رسانههای عبری که آن را پوشش میدهند، از آمادهباش نیروهای زمینی، دریایی، هوایی و اطلاعاتی مینویسند که همه اینها در خدمت یک هدف هستند: جلوگیری از اقدام حزب الله و جلوگیری از نزدیک شدن مجدد پهپادها به میدان کاریش.
در پیشنهاد مینگذاری شده رژیم صهیونیستی اینگونه به نظر میرسد که این رژیم در ظاهر دنبال پایان دادن به ماجرا است، هرچند مینگذاری شده است و دیدگاه رسمی لبنان را تحت الشعاع قرار میدهد، اما همگی با هدف معکوس کردن جایگاه میان خود و لبنان طراحی شده است. اما آیا اظهار قدرت با نمایش توانمندی نظامی، تهدید به جنگ چند روزه و اعلام اینکه پاسخ های نامتناسب خواهد بود، در کنار ارائه پیشنهادهای پر از «دام» ابتکار یادآور حزب الله را فریز خواهد کرد؟
مهمتر از آن، آیا اگر اسرائیل تصمیم بگیرد که استخراج گاز از کاریش را آغاز کند، پس از دست رد لبنان بر آنچه در رژیم عبری از به عنوان «توافق» یاده میشود، با علم به اینکه به زبان دیگر، از آن به «پیشنهاد آمریکایی» یاد میشود، باز هم ابتکار عمل حزب الله را متوقف خواهد کرد؟/جعفری
میدان کاریش لبنان؛ آیا می تواند جرقه جنگ ایران و اسرائیل باشد؟
لبنان دارای ثروت عظیم نفتی و گازی است. منبع نامشخصی از طریق «Tik Tok» اطلاعات جالبی فاش کرد که نشان می دهد بلوک شماره 4 واقع در آبهای سرزمینی لبنان دارای بزرگترین میدان نفت و گازی در جهان است که درآمد شگفت انگیزی را برای کشور – بیش از 110 میلیارد دلار در ماه – فراهم میکند. این رقم درست باشد یا نه دولتهای متوالی لبنان به مدت ده سال است که در مسئله حفاری نفت و گاز در آبهای سرزمینی لبنان کوتاهی کردهاند.موانع و چالشهای مختلفی پیرامون موضوع حفاری نفت و گاز در آبهای سرزمینی لبنان وجود دارد که شاید مهمترین آنها پنج مورد زیر باشد:
نخست: عدم توافق ارکان نظام حاکم درباره تقسیم منافع و سهم حاصل از فروش نفت و گاز.
دوم: اختلاف ارکان حکومت درباره بلوکهایی که باید حفاری آنها شروع شود. برخی خواستار شروع حفاری بلوکهای جنوبی مملو از منابع نفت و گاز هستند و برخی برای پرهیز از درگیری با اسرائیل خواستار آغاز حفاری در بلوکهای شمالی هستند.
سوم: فشار آمریکا بر شرکت های حفاری غربی برای عدم شروع فعالیت در لبنان قبل از حل و فصل اختلاف ترسیم مرزهای دریایی با اسرائیل.
چهارم: ارتکاب اشتباه از سوی نظام حاکم درخصوص تعیین خط شماره یک به جای خط شماره 29 در ترسیم مرزهای دریایی لبنان با قبرس. پنجمین و شاید جدیترین چالش عزم اسرائیل برای شروع تولید نفت و گاز از میدان کاریش است که بیش از یک سوم آن در منطقه انحصاری اقتصادی لبنان قرار دارد. لازم به ذکر است که دبیر کل حزب الله در این راستا قبلا هشدار داده بود.
اما موضوع با بروز درگیری امنیتی و اطلاعاتی میان اسرائیل و ایران که ممکن است به جنگ شدیدی میان آنها تبدیل شود، پیچیدهتر و خطرناکتر شد؛ زیرا دولتهای اسرائیل در چارچوب سیاستهای خود برای جلوگیری از تکمیل برنامه هستهای ایران عملیات نظامی خود با نام نبرد میان جنگ ها را آغاز کرده و در راستای آن پایگاههای موشکی ایران در سوریه را هدف قرار میدهند. اما این عملیات با توقف مذاکرات وین شدت یافت و به عمق خاک ایران کشیده شد و در این راستا موساد سرهنگ خدایی را ترور کرد.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا تاسیسات نفتی و گازی اسرائیل در دریا هدف انتقام وعده داده شده ایران قرار خواهد گرفت؟ این تأسیسات متعلق به «اسرائیل» است و کم و بیش با تأسیساتی که در قلب ایران هدف حملات اسرائیل قرار گرفته، مطابقت دارد و نیز تأسیساتی است که منافع دو دوست ایران یعنی روسیه و لبنان را تهدید می کند.
این تاسیسات منافع روسیه را تهدید میکند زیرا اسرائیل به دستور آمریکا قصد دارد با مصر، قبرس و یونان (و احتمالاً ترکیه) وارد تعامل شود تا مکانیسمی را ایجاد کنند که به موجب آن گاز بیشتری در حوزه شرقی دریای مدیترانه استخراج شود و آن را به کشورهای اروپای غربی صادر کنند که قرار است عرضه گاز روسیه را متوقف کنند. علاوه بر این، اسرائیل همچنان به تعرض خود به لبنان ادامه میدهد و این انگیزهای برای ایران و لبنان و روسیه برای جبران خسارت از طریق حمله یگانه به میدان کاریش است.
اما اسرئیل چگونه پاسخ خواهد داد؟ آیا از آمریکا میخواهد از حمله ویرانگر ایران و معانی آن یعنی پیشرفت برنامه موشکی این کشور درس بگیرد و در نتیجه حملهای را با کمک اسرائیل برای از میان بردن مراکز هستهای و موشکی این کشور تدارک ببیند؟ اگر اسرائیل و آمریکا این سناریو را اتخاذ کنند آیا ایران به پاسخ موازی و متناسب اکتفا میکند یا از این فرصت برای پاسخی تکان دهنده با همکاری سایر طرفهای مقاومت استفاده میکند؟/عصام نعمان