این فیلم رو ببینید تا یه توضیحی براش بنویسم و اون اینکه ما در هر دوطرف که موافقان و مخالفان نظام هستند رو دیدیم که در این چند ماه نگاه صفر و صد دارن و این فاجعه بود؛ حالا در بین کسانیکه مدام میگفتن اعدام کنید، بودن تعدادی که ریشهای نگاه کنن و بگن چرا اصلا باید کار به اعدام بکشه؟
در مقابل اما این نگاه نبود، هیچکس نمیگفت آقا نکُشید، صدمه نزنید، مجروح نکنید تا عنوان محاربه به شما تعلق نگیره فقط میگفتن محاربه نیست... حتی نمیگفتن اعتراضاتتون مدنی باشه، فقط دمیدن در هیجانها بود... خوششون میومد از آشوب؛
البته وقتی این بحثهای محاربه بودن یا نبودن شد، دیگه دیر شده بود، کار از کار گذشته بود، ولی خب میتونید برای آینده بگید، لااقل...
صحیح حرف زدن و ملاحظه تبعات حرف زدن چیزیه که همیشه باید مورد توجه باشه؛ متاسفانه فعلا هیچ فرهیخته و روزنامه نگاری نداریم که بتونه تشخیص بده حرف درست در یک زمان و مکان کدومه و تبعات حرفش چیه؟! در روزهای پس از فوت مهسا امینی ما این رو لازم داشتیم ولی محقق نشد؛ ما نه یاد گرفتیم و نه میخواهیم یاد بگیریم که درست حرف بزنیم.
این رو بذارید کنار دستپاچگی صداو سیما که چند کارشناس رو آورد ولی بین اونها یک نفر نبود بتونه مردم رو قانع و فضا رو آروم کنه، بلکه احتمال میره خود همین حرفا کم تاثیر نداشت. در ادامه رفتار صداوسیما بدتر هم شد، چون از تکرار فولی که زده بود میترسید و کلا دیگه حرفی نزد، یعنی کارشناسی نیاورد. حتی خبر درست هم نمی داد؛
البته کارشناسانی اومدن ولی اونهام نابجا عمل کردن، مثل کارشناسای برنامه جهان آرا و... در هر صورت وقتی میخواهیم فضا رو آروم کنیم نباید از عبارات تحریک برانگیز استفاده کنیم و این همونی بود که داشت اتفاق میوفتاد؛
شما با آدم عصبانی نباید تند صحبت کنی یا نقطه ضعفشو یا اتفاق بدی تو زندگیشو یادآوری کنی، حتی اونجا دستورات صریح دین رو هم نباید بهش یادآوری کنی که مثلا نمازت داره قضا میشه، حتی اینکه بهش بگی روایات میگه عصبانیتت رو کنترل کن و... امر به معروفم در اون لحظه جایگاهی نداره، دیگه چه برسه عصبانیتر کردن جامعه عصبانی؛ اول از همه باید عصبانیته کنترل بشه بعد نصیحت شروع بشه! ولی ما همون اول شروع میکنیم به نصیحت و تهدید کردن و هنوز آشوبا تموم نشده شروع میکنیم به اعدام! این دیگه از اون کاراست؛
ابتدای هر کاری باید عصبانیتها فروکش کنه، حالا شما نتونستی اینکارو انجام بدی، در مقابل یه عده فقط از کشتن و اغتشاش گفتن؛ هیچ راهکار عاقلانهای وجود نداشت و شد اونچه که انتظار میرفت بشه؛ آشوب پشت آشوب... این وسط اختلافات قومیتی کم بود که اون هم توسط مولوی عبدالحمید پیش گرفته شد؛ حالا شما جوون این مملکت، چه کار باید انجام بدی؟ همه دارن یکطرفه میرن و شما این وسطی!
راه چاره کمی فکر کردن بود، یعنی یه عده باید باشن تو مملکت که فقط فکر کنند و با مهارتی که دارن به مسئولان و مردم کمک کنن؛ فکر کردن به معنای بیکار بودن نیست و حتی به معنای یکدم حرف زدن هم نیست. ما باید عادت کنیم قبل از هر کاری و برای هر کاری فکر کنیم. مسئولان هم باید برای هر کاری هم فکر کنن و هم از فکر اهل تفکر استفاده کنن؛
اگر بخوان عقل بیشتری به خرج بدن باید قبل از هر رخدادی فکر کرده باشن و به جمعبندی رسیده باشن تا در مواقع خاص دستپاچه نشتن؛ خب در خبرها شنیدید که ایمیل نازنین بنیادی که وسط اغتشاشات علم شد برای رهبری انقلاب براندازان هک شده! بیش از پنج هزار ایمیل که دو هزارو پونصد تا از اونها در ارتباط با امریکاییها و انگلیسیها بوده؛ از پنج سال قبل تا امروز، این یعنی دشمنامون سالها برنامه میریختن و ما خواب بودیم.../میرهادی