اصل این درگیریها هم زیر سر سازمان امنیت ترکیه است؛ تا جایی که درگیریها در حاشیه فرات و میان به حساب عشایر سوریه و تروریستهای پکک هم تحت نفوذ و هدایت افسران امنیتی ترکیه روی داده است گفته میشود در ماههای گذشته اردوغان در راستای سیاست رسیدن به میدانهای نفتی سوریه و یا محروم کردن تروریستهای پکک از منابع نفتی این منطقه به تحریک گروهی از عشایر این مناطق پرداخت. تحرک صورت گرفته توسط تروریستهای مورد حمایت ترکیه فعال در شرق حلب و شمال رقه تحت عنوان عشایر منطقه و حملات آنها به مواضع پکک و حتی حمله به مواضع ارتش سوریه یک برنامهریزی گسترده برای بر هم زدن توازن قوا در سوریه داشت. تلاش این به حساب عشایر حاشیه فرات برای حمله به میادین نفتی و حتی آتش زدن چند چاه و پوشش گسترده فعالیت این عناصر توسط رسانههای وابسته به جبهه النصره جالب بود. دنی ویدیو نیز گروهی از تروریستهای وابسته به ترکیه هنگام حمله به مواضع ارتش سوریه در قباسین عملا کشتار شدهاند...
آمریکا با درک نقشه ترکیه برای برهم زدن وضعیت امنیتی در شرق فرات و بهرهبرداری از آن برای مداخله که به دلیل حماقتها و اشتباهات پنتاگون و سیا در این کشور روی میدهد، دو هفته پس از شروع درگیریها فرصت را برای پایان دادن به حضور مجلس نظامی دیرالزور مناسب دید و با حمایت بیچون و چرا از تروریستهای پکک، زمین بازی را به نفع آنها تغییر داد. جلسهای که مقامات آمریکایی چند روز پیش با برخی از شیوخ عشایر شرق فرات و سرکردههای پکک برگزار کردند در کاهش شدت درگیریها نقش مهمی داشت و از سوی دیگر با ارسال تسلیحات و تجهیزات گسترده شامل توپخانه، راکت انداز، تانک و یگانهای پیاده توسط پکک که عمدتاً از تروریستهای ارسالی از کوهستان قندیل بودند شهرک راهبردی زیبان به دست آنها تصرف شد که سقوط این شهر به دست پکک مقدمه سقوط تمام شهرها و روستاهایی است که در طول دو هفته گذشته به دست شورای نظامی دیرالزور تصرف شده بود. بازنده اصلی تحولات شرق فرات در صورت برتری مطلق عناصر پکک بدون شک شخص اردوغان خواهد بود که همواره با ماجراجوییهای عجیب و غریب و مداخلات ویرانگر خود بحران سازی میکند.
ایران آماده دفاع از منافع ملی خود و خطوط قرمزی است که در طول چند سال گذشته برای نیروهای ماجراجو و عناصر فرامنطقهای که در حال دخالت و خرابکاری در محیط پیرامونی کشورمان هستند، است. برای نخستین بار در طول سالهای گذشته ایران در شمال غرب کشور آماده ورود به یک جنگ تمام عیار با محور ترکی عبری غربی تکفیری است که قصد دارند برخلاف قوانین بینالمللی در ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی دست به تغییرات ماهیتی بزنند.
حقیقت امر آن است که پس از سفر وزیر امور خارجه ترکیه به تهران که با وجود هشدار مستقیم و علنی رئیس جمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر خارجه به او در مورد هرگونه اقدام نظامی در قفقاز جنوبی برای ایران مشخص شد که اردوغان برای فرار از مشکلات داخلی و البته اجرای فرامین محور صهیونیستی انگلیسی قصد بحران آفرینی قفقاز را دارد و به هشدارهای ایران هم توجهی ندارد، نیروهای مسلح ایران دستور دارند با هر اقدام نظامی احتمالی و تجاوز به خاک ارمنستان بدون دریافت دستور از مرکز وارد عمل شوند. آنها فکر میکنند که اواخر شهریور ماه بهترین موقعیت برای جنگ افروزی و رسیدن به مقصود است اما ایران باطلالسحر هر فتنهگری است.
ایران همچنان در تلاش است تا مانع از وقوع جنگ در قفقاز جنوبی و حمله ائتلاف انگلیسی صهیونیستی به خاک ارمنستان شود. تلاشهای آشکار و پنهان ایران برای جلوگیری از جنگ افروزی در منطقه علنی نمیشود اما نشان میدهد که مسئولان کشور به خوبی ماهیت پلید و غیر قابل تحمل جنگ را میدانند. ایران ۸ سال با ۸۰ درصد از دنیا در مرزهای غربی خود جنگید و پس از آن نیز در نبردهای گوناگون در سراسر منطقه حاضر شد تا از منافع ملی خود دفاع کند.
حالا که اردوغان و علیف به نیابت از رژیم صهیونیستی، انگلیس آمریکا میخواهند جغرافیای قفقاز را تغییر داده و ارتباط ایران و روسیه را به هم قطع کنند، آمادگی کامل برای جلوگیری از چنین توهمی که میتواند آینده را ویران کند وجود دارد. تجربه ایران در چند دهه گذشته در دفاع از منافع ملی خود بینظیر بوده و این تجربه امروز با کمترین هزینه و البته بیشترین فایده صفحه هر ماجراجویی را به سمت ایران خواهد چرخاند. رژیم باکو و ترکیه باید بدانند که پیامد هر اتفاقی نخست دامن خودشان را خواهد گرفت و کسی نمیتواند ایران را بابت دفاع از منافع ملیاش سرزنش کند.
امریکا حاضر غایت تحولات قفقاز جنوبی
در مورد تحولات قفقاز جنوبی باید گفت بیش از آنکه امریکا درگیر این ماجرا باشد، طرف انگلیسی و اسرائیلی به همراه کانونهای قدرت یهودی، جریانهای ماسونی که یکی از آنها اخوانالمفسدین است آتشبیار معرکه هستند. هر چند به نظر میرسد جنگ در این منطقه غیرقابل اجتناب است و تحرکات , رفت و آمدها طرفهای مختلف حکایت از ورود به مرحله غیرقابل انکار جنگ دارد، اما مانند همشیه امریکاییها در بسیاری از موارد با سیاستهای ترکیه همراهی نمیکنند.در انتخابات ترکیه نوشتیم که رقابت اصلی در این انتخابات میان امریکا و انگلیس است؛ در واقع اردوغان انگلیسی و قلیچدار اوغلو امریکایی با هم رقابت میکردند. انگلیسیها به واسطه کمکها و حمایتهای بیدریغ ایران و روسیه به اردوغان بازی را بردند اما این همه ماجرا نبود، چرا که امریکاییها باوجود سرخم کردن اردوغان و اطاعتپذیری عجیب او که در نشست سران ناتو در لیتوانی خودش را نشان داد، همچنان به او اعتماد نداشته و بر این باور هستند که وی در حال اجرای نقشههای انگلیسیها است و نمیتواند کمکی به سیاستهای امریکا در مناطق پیرامونی خود کند.
این مساله در مورد رژیم حاکم بر باکو و شخص الهام علیف هم صادق است. او در امریکا به هیچ عنوان چهره قابل قبولی نیست و بر خلاف بسیاری از دیکتاتورهای دلهدزد جهان که با هزینه کردن در بخش رسانهای و پولپاشی میان سیاستمداران و سناتورهای امریکایی دنبال پیدا کردن وجههای برای خود در این کشور بوده و سعی دارند تا به نوعی امریکا را با خود همراه کنند، آن اندازه بینمک، بیدیسیپلین و بیشخصیت است که در امریکا هیچ مقبولیتی ندارد. الهام علیف تلاش کرد تا مانند اردوغان با انداختن خود در طویله صهیونیستها از لابی آنها در واشنگتن استفاده کند، اما از شانس بسیار بدش این رژیم هم دیگر نقش و جایگاه گذشته را در امریکا ندارد.
به همین دلیل در طول چند سال گذشته باوجود رفیقبازی علیف با صهیونیستهای اشغالگر و معاشقه عجیب و غریب میان آنها؛ او نتوانسته کارت سبز ورود به کاخ سفید را دریافت کند. از طرف دیگر اما لابی قدرتمند ارمنیها در سطح اروپا و امریکا کار دست اردوغان و علیف داده و باعث شده این روزها حرف ارامنه در واشنگتن بیش از تولههای دستپرورده دستگاه جاسوسی انگلیس خریدار داشته باشد.
این موضوع آنجا اهمیت پیدا میکند که امریکاییها که این روزها غلبه تام و تمامی بر انگلیسیها داشته و عملاً ارباب آنها محسوب میشوند درهر موقعیتی ترمز علیف و اردوغان را کشیده و مانع از تحرکات خارج از کنترل آنها در منطقه شوند. شاید این موضوع کمی عجیب به نظر برسد و برخی بگویند که امریکا خواهان به هم ریختن وضعیت امنیتی در قفقاز جنوبی و بسته شدن مسیر ایران و روسیه است؛ این صحبت درستی است ولی نه خارج از کنترل و اراده امریکا. در واقع، طرف امریکایی بر آن است تا اگر قرار است اتفاقی روی دهد، خودش مدیریت میدانی و اجرایی را بر عهده داشته باشد.
از آنجایی که امریکا نسلکشی ارامنه را به رسمیت شناخته، در مورد محاصره این روزهای قرهباغ توسط نیروهای متجاسر علیف نیز موضعگیریهایی که کرده از بسیاری از کشورها و طرفها روشنتر بوده است. در حالی که روسها به عنوان صلحبان وظیفه تامین کریدور لاچین را بر عهده داشتهاند اما تعهدات خود را اجرایی نمیکنند پاشینیان تا اندازهای حق دارد باوجود بیعملی امریکا در برخی موارد بگوید که دیگر نمیتوان به روسیه امیدوار بود و باید به سمت امریکا چرخید!!
بر این اساس باید گفت که در حالی که نیروهای متجاسر باکو بعد از ماهها تجهیز و آموزش و شناسایی خود را برای حملهای نظامی آماده میکنند و تقریباً خیالشان از برخی طرفها راحت شده اما هنوز نگران دو نقطه هستند؛ یکی ایران و دیگری امریکا. خط قرمز ایران بسته شدن مرزهای ایران و ارمنستان است در حالی که مقامات ایرانی به رژیم باکو اعلام کردهاند در بازگشت قرهباغ هیچ مشکلی نمیبینند ولی در برابر تجاوز به خاک ارمنستان ساکت نخواهند نشست، اما برای امریکاییها شاید همان حمله به قرهباغ هم خط قرمز باشد و آنها دوست ندارند که در این منطقه بازماندههای تفکرات پانترک دست به کشتار و آواره کردن صدها هزار شهروند بزنند.
این موضوعی است که باید با دقت هر چه تمامتر به آن توجه داشت. اینکه تهاجم پیش روی ائتلاف ترکی، عبری، تکفیری، انگلیسی میخواهد به قرهباغ حمله کند یا خاک ارمنستان. نگاهی به موضعگیری عناسر رژمی علیف میتواند توضیحدهنده شرایط آنها در فضای کنونی باشد و اینکه آیا با فشارهای امریکا جرأت میکنند به قرهباغ حمله کنند یا به دلیل تهدیدهای ایران توان اشغال خاک ارمنستان را خواهند داشت یا نه!
نگاهی به رزمایش اخیر امریکا و ارمنستان که یک تمرین در سطح فرماندهی و کنترل در ساختمان وزارت دفاع ارمنستان و صرفاً با حضور 150 نظامی امریکایی برگزار میشود یک بخش مهم از تحولات جدید در این منطقه است. امریکا تمایل بسیار زیادی برای نقشآفرینی و مدیریت بحران در این حوزه دارد اما به خوبی هم میداند که برنامهها و طرحهای انگلیس، ترکیه و رژیم صهیونیستی بیش از آنکه به موفقیت منجر شود، ممکن است موقعیت ایران و یا حتی روسها را بهتر کند. آنها تجربه جنگ سوئز را دارند، جایی که فرانسه، انگلیس و رژیم صهیونیستی شکست سختی از مصریها خورده و باعث ملی شدن کانال سوئز و ترک آسیای غربی توسط انگلیسیها شدند.
حالا هم از این واهمه دارند که ماجراجویی نظامی به این شکل ممکن است نتیجهای بسیار معکوس داشته باشد؛ هم ترکیه برای همیشه از قفقاز رانده شود، هم ارمنستان از دست برود و هم جریانهای حامی ایران در این منطقه قدرت بگیرند. آنها تجربیات بسیار خوبی از بازیهای بدون محاسبه در منطقه علیه ایران داشته و در همه هم شکست خورده و باعث قویتر شدن ایران شدهاند!
این نقشه با کیفیت از آخرین تحولات صورت گرفته در قفقاز جنوبی و لشکرکشی نیروهای متجاسر باکو و موقعیت استقرار آنها است. همچنین تا اندازهای محل استقرار نظامیان ارمنی را هم نشان میدهد. هر چند که رژیم باکو در مورد محورها، مقاصد و اهداف لشکرکشی خود دروغهای بسیاری میگوید اما مشخص است که هدف از این لشکرکشی تصرف قرهباغ نیست بلکه توسعهطلبی با حمایت ترکیه و بر اساس طرحهای رژیم صهیونیستی و همراهی انگلیسیها است. در یکی دو هفته گذشته روند انتقال نیرو و تجهیزات به خطوط مقدم همچنین انتقال تجهیزات از ترکیه و فلسطین اشغالی به باکو ادامه داشته و شاهد رویدادی عجیب در این منطقه هستیم. باید دید که با توجه به تهدیدهای ایران، علیف و اردوغان غلاف میکنند یا اینکه صهیونیستها به آن ها امیدواری بسیاری دادهاند!