دكتر حسين كچوئيان بزرگ تر از انقلاب فرانسه

از پيروزى انقلاب اسلامى ايران گرچه سه دهه گذشته است، اما هنوز موضوعى تازه و سوژه اى جذاب براى تحليلگران سياسى ـ اجتماعى به شمار مى آيد. اين اتفاق حداقل از دو منظر مورد توجه قرار دارد:۱- چرايى و چگونگى شكل گيرى و پيروزى نهضت اسلامى آزاديبخش
دوشنبه، 27 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دكتر حسين كچوئيان   بزرگ تر از انقلاب فرانسه
 بزرگ تر از انقلاب فرانسه

اشاره:از پيروزى انقلاب اسلامى ايران گرچه سه دهه گذشته است، اما هنوز موضوعى تازه و سوژه اى جذاب براى تحليلگران سياسى ـ اجتماعى به شمار مى آيد. اين اتفاق حداقل از دو منظر مورد توجه قرار دارد:

 ۱- چرايى و چگونگى شكل گيرى و پيروزى نهضت اسلامى آزاديبخش در مقابل رژيم شاهنشاهى مستظهر به قدرت هاى جهانى

 2- دستاوردهاى سياسى، اقتصادى و همچنين دامنه تأثيرات فراملى آن.

 در اين ابعاد هنوز گفته هاى تازه اى وجود دارد كه از دل بررسى هاى تاريخى شكل مى گيرد و هنوز ظرفيت هاى تازه اى از تأثير انقلاب اسلامى بر تحولات اخير منطقه اى، جهان اسلام و حتى معادلات بين المللى شناسايى مى شود. از ديدگاه جامعه شناسى سياسى براى بررسى دقيق تر انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن بايد ديد در تئورى هاى انقلاب، حركت مردم ايران در شمار كدام يك از دسته بندى هاى انقلاب قرار مى گيرد. در اين بررسى ها، انقلاب ها عموماً به حركت هاى تحول آفرين ملى و جهانى تقسيم مى شوند. بسيارى از انقلاب ها از ديدگاه جامعه شناسان سياسى خواسته هاى محلى يا ملى را بيان كرده اند اما انقلاب هايى مثل انقلاب فرانسه گرچه ممكن است از دل خواسته هاى محلى ريشه گرفته باشند اما آن مطالبات را به شكل جهانى و تمدنى بيان كرده اند به گونه اى كه دامنه تأثير آن از مرزهاى ملى گذشته و موجب تحولات عميق سياسى ـ فرهنگى و... در بخش عظيمى از جهان شده است. به عقيده دكتر حسين كچوئيان استاد دانشگاه تهران، انقلاب اسلامى ايران نيز از قسم اخير است كه حتى تأثيرات گسترده ترى به شكل مستقيم در جهان اسلام و غيرمستقيم در كل جهان داشته است. به مناسبت سالروز پيروزى انقلاب با اين استاد جامعه شناسى دانشگاه گفت وگو كرده ايم كه در پى مى آيد.

 از ديدگاه جامعه شناسى سياسى علت وقوع انقلاب اسلامى در جامعه ايران با توجه به شرايطى كه در آن دوره داشت چه بود و چه عواملى به تحقق اين حركت مردمى كه صبغه دينى داشت منجر شد؟

 سؤال شما دو بخش دارد. يك وجه اين پرسش چگونگى تحقق انقلاب است، وجه ديگر شامل چرايى آن مى شود و اين كه چه بسترى به تحقق انقلاب كمك كرد؟ من اول به علت و چرايى وقوع انقلاب اسلامى مى پردازم. اساساً انقلابها را در چارچوب هاى متفاوتى مى توان تعريف كرد. اگر فرض كنيم كه انقلاب ها محصول عكس العمل مردم در مقابل شرايط اجتماعى زندگى شان است، ممكن است شرايطى كه مردم نسبت به آن واكنش نشان مى دهند، در چارچوب هاى متفاوتى قابل بررسى باشد.

 انقلاب يك راه حل يا شيوه حل و فصل معضلات اجتماعى است. شيوه هاى ديگرى هم مثل اصلاح، تغييرات تدريجى، كودتا و... وجود دارد. بنابراين، اين كه ما دايره مشكلات و مسائلى را كه مردم از طريق انقلاب به آن پاسخ مى دهند، به چه صورت در نظر بگيريم، در معنا و فهم انقلاب خيلى تأثير دارد. اگر فرض كنيم كه انقلاب پاسخ به شرايط و معضلات اجتماعى است كه در شرايط محدود جغرافيايى قومى يا ملى ظاهر شده، پيرامون چرايى آن با يكسرى مسائل مواجه هستيم. اما اگر فرض كنيم كه انقلاب پاسخى به مسائلي فراتر از حوزه ملى- قومى بوده، مثلاً مسائل منطقه اى و جهانى بوده به يك تعريف ديگر مى رسيم.

 بنابراين در يك دسته بندى كلى مى توان گفت معمولاً انقلاب ها پاسخى به شرايط محلى و خاص هستند مثل انقلاب در نيكاراگوئه، الجزاير، حتى ويتنام؛ اما ما انقلاب هاى ديگرى هم داريم كه تمدنى هستند، مثل انقلاب فرانسه كه حد فاصل دو برهه تاريخى بود و بنا و اساس جديدى را در غرب شكل داد كه به تجدد شهرت يافت. در واقع انقلاب فرانسه اگر هم پاسخ به شرايط خاص مردم فرانسه بود، اين معضلات را به شكلى منعكس كرد كه ظرفيتى فراتر از مسائل محلى يافت. در نتيجه انقلاب آنها تمدنى و جهانى شد. به طورى كه پس از آن خيلى از انقلاب ها از آن الگو پذيرفتند.

 اگر اين گونه نگاه كنيم انقلاب اسلامى ايران از قسمى است كه از اين حيث نظير آن انقلاب فرانسه بود. يعنى پاسخى به شرايط اجتماعى و تاريخى بود كه فراتر از مسائل خاص جامعه ايران است. به همين دليل پيامدهاى آن خيلى گسترده است به نحوى كه در وهله اول به طور مستقيم جهان اسلام را تحت تأثير قرار داده و در وهله دوم به شكل غيرمستقيم كل جهان را.

 با اين نگاه كه انقلاب ها پاسخى به معضلات هستند و انقلاب اسلامى پاسخى به معضلات تمدنى مسلمين است، مى توانيم به سؤال شما برگرديم كه چه علل و عواملى به پيدايى اين انقلاب منجر شد. اگر ما اين انقلاب را پاسخ خاص و محدود به شرايط تاريخى جامعه ايران بدانيم، قاعدتاً روى مسائلى مثل اين كه برنامه توسعه شاه دچار مشكل شد، وابستگى سياسى رژيم شاه، گستردگى فقر و... دست مى گذاريم. البته اين مقولات وجود داشت اما انقلاب اسلامى اين مقولات را در طرح گسترده ترى بيان كرد. به همين دليل، شعارها و آنچه كه مطرح مى كرد فراتر از اوضاع و احوال ايران بود. نفى شرق و غرب و داعيه احياى حكومت حضرت امير(ع) و... نشان دهنده اين بود كه انقلاب اسلامى فراتر از شرايط تاريخى كشور خاصى به نام ايران بود. اگر از اين منظر نگاه كنيم انقلاب اسلامى ايران پاسخى به منازعه تاريخى بود كه حدود ۱۵۰-۱۰۰ سال پيش با ورود غرب به جوامع اسلامى از جمله ايران ظاهر شده بود. يعنى ظهور غرب در جوامع اسلامى با چالشى همراه شد كه حدود ۱۵۰ سال طول كشيد تا مردم ايران در چارچوب انقلاب اسلامى پاسخ مناسبى به آن بدهند. به اين معنا انقلاب اسلامى ايران، انقلاب هويتى و تمدنى داشت. بنابراين، عوامل آن فراتر از مسائل اقتصادى و مشكلات حاكميتى بود. پس در واقع ما دو گونه مى توانيم نگاه كنيم اول اين كه برنامه هاى توسعه اقتصادى، فرهنگى و مناسبات سياسى رژيم شاه خوشامد مردم قرار نگرفت و نسبت به آن نارضايتى نشان دادند و نگاه دوم اين است كه اساساً ريشه اين برنامه ها و سياست ها غرب محورى بود. در اين نگاه ديگر مهم نيست كه بگوييم مثلاً جشن هنر شيراز به شكل خوبى اجرا شد يا نشد، بلكه معضل آن بود كه جامعه ايران اينها را ناشى از ورود فرهنگ غرب به جامعه ايران مى دانست و آنها مصاديق اين اتفاق بزرگتر بودند.

 بنابراين من علل و عوامل وقوع انقلاب اسلامى را در اين منازعه جست وجو مى كنم. حتى اگر شاه هم نبود و دولت مصدق هم تداوم پيدا كرده بود، انقلاب اسلامى بازهم اتفاق مى افتاد. در اين منازعه مسئله اصلى بر سر نحوه عملكرد دولت شاهنشاهى يا شاه نبود، بلكه هيچ دولت ليبرالى پاسخ به آن چالش تمدنى تقابل (اسلام و غرب) نبود و نمى توانست باشد. درنتيجه هر دولت سكولار، خواه ليبرال خواه غير آن نظير چپ در ايران امكان بقا نداشت و برعكس آنچه تصور و گفته مى شود كه غرب با كودتاى ۲۸ مرداد زمينه وقوع انقلاب اسلامى را فراهم ساخته، من مى گويم اين طور نيست. انقلاب اسلامى پاسخى به شرايطى فراتر از اين شرايط محلى بود و صرفنظر از اين كودتا اتفاق مى افتاد.

 شما گفتيد انقلاب اسلامى، تمدنى وجهانى است كه تنها نمونه معاصر آن هم انقلاب فرانسه بود. انقلاب فرانسه سرمنشأ بسيارى از تحولات اجتماعى، تغييرات سياسى و پايه گذار مبانى حقوقى تازه اى بخصوص در اروپا و غرب شد. از اين منظر انقلاب اسلامى چه وضعيتى يافت؟

 شما سؤال مهمى را پرسيديد، اين كه چگونه مى توان پيامدهاى تعبير انقلاب تمدنى را برشمرد. مثلاً گفتيد انقلاب فرانسه چون تمدنى بود تمام سيستم هاى سياسى غربى را دستخوش تغيير كرد. احتمالاً منظور شما اين است كه در انقلاب اسلامى چه نشانه هايى به عنوان پيامد دال بر چنين اتفاقى وجود دارد.

 پاسخ روشن است اگر به ۳۰ سال گذشته برگرديم و به جهان اسلام و حتى كل جهان نگاهى بيندازيم، مى توانيم بگوييم كه بخش اعظم تحولات جهانى دوره ۳۰ ساله اخير معلول انقلاب اسلامى است. تهاجم اسرائيل به لبنان در سال ۱۹۸۲ براى مقابله با موج بيدارى اسلامى در منطقه، انقلاب افغانستان، انقلاب نيكاراگوئه، تحولات سودان، مصر، فلسطين، تونس، مراكش، حتى پاكستان، فيليپين حتى خيزش هاى جريانات اسلامى در آفريقاى جنوبى يا جمهورى هاى جنوبى شوروى و... از جمله اين حوادث است.

 يعنى شما نمى توانيد در اين سال ها حوادث جهان اسلام را خارج از تأثير مستقيم انقلاب اسلامى پيدا كنيد. اين تأثير به طور غيرمستقيم در حوادث مهم جهان هم ديده مى شود. يعنى ما جغرافياى سياسى- فرهنگى جهان را عوض كرديم. اين هم جزو پيامدهاى انقلاب اسلامى است كه امريكا را وادار به حضور در افغانستان و عراق كرده و فلسطين را همچنان به معضلى براى امريكا تبديل كرده است. جهان اسلام را كه قبلاً به راحتى مهار و كنترل مى كردند، الآن از كنترل آنها خارج است و مجبور هستند فقط ۶۰۰ ميليارد دلار براى جنگ عراق هزينه كنند تا بتوانند منطقه را مهار كنند، هرچند كه موفق هم نشده اند. البته اين يك وجه مسئله است. چون انقلاب اسلامى بر ساير تمام اديان تأثير مستقيم گذاشت. يعنى مى توانم بگويم كه جنبش هاى هندوييسم و بودائيسم در هند هم متأثر از احياى نقش دين در انقلاب اسلامى ايران بودند، هرچند كه ما اين جنبش ها را قبول نداريم اما تأثير پذيرفتند. حتى احياى نئوكان ها نيز از پيامدهاى انقلاب ماست. در دنيا از نظر ميزان تأثيرگذارى يك انقلاب بر دوستان و دشمنان، انقلاب ايران نظير ندارد. حتى انقلاب فرانسه هم در اين حد نبود. يعنى انقلاب اسلامى بزرگتر و عميق تر از انقلاب فرانسه بود. البته اين كه نهايت اين پيامد ها كجاست، معلوم نيست، موج آن هنوز ادامه دارد، حتى برخى جاها از كنترل ما خارج شده است. مثلاً ماالقاعده را ايجاد نكرده ايم يا مسير آن مطلوب ما نيست اما به هر حال جريان هاى دينى اهل سنت نيز تحت تأثير اين انقلاب قرار گرفتند. بنابراين اثرات اين انقلاب گسترده تر از هر انقلاب ديگرى است.

 اشاره كرديد كه انقلاب اسلامى پاسخ به چالش تمدن اسلامى و غربى بود. اگر فرض كنيم انقلاب اسلامى عليه تمدن غرب صورت گرفته نقاط تعارض كجا بود. آيا عليه صورت بندى مدرنيته غربى يعنى نظام هاى سياسى و حقوقى آن بود يا وجوه فرهنگى، عقيدتى، فكرى و اقتصادى و... آن؟

 اين سؤال پاسخ گسترده اى را مى طلبد. صورت مسئله اين بود يك شكل از زندگى كه سبك غربى داشت، در تعارض با شكل ديگرى از زندگى كه اسلامى بود، قرار گرفت. يعنى غرب با هويت ويژه خودش تلاش كرد هويت ويژه اسلامى را در خودش هضم كند، يعنى اين منازعه فقط يك زمينه خاص را در برنمى گرفت بلكه ريشه و اصل هويت ما را كه از دل آن ساختار هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و... ظاهر مى شود، مورد تعرض قرار داد. انقلاب اسلامى در واقع دنبال احياى اين هويت در تمام وجوه اش بود. بنابراين اين تعارض تك بعدى نبود بلكه همه زمينه ها را شامل مى شد.

 مسئله مهم در اين بحث، چگونگى وقوع انقلاب اسلامى است. يعنى ممكن است براى نسل بعد از انقلاب اين سؤال پيش آيد كه تغييرات بنيادين با گستره تمدنى در كشورى كه جزيره ثبات ناميده مى شد، چگونه اتفاق افتاد. يعنى همانطور كه براى جامعه شناسان سياسى، وقوع انقلاب اسلامى در قالب تئورى هاى انقلاب قابل پيش بينى نبود، براى نسل جديد نيز چگونگى پيروزى انقلاب على رغم كمترين امكانات اطلاع رسانى و آگاهى بخش يك معماست.

 رويه معمول اين است كه در قالب نظريه هاى موجود علوم اجتماعى نگاه كنيم و براساس آن توضيح بدهيم. گرچه من نيز چنين تلاش مى كنم اما قبل از اينكه پاسخ هاى ممكن را در قالب اين نظريه ها بدهم، لازم است به نكته اى اشاره كنم و اين كه انقلاب اسلامى ايران به هيچ وجه درچارچوب امكانات و مقدورات و طرح هاى نظرى كه قبل از انقلاب اسلامى در اذهان انقلابيون يا متفكرين و اهل سياست بود، قابل فهم و پيش بينى نبود. يعنى انقلاب، فراتر از امكانات و مقدورات رخ داد. اين ادعا را از جهات مختلف مى توان اثبات كرد. شاهد اول پيروزى انقلاب اسلامى طى يكسال بود. حتى اگر به لحاظ تئوريك فرض كنيم امكان پيروزى انقلاب در آن شرايط وجود داشت، ولى قطعاً كسى تصور نمى كرد اين اتفاق در يك سال رخ دهد. آن موقع جريانات مبارزگرا و سياسى تقريباً اتفاق نظر داشتند كه رژيم شاه فقط با مبارزات مسلحانه و چريكى سقوط خواهد كرد و دوره اين مبارزات را هم حداقل ۲۰ سال در نظر داشتند. برخى ها مثل نهضت آزادى اصلاً تصور پيروزى انقلاب را نداشتند. نكته مهم ديگر كه شما هم به آن اشاره كرديد اين بود كه چگونه يك مجموعه كه اصلاً از امكانات رسانه اى و تشكيلاتى برخوردار نيست، مى تواند ظرف يك سال كل كشور را بسيج كند. هيچ انقلابى در تاريخ معاصر بشر اين توانايى را نداشته كه كل جامعه را تا سطح ۹۰-۸۰ درصد بسيج كند. حتى انقلاب فرانسه در پاريس رخ داد كه حدوداً ۸۰ هزار نفر جمعيت داشت و تازه محصور به مركز پاريس بود نه كل اين شهر. بنابراين هنوز هم نمى توانيم توضيح دهيم كه اين اتفاق در انقلاب اسلامى چگونه رخ داد.

 اينجا در واقع دو نكته وجود دارد: ۱- بسيج جامعه از مركز شهر بزرگى مثل تهران تا تمام نقاط روستايى ۲- وحدت و اتفاق نظر بين همه اين افراد. اين مسئله ساده اى نيست كه تمام جامعه را كسى بسيج كند، آنهم پيرامون شعارها و ايده هاى واحد.
من براى توضيح اين مسئله فقط به نكته اى اشاره مى كنم كه حضرت امام (ره) كه انقلاب را رهبرى مى كرد، بيش از همه بدان تذكر مى دادند و آن هم اين كه انقلاب اسلامى، امر الهى است. با توجه به اين مسئله ما در قالب هاى موجود نمى توانيم توضيح دهيم كه اين اتفاق چگونه رخ داد و هيچ كس باور پيروزى به اين سرعت را نداشت. حتى حضرت امام (ره) كه استراتژى انقلاب مردمى را دنبال مى كرد، خودشان فرمودند كه پيروزى انقلاب دست ما نبود و تأكيد داشتند اين مسئله ساده اى نيست كه در كل يك كشور، آحاد جامعه اعم از قوميت هاى مختلف دينى، زبانى و... حرف واحدى را بزنند. در مجموع صرف نظر از تحليل هايى كه ارائه مى شود، عناصر غيرمعمولى در انقلاب نقش داشت كه فراتر از قدرت تأثيرگذارى امكانات طبيعى بود و نشان دهنده يك اتفاق ماوراءالطبيعى در صحنه انقلاب اسلامى است.

 البته پس از اين كه اين پيروزى به وقوع پيوست تحليلگران و جامعه شناسان دلايلى براى چگونگى وقوع آن تبيين كردند والا قبل از انقلاب اسلامى هيچ كس اين ظرفيت ها را مؤثر نمى ديد و معلوم هم نيست كه اگر به آن شرايط برگرديم انقلاب معلول اين عوامل قابل ارزيابى باشد هرچند كه در بروز آن نقش داشته اند.

 در هرحال از نظر اين گروه از محققان، شبكه غيررسمى مساجد و نقش علما درجامعه خيلى مؤثر بود. بالاخره ما درعين حال كه حزب سياسى و رسمى نداشتيم اما به بيان مرحوم شريعتى تشيع يك حزب تمام است. يعنى ائمه (ع) يك نوع سازماندهى تاريخى را شكل داده اند كه در دل آن هيأت هاى مذهبى، كانونها و مجالس دينى قرار داشته و بخشى از قابليت هاى حزب را در اختيار دارد. مسئله ديگر رهبرى دينى حضرت امام (ره) بود كه اين رهبرى، هم به خاطر اعتقادات مردم كه اكثراً مسلمان بودند و هم به خاطر تجارب تاريخى رهبرى دينى كه مردم ذهنيت بسيار مثبتى به آن داشتند، در سازماندهى حركت عمومى بسيار بود. يعنى شأنيت بلند حضرت امام (ره) كه حتى در مراجع ديگر هم سابقه نداشت، خيلى در وحدت و اجتماع عموم مردم و عدم اختلاف آنها تأثيرگذار بود. همچنين اتكاى انقلاب اسلامى به ذخاير شيعى و ماه محرم هم بايد مورد بررسى قرار گيرد. اصلاً همين كه انقلاب، رويكرد اسلامى به خود گرفت به طور طبيعى موج عظيمى را شكل داد. از يك طرف توده هاى مردم اعم از شهرى و روستايى حول و حوش امام(ره) جمع شدند و با زبان و كلام ايشان كه براى همه مفهوم بود سازماندهى شدند.

 با اين كه در اين دوره جريانات سياسى و چريكى ديگرى نيز حضور داشتند اما در اثر اسلامى شدن انقلاب آنها كاملاً به حاشيه رفتند و منشأ اثر نشدند. بنابراين، تغيير استراتژى انقلاب از حركت هاى سياسى و چريكى به حركت مردمى در شكل گيرى حادثه پيروزى انقلاب نقش مهمى داشت. امام (ره) حتى رويارويى با ارتش را در پيش نگرفت. من به ياد دارم در شرايط انقلاب چندان متوجه فرمايش ايشان نبودم و با اين كه به گفته ايشان عمل مى كرديم و از شعار دادن عليه ارتش پرهيز مى كرديم اما اين تلقى را نداشتيم كه اين مسير درست است.

 در اين شرايط، جريانات ديگرى كه قبلاً درمبارزه عليه رژيم شاه رويكرد اسلامى نداشتند وقتى با جنبش عظيم اسلامى مردم و همين طور استراتژى توده اى و مردمى امام (ره) مواجه شدند، چاره اى نداشتند كه يا كنار بروند كه عده اى همين كار را كردند و يا با جريان اسلامى انقلاب همراه شوند. بخش عمده اى از آنها اين مسير را انتخاب كردند و اين باعث شد كه وحدت كلمه و نظر ايجاد شود.

 اجازه بدهيد به دستاوردهاى انقلاب هم بپردازيم. البته طبيعى است كه دستاوردهاى انقلاب هاى بزرگ، بيش از همه در مبانى و ايجاد تغييرات بنيادين تعريف مى شود. اما در هرحال انقلاب ها نتايج عينى و آثار ملموسى نيز داشته اند. از اين منظر با توجه به اين كه سه دهه از عمر انقلاب اسلامى مى گذرد به نظر شما در اين دوره چه توفيق هايى حاصل شده و كدام موانع پيش روى توسعه جامعه به كنار رفته است؟

 همانطور كه اشاره كرديد دستاوردهاى انقلاب سطوح مختلف دارد و با توجه به مقاصد و اهداف انقلاب مى توان آن را تشريح كرد. ببينيد يكى از كارهاى خارق العاده امام (ره) اين بود كه اصلاً معنى انقلاب را در جامعه تغيير داد و كسانى كه آن روز در صحنه هاى انقلاب حضور داشتند، حركت خودشان را در چارچوب منازعه تمدنى مى ديدند. يعنى مسئله شان همانطور كه حضرت امام (ره) مى گفتند، مسئله اقتصادى نبود بلكه مى گفتند ما با اين شيوه زندگى موافق نيستيم چون كه فرهنگ غربى شاكله زندگى مسلمانان را به هم ريخته است. اگر از اين زاويه نگاه كنيم، انقلاب به هدفى كه داشت، رسيده است. يعنى ما را به نقطه اى برگرداند كه بتوانيم در زندگى خود ارزش هاى حقيقى و انسانى برخاسته از ديانت اسلام را دنبال كنيم.

 البته نكته ديگرى را هم بايد در نظر گرفت و آن اين است كه انقلاب ها برخلاف تصور عمومى، پايان راه نيستند، بلكه آغاز راهند. در واقع انقلاب زمانى اتفاق مى افتد كه مردم براى تعالى خود و زندگى بهتر با مانعى مواجه هستند و آنها اين مانع را برمى دارند تا بستر زندگى مناسب تر فراهم شود. بنابراين انقلاب در واقع برگرداندن جامعه به وضعيت اوليه و طبيعى است. از اين جهت، پس از رفتن شاه، ما آن گونه كه خودمان خواسته ايم، زندگى كرده ايم. اگر با توفيقاتى همراه بوده كه معلول ظرفيت ها و امكانات جامعه خودمان بوده است و اگر هم نداشتيم معلول تجربه و خطاهايى است كه براى يافتن مسير درست داشته ايم. اگر منظور شما بهبود رفاهى جامعه و امكانات اقتصادى باشد، من برخلاف همه كسانى كه فكر مى كنند از اين منظر دستاوردى نداشته ايم، اعتقاد دارم در اين زمينه ها نيز بالاترين توفيق ها را داشته ايم.

 ببينيد اقتصاد شاه با ۶ ميليون بشكه نفت و استفاده از امكانات ديگر از جمله چتر امنيتى امريكا و بدون هيچ گونه نگرانى و دغدغه منطقه اى و... فقط مناطق شمالى تهران و چند شهر بزرگ ديگر را اداره مى كرد و بقيه كشور به حال خودش رها بود. يعنى بخش اعظم جمعيت ۳۰ ميليونى كه ۴-۳ ميليون آن در تهران حضور داشت، از امكانات محروم بود. اما در حال حاضر سعى مى شود كل كشور ۷۰ ميليونى از روستايى تا تهران نشين به يك نسبت از امكانات بهره ببرند.

 البته ممكن است نابرابرى وجود داشته باشد كه در جاى خودش بايد برطرف شود. اما رويكرد اصلى اين است كه يك روستايى و شهرستانى همانقدر احساس داشتن حق مى كند و مسئولان خودشان را در برابر او پاسخگو مى دانند كه يك پايتخت نشين. كشور ما الآن با اين شرايط اداره مى شود. به نظر من اداره كشور با اين رويكرد درست مثل انقلاب يك معجزه است.

 نبايد تصور كنيد كه قيمت نفت هميشه مانند الآن بالا بوده است. بلكه در تمام ساليان پس از انقلاب ۱۵-۱۰ دلار بوده، ضمن اين كه صادرات نيز به جاى ۶ ميليون بشكه ۳-۲ ميليون بشكه بوده است. تازه با پول نفت يك جنگ ۸ ساله را اداره كرده ايم كه ما به ازاى استقلال مان بوده است و مردم هم با درك اين مسئله، هزينه استقلال خود را پرداختند.

 

در اين ۳۰ سال، كشور فقط شمال تهران، اصفهان و شيراز نبوده، بلكه در كل كشور راه، بيمارستان و مدرسه و... ساخته شده است. برخى ها مى گويند تركيه يا كره جنوبى و... شرايط بهترى دارند. اينها توجه ندارند كه اين كشورها زير چتر امنيتى امريكايى ها و فضاهاى اقتصادى كه آنها ايجاد مى كنند به اين نقطه رسيده اند. اگر يك روزى چتر امريكا از سر اين كشورها برداشته شود، چيزى از خود ندارند. ولى ما زير چتر كشورى نيستيم و كشورمان را خودمان اداره مى كنيم و هزينه آن را نيز مى پردازيم. از نظر من اين خودش يك معجزه است. حتى در امور جزئى تر هم وضعيت بهتر شده است. قبل از انقلاب كه ما در تهران بوديم و خانواده اى متوسط به لحاظ اقتصادى محسوب مى شديم، اين حجم از امكانات و امور رفاهى را به هيچ وجه در اختيار نداشتيم. بنابراين اين تورم ها معلول هزينه كردن براى ساخت كشور و پاسخگويى به توقعات مردم است. شما فكر مى كنيد الآن چرا ساختمان هاى ما در قبال زلزله و... آسيب پذير است؟ براى اين كه در آن دوره خوب ساخته نمى شد و خانواده ها اصلاً توان مالى چندانى نداشتند.

 الآن وضع همه مردم خوب شده است. البته برخى ها بيشتر خوب شده كه بايد اين گونه نباشد و تبعيض ها از بين برود. بله، آنچه وجود دارد انقلاب ايران تمايل به بالارفتن ايجاد كرده كه در حوزه اقتصادى هم تأثير داشته است و همه دوست دارند كه بيشتر داشته باشند و ديگر كسى به نداشتن قانع نيست. الآن در هر خانواده اى دانشجو يا چند دانشجو حضور دارد.

 طبيعى است كه هزينه اين خانواده ها بالا باشد. اما در آن دوره، خانواده ها نه دانشجو داشتند و نه اين كه هزينه اى براى آن نياز داشتند. بنابراين آنچه به مردم فشار مى آورد عدم تناسب درآمدهاى آنها با هزينه هاست. البته منظورم اين نيست كه مردم نبايد خواسته زيادى داشته باشند، بلكه تأكيد دارم كه بايد توجه كرد كه همه مردم از امكانات كشور برخوردار هستند. الان روستائيان نسبت به شهرنشينان امكانات دارند و توقع دارند كه البته حق هم دارند. بالاخره يكى از اهداف انقلاب ايران همين است كه امكانات را عادلانه بين مردم توزيع كند و همين طور هم شده است يا اين كه حداقل در اين مسير تلاش كرده ايم.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما