راسخون: قبل از پخش سريال مختارنامه هرگاه صحبت از ژانرتاريخي - مذهبي مي شد اولين تصويري که درذهنم نقش مي بست داوود ميرباقري بود وسريال امام علي (ع) با تمام نقاط برجسته اش ازجمله ديالوگ ها، شخصيت ها، دکوپاژ، لوکيش ها، موسيقي و...
وآنقدر اين اثر ماندگار شده است که هنوز هم داريوش ارجمند را با مالک اشتر، شريفي نيا را با وليد، ويشکا آسايش را با قطام، بهزاد فراهاني را با معاويه و مرحوم مهدی فتحی را با عمروعاص به ياد مي آوریم.
نقاط قوت سریال
با پخش سريال مختارنامه ميرباقري که درکارنامه اش بعد از سريال امام علي (ع) ، معصوميت ازدست رفته و مسافر ري ديده مي شود اثبات کرد آنقدر درکارش حرفه اي شده است که درجا نزند وخودش را تکرار نکند وآنچه امروزشاهد آن هستيم حاصل يک مديريت حرفه اي برتمامي عوامل ساخت اين سريال است که سکاندارآن کسي نيست جز داوود ميرباقري.اما به نظرم مهمترين اتفاقي که با مختارنامه افتاده بالا رفتن ذائقه مخاطب است چه در بعد تکنيک و چه دربعد محتوي و ديگر نياز نيست براي بيان نقاط ضعف سريال هاي اين تيپي آسمان ريسمان بافت، کافي است بگويي فلان چيز (مثلاً دکور، طراحي لباس و...)را با مختار مقايسه کن و می توان گفت مختارنامه به تبدیل به یک برند در میان مجموعه های تلوزیونی شده است.
نمي خواهم بگويم مختارنامه نقطه ضعف ندارد يا تمام آن چيزي است که بايد اتفاق بيفتد اما معتقدم ساخت سريال مختار نامه چند گام رو به جلو درعرصه ساخت سريال هاي تاريخي است وبه نظر مي رسد رسيدن به چنين جايگاهي بيشترازهر چيزي به مير باقري ونوع نگاهش به تاريخ برمي گردد. نگاهي که با توجه خاص به فرم،محتوي غني را بيان مي کند چرا که بهترين حرف دنيا را اگرخوب بيان نشود شنيده نمي شود اما ميرباقري از پس همه چيز برآمده و جزئي ترين چيزها از نگاهش دورنمانده واين دقت را به مخاطب هم انتقال داده است و مخاطب عام هم اين ريزه کاري ها را مي بيند وراجع به آن اظهار نظر مي کند وآن را با فلان سريال مقايسه مي کند.
يکي ديگرازنقاط قوت اين سريال شخصيت پردازي بسيارخوب تمامي کاراکترهاست در واقع درسريال تمام شخصيت ها آنقدر خوب پرداخته شده اند که گاهي همپاي نقش اول سريال مختارايفاي نقش مي کنند مانند عبدا... بن زبير وعبيدا...بن زياد وچنان تصوير دو گانه اي ازحق و باطل را نشان مي دهد که انسان را به تفکر وا مي دارد و اين را من بارها از کساني که اين سريال را دنبال مي کنند شنيده ام که اگر ما بوديم چه کار مي کرديم؟ نمونه آن خطبه معروف ابن مرجانه است که از بدعت هولناک امام حسين (ع) سخن مي گويد: البته بي انصافي است اگراز بازي خوب فريبرز عرب نيا، فرهاد اصلاني ورضا کيانيان حرف نزنيم يا ساير بازيگراني که آنقدردراين سريال خوب ظاهر شده اند که مانند سريال امام علي (ع) جاودانه مي شوند.
ای کاش سریال را تفسیر نمی کردییم
علاوه بر تمام نکات قوت اين سريال از جمله درخشش بازي ها، جلوه هاي ويژه مناسب، ديالوگ هاي قوي، موزون وآهنگين، دکورها و لوکيشن هاي بسيارعالي، دکوپاژ، فضا، طراحي لباس وصحنه، موسيقي و...بايد چند ايرادي را که به نظرم بيان آن مي تواند کمک کند بيان کنم.
اول از همه دوبله بعضي از شخصيت هاست که بعضي وقت ها علاوه بر عدم هم خواني صدا و تصوير، تن وآهنگ صداي فرد اصلاً با شخصيت سنخيت ندارد مثل دوبله صداي محمد صادقي و...
دوم استفاده از بعضي از بازيگراني که شايد به دليل سابقه ذهني که مخاطب ازآن ها دارد شايد جايگزيني بهتر مي توانسته داشته باشد مثل محمد فيلي در نقش شهريار رضا رويگري درنقش کيان هرچند بازي محمد فيلي را مي پسندم اما سابقه بازيگريش اين جايگاه را که بتواند جايگاه شهر را داشته باشد کمرنگ مي کند.
ايراد سومي که مي خواهم بيان کنم ايرادي است که بعد از پخش اين سريال در تلويزيون رخ مي دهد يکي تفسير سريال وديگري گزارش هاي خبري است که به شکلي مبتديانه بعد از هر قسمت پخش مي شود که به نظرم به سريال آسيب مي زند چرا که يک اثر هنري بايد خود آنقدر قدرت داشته باشد که پيامش را خودش بگويد، به قول معروف مشک آن است که خود ببويد نه آن که عطار بگويد! و احساس مي کنم اين کار يک گام رو به عقب است چرا که انگار ما مخاطب را باور نداريم که هوشياراست ومدام مي خواهيم به آن پيام بدهيم واينگونه سريال تريبوني شده است براي اينکه جريان هاي سياسي مختلف ازآن به نفع خود استفاده کنند.حالا که يک سريال موفق توانسته است بدون شعاربا بالا بردن ذائقه مخاطب، مخاطب را درگير و واداربه انديشه کند ما هنوز دوست داريم شعار بدهيم ولی ای کاش سریال را تفسیر نمی کردییم.
999
