ویرایش عکس خرداد 99
ناراحتی کلیوی آزارم میداد و بعد از عکسبرداری مشخص شد که سنگ بزرگی در کلیهام وجود دارد که باید با عمل جراحی، یا از طریق سنگشکن از میان برداشته شود. به دکتر متخصص کلیه گفتم: نیازی به این کار نیست، چون ما خودمان دکتر داریم!
به گزارش راسخون به نقل از فارس، به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) بخشی از کرامات این بانو را که شفای بیماران است، به نقل از کتاب «عنایات معصومیه از زبان خادمین آستانه مقدسه حضرت معصومه (سلام الله علیها)، نوشته محمدعلی زینیوند» تقدیم مخاطبان گرامی میکنیم.
شفای پسربچه فلج
آقای رضا حدادی یکی از خدمتگزاران حرم مطهر میگوید: روزی پسر بچه فلجی را به حرم آوردند که چشمش کاملاً مچاله شده بود. یک ساعت در حرم خوابید. وقت ظهر بود. در بین نماز صدای فریاد بلندی شنیده شد. بعد از نماز معلوم شد صدای همان بچه است که شفا یافته و در میان صفوف نمازگزاران به دنبال پدر و مادرش میگردد.
آنها را به هم رساندیم، بعد به تن آن پسر لباس نو پوشاندیم و آنها را از دست جمعیتی که دورهشان کرده بود، نجات دادیم.
شفای بچه دو ساله
آقای مختار شعبانی، از خادمین و ذاکرین اهلبیت (علیهم السلام) نقل میکرد: بچهای دو ساله داشتم که به شدت مریض بود. یک شب قرار شد او را نزد دکتر ببریم. چون شب بود و بی موقع، مطبها بسته بود. با این حال به همسرم گفتم: شما نیاز نیست بیایید. خودم او را به بیمارستان میبرم.
شما فقط یک چادر یا پتو به او بپیچید، تا سرما نخورد. بچه را به جای بردن به دکتر مستقیماً به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) آوردم و در بالای سر حضرت، روی زمین گذاشتم و خودم کنار بچه خوابیدم.
به حضرت عرض کردم: دکتر اصلی خودت هستی. بچه مرا شفا بده! اگر شفا نمیدهی، تو را به پدرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و به دل پر درد جواد الائمه (علیه السلام)، از خدا بخواه جنازه من و بچهام را از این حرم بیرون ببرند.
لحظهای بعد دیدم بچه بلند شد و شروع به راه رفتن و من بدون اینکه در اینباره به کسی چیزی بگویم، او را برداشتم و به منزل آوردم به همسرم گفتم: او را به دکتر بردم!
گفت: پس داروهایش کو؟ حرفی برای گفتن نداشتم. برای اینکه دروغی نگفته باشم، حقیقت را گفتم: بچه را نزد حضرت بردم و ایشان هم عنایت کردند و شفا دادند.
همسرم در حالی که گریه میکرد، گفت: در همین ساعات که شما رفتید، خوابیدم و خانمی را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: بلند شو ! همسرت آمد و ما بچهات را شفا دادیم.
شفای دست خادم
آقای اصغر خادم نقل میکرد: از ناحیه دست، درد شدیدی مرا رنج میداد به طوری که در کفشداری قادر به گرفتن کفشهای زائران نبودم.
یکی از روزها به یکی از همکاران خادم گفتم دستم خیلی درد میکند. گفت: خجالت نمیکشی در حضور بی بی میگویی دستم درد میکند؟ در جواب گفتم: شاید ایشان نمیخواهد مرا شفا دهد! دوست خادم گفت: اینها مثل من و شما نیستند. خیلی ناراحت شدم.
مستقیماً به خدمت خانم، حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و عرض کردم: بی بی جان ! دیدید همکارم به من چه گفت؟ خیلی دلم شکسته است.
ساعت 11 شب بود که دیدم یکی دیگر از دوستان همکارم در حال خوردن قرص است. گفتم: چه قرصی میخوری؟ گفت: قرص اعصاب.
گفتم: دست من هم خیلی درد میکند. یک قرص اعصاب به من داد و گفت: بخور! ان شاء الله خوب میشوی. من هم قرص را از ایشان گرفتم و خوردم. از آن شب تا کنون، دستم هیچگونه ناراحتی ندارد و شفای کامل حاصل شده است.
شفای همسر بیمار
آقای کریمخانی نقل میکرد: در سال 1359 شمسی، همسرم به ناراحتی اعصاب و عفونتهای شدید داخلی مبتلا شد.
چند ماه مشغول مداوا بودیم. هر چقدر به دکتر مراجعه کردیم، نتیجهای نگرفتیم. در روز سی ام شهریور آن سال، حال ایشان به حدی وخیم شد که در بیمارستان نکویی قم بستری شد.
در همان حال، من خودم را با عجله به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رساندم و عرض کردم: بی بی جان! من دارای چند فرزند خردسال هستم. تو را به پدرت موسی بن جعفر (علیه السلام) از خدا بخواه که عیال بنده شفا بگیرد و به سر زندگی بر گردد. مدتی بعد حال ایشان بهتر شد و در نهایت به کلی کسالتش رفع گردید.
شفای فرزندی که موهایش میریخت
یکی از خادمین کفشدار به نام آقای سید علی اصغر علوی از اهالی آذر شهر ساکن قم نقل میکرد: فرزند هشت سالهای دارم که مدتها قبل، موهای سر و ابروهایش میریخت و رنگ سر و صورتش زرد میشد. هر کس او را میدید، این حالت را به عیب و بیماری خاصی نسبت میداد. بارها به دکتر مراجعه کردم، ولی بهبودی حاصل نمیشد.
آمپولهای تجویزی از سوی دکترها، علاوه بر هزینه مالی، کمیاب بود و به ناچار، از بازار آزاد تهیه میکردم. تزریق آمپولها فقط باید توسط پزشک متخصص انجام میشد و هزینه هر تزریق، هفتصد تومان بود که برای من که یک کارگر هستم، مخارج مالی سنگینی را در پی داشت.
روزی یکی از نسخههای دارو را به یکی از همکاران خادم به نام آقای طالبی دادم و از او خواستم که داروها را برای بچهام تهیه کند. مدتی گذشت. ماه مبارک رمضان فرا رسید و از طرف حرم مطهر، خادمین و خانوادههای آنان را برای افطاری به حرم دعوت کردند. در روز دعوت، بچهام را هم با خود بردم.
آقای طالبی وقتی که بچه را دید گفت: داروها را برای ایشان میخواستید؟ گفتم: بله. گفت: تو که در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) کار میکنی، برو شفای او را از حضرت بگیر.
در آن لحظه دلم به حدی شکست که بغض گلویم را گرفت و احساس خفگی کردم، وضو گرفتم و دو رکعت نماز در حرم مطهر خواندم و با بی بی صحبت کردم و گفتم: یا از خدا بخواه او را شفا بدهد، یا مرگش را بخواه؛ چون از این ساعت به بعد دیگر او را نزد دکتر نخواهم برد.
آن روز سپری شد و تا امروز که فرزندم سیزده سال دارد، به پزشک مراجعه نکردهام. در حال حاضر کاملاً موهای سر و ابرو و مژههایش طبیعی است و شفای کامل گرفته است.
شفای دختری که لال مادرزاد بود
یکی از خادمین حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به نام آقای عبدالله افسا میگوید: یک دختر نه ساله که لال مادرزاد و اهل زنجان بود، به همراه مادربزرگش به حرم آورده شد.
معلوم شد که والدین این طفل از دنیا رفتهاند و مادربزرگش او را از زنجان به قم آورده تا شفایش را از حضرت معصومه (سلام الله علیها) بگیرد. مادر بزرگ پیر، در کنار ضریح ایستاده، خطاب به حضرت معصومه (سلام الله علیها) میگفت: ای بی بی ! این دفعه من به زیارت نیامدهام، بلکه آمدهام شفای این دختر را از شما بگیرم.
من، تنها سرپرست او هستم. نمیدانم اگر بمیرم، سرنوشت این بچه چه میشود؟ شما میدانید من با چه سختی او را تا اینجا آوردهام.
در همین حال که پیرزن با حضرت، درد دل میکرد، یک مرتبه دخترک که در کنار ضریح نشسته بود، بلند شد و با زبان ترکی مادربزرگش را صدا کرد.
پیرزن با یک دنیا خوشحالی او را در آغوش کشید. خادمان پیرزن و دخترک را نزد تولیت آستانه بردند.
تولیت بیست هزار تومان به عنوان کمک هزینه زندگی به آن پیرزن هدیه داد و بلیت مسافرت برای آنها تهیه کرد و آنها با خوشحالی به زادگاه خود بازگشتند.
شفای پسری که تصادف کرده بود
آقای محمد قلی فرخی که از خدمتگزاران حرم بی بی هستند، میگوید: پسرم ابوالفضل با موتور تصادف کرد و حالش بسیار بد بود. از پشت کمر تا جمجمه سر خون لخته شده بود و ممکن بود تا آخر عمر خانه نشین شود. دست به دامن بی بی حضرت معصومه (سلام الله علیها) شدیم و سلامتی ابوالفضل را از آن حضرت خواستیم.
به زودی پسرم بهبود یافت و همه دکترها از این بهبودی سریع ، دچار شگفتی شدند.
شفای خادمی که سنگ کلیه داشت
یکی از خادمین با وفای کریمه اهلبیت (علیهم السلام) که مایل نیست نامی از او برده شود، برای آقای شریفی مسئول دفتر کفشداری، مطلبی را نقل کرده که نوار کاست آن نزد نگارنده این سطور موجود است و تردیدی در صحت مطالب آن ندارم.
ایشان نقل میکند: ناراحتی کلیوی آزارم میداد و به دکترهای متعددی رجوع کردم. بعد از عکسبرداری مشخص شد که سنگ بزرگی در کلیهام وجود دارد که باید با عمل جراحی، یا از طریق سنگ شکن از میان برداشته شود. به دکتر متخصص کلیه گفتم: نیازی به این کار نیست.
چون ما خودمان دکتر داریم! روزی برای زیارت و انجام کار به حرم آمدم. در بالای بام اتاق انتظامات، وضو خانهای بود. بعد از اینکه وضویم را گرفتم، در هنگام بازگشت، چشمم به گنبد حضرت افتاد، گفتم: بی بی جان! دکتر من تویی، خودت خوب می دانی که از لحاظ مادی برایم خیلی مشکل است که هزینه عمل را بپردازم. خودت عنایتی کن. از فردای آن روز، ناراحتی کلیهام آرام گرفت و اثری از سنگ نبود. وقتی که به دکتر مراجعه کردم ، عکسبرداری کردند و گفتند: سنگ دفع شده است و دیگر مشکلی ندارید.
شفای پای سیاه شده
یکی از خادمین حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به نام آقای میرزا اسد الله به سبب ابتلا به مرضی، انگشتان پایش سیاه شده بود.
جراحان اتفاق نظر داشتند که باید پای او قطع شود تا مرض به اعضای بالاتر سرایت نکند. شب قبل از عمل ، میرزا اسدالله را میشنوند که فریاد میزند: در حرم را باز کنید ! حضرت مرا شفا داد.
در را باز کردند و دیدند میرزا خوشحال و خندان است و میگوید: در عالم خواب دیدم خانمی مجلله به نزد من آمد و گفت: چه میشود تو را؟ عرض کردم: این پا مرا عاجز کرده. از خدا شفای درد یا مرگم را میخواهم.
آن خانم مجلله گوشه مقنعهاش را چند بار روی پای من کشید و فرمود: شفا دادیم تو را.
عرض کردم: شما کیستید؟ فرمودند: مرا نمیشناسی و حال آنکه خادمی ما را میکنی؟! من فاطمه دختر موسی بن جعفرم.
شفای درد پای شدید همسر خادم از زبان خادم
آقای شریفی مسئول دفتر کفشداری حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) میگوید: یکی از کفشداران افتخاری و عزیز ما میگفتند: ماهها بود که همسرم به درد پای عجیبی دچار شده بود هر چه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم، نتیجه نگرفتیم.
اکثر دکترها راجع به علت درد پای ایشان، اظهار بی اطلاعی میکردند. یکی از روزها که همه درها را به روی خود بسته دیدم، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم. دیدم روپوشم کثیف است.
به همسرم گفتم: چرا رو پوش مرا نشستهای؟ گریهاش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم.
چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) در کفشداری خدمت میکنید. از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد.
حرف همسرم ، انقلابی در من به وجود آورد. از خودم سؤال کردم که چرا از اول سراغ حضرت نیامدم؟ در این حال از خودم خجالت کشیدم. به حرم رفتم.
در کفشداری که بودم، چند دقیقه با خود خلوت کردم. در آن حال گریهام گرفت با زبان عامیانه گفتم: اگر همسرم را شفا ندهی، دیگر به اینجا نمیآیم چون مجبورم در خانه بمانم و از همسرم پرستاری کنم.
بعد از چهار ساعت که در کفشداری مشغول بودم، به منزل بازگشتم. ناگهان همسرم گریه کنان به استقبالم آمد. خیلی تعجب کردم. مدتها بود حتی نمیتوانست قدمی بردارد. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم تمام منزل را تمیز و مرتب کرده است. پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت: بعد از اینکه شما رفتید، ساعتی خوابیدم. در عالم خواب، خانم بزرگواری را دیدم که نزد من آمدند و دستی به پاهایم کشیدند و فرمودند: فلانی کفشدار ما دارد میآید. او شفای شما را از ما گرفت. بلند شو و خانه را مرتب کن و لباسهایش را بشوی و به او بگو که ما از احوالات شما لحظهای غافل نمیشویم.
/2759/
سالروز ولادت کریمه اهل بیت(علیهم السلام)
کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها) از زبان خادمان حرم
ناراحتی کلیوی آزارم میداد و بعد از عکسبرداری مشخص شد که سنگ بزرگی در کلیهام وجود دارد که باید با عمل جراحی، یا از طریق سنگشکن از میان برداشته شود. به دکتر متخصص کلیه گفتم: نیازی به این کار نیست، چون ما خودمان دکتر داریم!
شنبه، 16 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط
گزارش تصویری مراسم جزء خوانی قرآن در حرم مطهر حضرت معصومه (س)
چهارشنبه، 26 مرداد 1390
زیارت از راه دور حضرت معصومه(سلام الله علیها) با ارسال پیام کوتاه
دوشنبه، 18 شهريور 1392
شادمانه رادیو معارف برای بانوی کرامت
شنبه، 16 شهريور 1392
حیا و عفاف سبک زندگی دختران علاقه مند به حضرت معصومه سلام الله علیها
شنبه، 16 شهريور 1392
تصاویر قدیمی از حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)
يکشنبه، 9 تير 1392
20 فیلم کوتاه درباره حضرت معصومه(س) ساخته میشود
شنبه، 5 اسفند 1391
محرمان حرم حضرت معصومه(س)
پنجشنبه، 3 اسفند 1391
گزارش تصویری مراسم غباروربی حرم مطهر حضرت معصومه(س)
سهشنبه، 27 تير 1391
حرم حضرت معصومه (س) در شهر قم
جمعه، 10 آبان 1387
سیدجواد هاشمی: پارتی ما حضرت معصومه (س) است
چهارشنبه، 24 مهر 1387
تازه های اخبار
حکم بازداشت نتانیاهو؛ آیا عدالت اجرا خواهد شد؟
همدلی و مهرورزی در آینه قرآن
از اهتمام ویژه اسلام تا نقش فناوریهای نوین
پاسخ طنز به پیام جدید نتانیاهو + فیلم
بسیج؛ با مردم، برای مردم + گالری تصاویر نقاشیهای جدید از خدمات بسیج
همه چیز درباره فلسفه؛ از یونان تا ایران
آیا در واقع ایام فاطمیه 20 روز است؟
مزایده انگشتر هدیه رهبری برای کمک به مردم مقاوم فلسطین و لبنان
#فراخوان| سومین جشنواره سراسری فرهنگی و هنری نماز با عنوان ” فجر تا فجر”
بازتاب سبک زندگی ایرانی یا حرکت به سمت غربیسازی؟
بیشترین بازدید هفته
اسامی تمام بازیگران مختار به همراه نقش آنها
تنظیم دستی فرکانس در گیرنده های دیجیتالی برای شبکه های صدا و سیما
داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام
ماجرای فروش کفش زنانه در سایت دیوار چیست؟!
زیارت حضرت زینب سلام الله علیها + ترجمه
۱۱۴ آیه پرکاربرد قرآن با ترجمه کاملا درست و البته متفاوت!
نام مادر امام جواد علیه السلام چیست؟
حوادث شش ماه پایانی منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور - بخش اول
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
پاسخ آنلاین به سوالات شرعی توسط دفتر آیتالله العظمی مکارم شیرازی
موارد بیشتر برای شما
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
5 ابزار ضروری برای زنده ماندن در صعودهای زمستانی
کارآفرینی بانوان ملایری با هنر فرشبافی
نماهنگ/ قلههای بسیج
در بازدید سرزده پزشکیان از وزارت ورزش چه گذشت؟
شهرک نشین صهیونیست: چرا نمیتوانیم به خانههای خود در شمال بازگردیم؟
هدف قرار دادن پایگاه هوایی "حتسور" با موشک کروز توسط حزبالله
ایران یا اسرائیل، کدام پیروز نبرد منطقهای خواهد بود؟
تحصیل در آلمان: فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر
هدف قرار دادن مقر دشمن در جبالیا توسط حماس
هدف قرار دادن پایگاه "شراغا" توسط حزبالله
ماهی افسرده!
راهپیمایی مردم یمن و آتش زدن پرچم اسرائیل
گلباران کاروان شهدای حزب الله
ایران تنها کشوری است که در مقابل پروژه اسرائیل برای منطقه ایستاد!