نهضت هنوز ادامه دارد
اولین گام در محافظت از انقلاب رفع باور غلطی است که برخی از سیاسیون در حال پمپاژ آن در اذهان انقلابیون، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و عموم مردم هستند؛ آنها می خواهند دوره انقلاب و حرکت های انقلابی را پایان یافته قلمداد کنند و چنین القاء نمایند که با تغیر رژیم سیاسی طاغوت به جمهوری اسلامی دیگر دوره انقلابی گری تمام شده است و مردم باید به زندگی روزمره روی بیاورند و دیگر کاری به اینکه چه می شود نداشته باشند؛ در حالی که تشکیل نظام اسلامی گام اول پیروزی است و اکنون بستری برای پیگیری آرمان ها، اهداف و شعارها فراهم شده است و انقلابی ها باید راه را تا رسیدن به آرمان ها و تحقق اهداف و شعارها ادامه دهند.در نهضت مشروطه و جنبش تنباکو که رهبران نهضت که همگی روحانی بودند، با حمایت قاطع مردم به اولین خواسته خود که در مشروطه نفی استبداد و در جنبش تنباکو لغو قرارداد استعماری انگلیس بود رسیدند. اما گام های بعدی را برنداشتند و نهضت ناتمام ماند و ثمره را دیگران بردند. حال ما تجربه های سه نهضت گذشته تنباکو، مشروطه و ملی شدن صنعت نفت را داریم و نباید از سوراخ هایی که آن ها گزیده شدند، بار دیگر گزیده شویم و قاطعانه راه را تا پایان که آماده شدن زمینه ظهور منجی عالم بشریت و تشکیل حکومت جهانی مهدوی است، ادامه دهیم.
پس تا نگاه آرمانی بنیان گذار نظام اسلامی راه زیادی مانده و اکنون در نیمه راه هستیم و باید راه را تا پایان ادامه داد. امام می فرماید:« گمان پیروزى نهایى نبرید؛ اگر این گمان برده بشود یا این اعتقاد پیدا بشود، سستى پیدا مى شود. شما باید خودتان را نیمه پیروز بدانید و در نیمه راه؛ و بقیه راه را که بسیار مشکل است باید با همت همه، با همت همه قشرها، باید ما تعقیب کنیم و به نهایت برسانیم.»[3] ایشان در کلامی دیگر فرمود:« ما تا حالا بعضِ از راه را رفتیم و بسیارْ مشکلات باقى مانده است. شما خودتان را پیروز حساب نکنید، که کسانى که خود را پیروز حساب مى کنند سستى مى کنند. ما نیمه راه هستیم و دشمن در کمین ماست»[4]
ایشان اجرای احکام اسلام را شرط جمهوری اسلامی واقعی دانسته می فرمایند:« حالا تمام شده دیگر قضیه؟ ما حالا دیگر آسوده هستیم و هر کدام باید برویم سراغ کارهایمان یا خیر، آسوده نیستیم باز هم؟ باز هم بین راه هستیم؟ الآن ما باز محتواى اسلام را، واقعیت اسلام را در ایران پیاده نکردیم. ما، همه ما رأى دادیم به جمهورى اسلامى؛ صحیح! با رأى تنها اسلام نمىآید. به حسب رسمیت، رسمیت مملکت ایران الآن جمهورى اسلامى است، به حسب رأى همه مردم؛ اما محتواى اسلام باید در این جمهورى اسلامى تحقق پیدا بکند. فقط ما بگوییم جمهورى اسلامى و همه جهاتش غیر اسلامى باشد، این اسلام نمى شود که!»[5]
توجه به این نکته مهم است. ما برای گام اول انقلاب هزینه های فراوانی دادیم، از جمله برای پیروزی انقلاب و تثبیت آن تا پایان دفاع مقدس، حدود سیصد هزار نفر شهید داده ایم. اگر زمین نشستیم همه آن خون ها هدر می رود و همه ما مسؤولیم که چرا کار را در نیمه رها کردیم.
وظیفه ای به تبیین آرمان ها و اهداف
اکنون که انقلاب به لطف خدا وارد دهه پنجم خود شده است و با هزینه های فراوان از همه موانع و خاکریزهای دشمن عبور نموده و بعد از فروپاشی شوروی، به قطب دوم قدرت در برابر استکبار جهانی تبدیل شده است و مهم ترین نقش را در معادلات سیاسی دنیا دارد، توجه به این نکته مهم است که بدانیم ما با تبدیل نسل مواجه شده ایم و این نسل نوخاسته است که می خواهد گام دوم را بردارد. لازمه حرکت صحیح او در ادامه راه، شناخت انقلاب اسلامی، آرمان ها، اهداف و شعارها است.ایشان در بیانیه گام دوم انقلاب هم خطاب به جوانان می فرمایند:« دهه های آینده دهه های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید .برای برداشتن گام های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت.»[7]
راه های شناخت
ضرورت انقلاب اسلامی و راه طی شده همان گونه که گفته شد یک ضرورت غیر قابل انکار و اولین نیاز برای تداوم است، اما سوال این است که نسل نوخاسته چگونه می تواند به این شناخت در ابعاد مختلف مبانی نظری، آرمان ها، اهداف، شعارها و سایر موارد دست یابد؟ قطعا یک راه آن مطالعه تاریخ انقلاب است، اما این مهم ترین کار نیست، بلکه مهم ترین اقدام توجه مراکز آموزشی از دوران ابتدایی تا عالی و دانشگاهی است. این آموزش و پرورش است که نسل نوخاسته این جامعه را در بهترین شرایط سنی به مدت دوازده سال در اختیار دارد. اگر آنان از این تکلیف مهم غفلت کنند، نزد خداوند باید پاسخگوی همه پیامدهای ناگوار غفلت خود باشند.آموزش عالی نیز در کشیدن این بار مسؤولیت سهم به سزایی دارد و سرمایه نیروی انسانی که گران بهاترین سرمایه است توسط این مراکز تربیت می شوند. بزرگ ترین امانت که نسل نوخاسته و تداوم دهندگان راه امام و شهدا هستند، در اختیار آنان است.
حوزه های علمیه و رسالت تبیینی
روحانیت پیشاهنگ و علمدار انقلاب اسلامی بوده، هست و خواهد بود. امام خمینی(ره) در وصیتنامه خود توجه خاصی به حوزههای علمیه نموده هشدارها و تذکراتی هم به بزرگان حوزه ها دادهاند. ضمن اینکه از آنان توقع و انتظار بالایی هم برای تداوم بخشی نهضت دارد. مهم ترین توصیه امام حفظ سلامت خود حوزههای علمیه است. این مجموعه زمانی میتواند رسالت خود را در پاسداری از نظام اسلامی و دستاوردهای آن انجام دهد که خود در سلامت کامل باشد. از همین روی امام در بند «ط» وصیتنامه خطاب به حوزه ها می فرماید:« وصیت این جانب به حوزه هاى مقدسه علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بستهاند و از هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مى نمایند، و یکى از راه هاى با اهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزه هاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه هاى علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در دراز مدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جا زدن خود را در بین توده ها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزه هاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مى باشد. و مى دانیم که قدرت هاى بزرگ چپاول گر در میان جامعه ها افرادى به صورت هاى مختلف از ملی گراها و روشن فکران مصنوعى و روحانى نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند. »پس از اقدامات حفاظتی حوزه های علمیه، رسالت آنان تبیین اسلام ناب محمدی و ارزش های الهی و آرمان ها، اهداف و شعارهای انقلاب اسلامی است.
رسالت دانشگاه
دانشگاه در هر کشوری از جایگاهی بسیار مهم برخوردار است. در کشور و نظام اسلامی هم همین طور است. امام خمینی(ره) درباره اهمیت دانشگاه و نقش آن در جامعه می فرماید:« دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قدیمه چه دانشگاه علوم جدیده، از دانشگاه سعادت یک ملت و در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه مى گیرد.»[8] و در کلام دیگری فرمود:«مقدرات یک ملت دست دانشگاه است، این ها هستند که وزیر و وکیل می شوند.»[9]این نگاه امام به دانشگاه بیان گر رسالت سنگینی است که دانشگاه در جامعه اسلامی و نظام سیاسی آن دارد و زمانی میتواند این رسالت را انجام دهد که تربیت یافتگان آن بر اساس آموزه های دینی پرورش یافته و خدا محور باشند و دین را مبنای عملکرد خود قرار دهند. البته امام دانشگاه و حوزه های علمیه را دو کانون علمی مکمل یکدیگر می داند که در صورت وحدت می توانند برای حرکت به سوی آرمان ها و تحقق اهداف گام بردارند و به علت نقش ترکیبی این دو است که دشمن تلاش می کند بین آن ها فاصله ایجاد کند.
امام خمینی(ره) در بند «د» برای پیشبرد اهداف انقلاب به ضرورت پیوند این دو قشر پرداخته می فرماید:« از نقشه های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمارگر و استثمارگر ایجاد عداوت و تنفر بین این دو کانون علمی است. باید اینان با هوشیاری مراقب باشند کسی نتواند میان آن ها بذر نفاق بپاشد و اگر متوجه شدند کسی در این رابطه تلاش می کند، او را ارشاد نمایند و اگر اثر نکرد وی را طرد نموده، در انزوا قرار دهند و جلوی توطئه را از سرچشمه بگیرند.»
اکنون که به لطف خدا وارد دهه پنجم انقلاب شدهایم برای برداشتن گام دوم و گامهای بعدی تا ظهور حرکت منسجم این دو قطب علمی نقش اول را دارند و تک روی هر کدام مانعی در مسیر رشد و تعالی در ابعاد مختلف آن است و این قطعا بر خلاف تکلیف شرعی هر کدام است.
پیشگیری از آفت ها
آنان که خواهان تداوم انقلاب هستند در رابطه با آفت ها دو وظیفه دارند. یکی پیشگیری است و دیگری برخورد و لازمه انجام این دو تکلیف آفت شناسی است. عدم شناخت آفت ها غفلت آفرین است و در سایه این غفلت آفت ها رشد می کنند و ممکن است زمانی متوجه آن ها شویم که دیگر یا فرصتی برای اصلاح و درمان نباشد و یا اصلاح هزینه بسیار سنگینی داشته باشد. لذا چشمان بیداری باید هوشیارانه و تمام وقت صحنه را نظاره گر باشند تا بتوانند از وقوع آفت ها جلوگیری نموده، در صورت لزوم با آن برخورد کنند، به ویژه در این زمانی که دشمن با جنگ نرم حرکت خزنده دارد.پینوشت:
[1] . صحیفه امام، ج9،ص328.
[2] . همان، ج12، ص311.
[3] . همان، ج6، ص394.
[4] . همان، ج6، ص409.
[5] . همان، ج8، ص11.
[6] . 6/3/92 دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین
[7] . بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی،24/11/97.
[8] . صحیفه امام، ج8، ص64.
[9] . همان، ج13، ص249.