|
|
|
|
من کودک همين جهانم
|
وقتي در مورد دوستان خودم که آسيب ديده هستند(درست مثل خودم) فکر مي کنم، از کل دنيا متنفر مي شوم. از دنيایی که بهترين لحظات خوش زندگي را از من و دوستانم دريغ کرده است. |
|
|
|
|
|
|
کودکی ام را به بهای اندک می فروشم...
|
کودک خیابانی به کودکان زیر ۱۸ سالی اطلاق می شود که درمتن و یا در حاشیه شهرهای بزرگ برای بقای خود یا خانواده مجبور به کار یا زندگی در خیابان ها هستند. |
|
|
|
|
|
|
بازي ؛ افزایش توهم قدرت وکنترل در کودکان
|
همه ما به خاطر داريم که در دوران کودکي، قادر به بيان احساسات ،عواطف وارتباط با ديگران نبوديم اما دربازي هاي کودکانه مان،فرا گرفتيم که چگونه بخنديم،گريه کنيم، فرار کنيم، محبت کنيم، همدردي کنيم. |
|
|
|
|
|
|
خوردن غذا رشوه نیست
|
دکتر کلیشادی: خوردن غذا رشوه نیست .امروزه هر دو بعد اختلال تغذيه اي يعني كمبود و اضافه وزن سلامت كودكان و نوجوانان را تهديد مي كند و برخورداري از تغذيه متعادل و سالم شامل همة گروه هاي غذايي باعث پيشگيري... |
|
|
|
|
|
|
حمايت نکردن از کودکان کار، راهي به سوي بزهکاري
|
ايران درجهت حمايت از کودکان کار خياباني ازسال 73 پيمان نامه حمايت از حقوق کودک را پذيرفت.ايران مقيد شده است ماده 19 بند يک،ماده 39 وماده 32 اين پيمان نامه را به اجرا درآورد.ماده 19 کشورهاي عضو را ملزم... |
|
|
|
|
|
|
کودکان کار و خيابان با بزه کاري ارتباط مستقيم دارند
|
کودکان کار وخيابان ، کودکاني که در دوران شاداب کودکي به جاي دويدن و خنديدن ، بازي کردن و آموختن به درياي بي رحم جامعه بدون هيچ پشت و پناهي وارد مي شوند و جنگ خود را آغاز مي کند تا از فرط نداري نميرند.همچنان... |
|
|
|
|
|
|
|
دختران کار و خیابان امروز، مادران آسیب دیده فردا
|
دخترانی که در دوره کودکی تغذیه ناکافی داشته اند و پا به دوره نوجوانی می گذارند به علت این کمبودها با کاهش قدرت یادگیری، افت تحصیلی و افزایش ابتلا به بیماری ها مواجهند از طرف دیگر بعد از ازدواج، نمی توانند... |
|
|
|
|
|
|
کودکانی از جنس کار
|
کودکان کارخياباني آسيب پذيرترين افراد جامعه مي توانند باشند.اين کودکان از دنياي کودکي جدا مي شوند ودرجامعه درکنار کار کردن به آسيب ها و مشکلات متفاوتي دچار مي گردند که بسياري ازآنها هرگز قابل جبران نيست. |
|
|
|
|
|
|
|
بهره کشی از کودکان مجازات قانونی دارد
|
ازابتداي سال 88 تا پايان آذرماه، 53مورد بازرسي براي جلوگيري ازکارکودکان انجام شده است راسخون: ماندني رئيس اداره کار وامور اجتماعي در گفتگو با راسخون با اعلام اين خبر افزود: با توجه به ماده 79 قانون کار... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
فتيال قرمز
|
يکي بود، يکي نبود، در سال هاي نه خيلي دور، پسر کوچولويي به اسم بهمن با خانواده اش در يک روستاي سرسبز زندگي مي کردند. بهمن گاهي از خانه بيرون مي آمد و با دوستانش بازي مي کرد. |
|
|
|
|
|
|
بی نما
|
- تو هم اگه بودی ، همین کار رو می کردی . می دونی آبجی ، من خودم نبودم ، شده بودم اونی که بابا و عمه می خواستند. رفتم داخل دستشویی پارک و لباس های پسرعمه ام رو پوشیدم. هیچ کس نبود. فقط در یکی از سرویس ها بسته بود و صدای آب می اومد. |
|
|
|
|
|
|
قصه پر غصه ی جبار از ناگفته های خیابان
|
صدای زنگ ساعت مچی گوشش را نوازش می کند به آرامی بلند می شود یک مقدار خودش را به این طرف و آن طرف می تاباند بعد می رود دست و صورتش را می شوید و می رود سراغ انباری. جایی کوچک که وسایل کارش را آن جا میگذارد. |
|
|
|
|
|
|
|
برزگر کوچک
|
دست های پینه بسته اش بوی یونجه زار میدهد خنده های کودکانه اش بوی نو بهتر می دهد در نگاه مهربان او بوی خواب دیده می شود کودک است و مثل مردها |
|
|
|
|
|
|
کودک قالی باف
|
من و مادر کنار دارقالی همیشه روز و شب مشغول کاریم در این تنها اطاق خانه باید میان باغ قالی گل بکاریم ولی فرش اطاق ما به جز یک گلیم کهنه چیز دیگری نیست تمام زحمت روز و شب ما خداوندا برای خانه کیست؟ |
|
|
|
|
|
|
من کودک همین جهانم ... کودک تو !
|
هیچ کس صدای قدم های مرا وقتی که با کفش های پاره ی برادر بزرگ ترم در خیابان های شهر راه می روم و کار می کنم نمی شنود هیچ کس اشک مرا نمی بیند ؛ وقتی آرزو می کنم مثل علی پسر همسایه مان ، بتوانم به مدرسه بروم |
|
|
|
|
|
|
در پیادهرو
|
هر چه چشم کار میکند فقط پا شکار میکند چشمهای دوره گرد من، در این پیادهرو پای به پای عابران رهگذر عبور میکنند چند مرد، آن طرف کودکی فقیر را از کنار یک مغازه دور میکنند در پیادهرو هزار، پا در هزار کفش تند و با شتاب میرسند و میروند این |
|
|
|
|
|
|
کودکی می گریخت
|
در پرواز خورشید در همهمه مردم کودکی می گریخت در میان کوی و خیابان در میان آهن و ماشین کودکی می گریخت در تند بادی لرزان در غرربت و دلتنگی در صدای بوق ماشین ها کودکی می گریخت در فریاد می گریخت |
|
|
|
|
|
|
خواب راحت
|
بچه خیابانی از خوابیدن در شب می ترسید. بچه خیابانی همه ی خوابهایش را بخشید. به کارگر خسته یک ساعت خواب بخشید. به سیگار فروش دو ساعت خواب بخشید. به پاسبان شهر سه ساعت خواب بخشید. به گدای کور چهار ساعت خواب بخشید. |
|
|
|
|
|