دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور

دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
شنبه، 7 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور

دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور


 
: دل نوشته
 
سجده کن بر خاک پاک شلمچه
در اولين روز اسفند ماه سال 74، توفيق نصيبمان شد تا به همراه عده اي از خواهران بسيحي و مادران شهدا به زيات شهيدان در مناطق جنگي جنوب نائل شويم. شب بود. به خرمشهر رسيديم و در يکي از پايگاه هاي بسيج ساکن شديم قرار بود بعد از دعا و نماز و استراحت، صبح براي بازديد
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
يک قدم تا مرگ
ساعت 30/12 دقيقه روز پنج شنبه داخل آسايشگاه مشغول خوردن غذا بوديم . لقمه اول نه لقمه ي دوم تو دهانم بود که فرمانده وارد شد و گفت: -کليه نيروها سريعا آماده و در بيرون آسايشگاه به خط بايستند.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
فرزند شهید
دست نوازش برای او کم بود و سهم کودکی اش غصه های مبهم بود پدر که رفت و از او عکس ماند و خاطره ای و چفیه ای و پلاکی که سهم مریم بود همیشه گریه ی مادر شروع یک زخم است و خنده ی پدر از پشت قاب مرهم بود
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
: داستان
 
بی تو
دستت را که بالا بردي، ليوان آب را به طرفم پرت کردي، صداي خنده ات که پيچيد توي اتاق. دويدم، دست هايت را گرفتم و قرصت را توي دهانت فرو کردم. دکترها گفته بودند، بايد عادت کنم و همين جوري با تو سر کنم؛ نمي شود کاري کرد.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
بعداز وقوع
هيچ کس باورش نمي شد کسي زنده مانده باشد آن هم 19روزبعد از وقوع.آن هم يکه آدم مسن. ولي اومانده بود. ازوقتي زنده بيرون آمده بود، انگشت نما شده بود. همه مي گفتند بچه ها وجوان ها جان دادند اما يک پيرزن 84 ساله يک خراش هم برنداشت.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
: مصاحبه ها
 
زبان هنر، بیانگر اندیشه های ناب
کاربرد تخيل در مسائل عشق و عاشقي در سريالات دفاع مقدس به حدي است که به جرات مي توان گفت: اين مسائل نسبت به دفاع مقدس کذب محض است.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
بگو بشکفد بعض پنهان من
جوانان امروز هوشيار باشند بدانند که شهدا و جانبازان براي حفظ ايران و انقلاب از تمام وجودشان گذشته و تا سرحد جان پيش رفتند وشهيد شدند.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
ما به جوار کبريا بهر شهادت مي رويم
يک تکه تخته داخل کفش هايم گذاشتم و رفتم براي ثبت نام. مسئول ثبت نام تا چشمش به من افتاد گفت:مي بينم که قدت بلند شده هفته ي پيش که اومدي خيلي قدتت کوتاه بود! چي شد که يه مرتبه قد کشيدي؟!
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
اي کاش مرا هزارا جان بود به تن
آن زمان مهراب، سرباز فراري رژيم شاه بود. برادرش درمحله ي ما زندگي مي کرد و با خانواده ما رفت وآمد داشتند.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
زنان امدادگر، راویان قصه های ناگفته
روزي که از جاده آبادان خرمشهر درحال فرارکردن بوديم مادرم به شهادت رسيد. من و برادرم به خاطر اين که جنازه اش روي زمين نماند با چنگ و ناخن گودالي کنديم و او را درآن گودال دفن کرديم.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
: تحلیل
 
حاتمي کيا و آفريده هايش
به اعتراف خودش از جنگ به سينما کشيده شد چون جزء گروه تلويزيوني روايت فتح به مناطق جنگي رفت.
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
بررسي نوآوري در سينماي دفاع مقدس
تاريخ و هنر همواره ارتباطي دو سويه داشته اند.از طرفي تحولات و تغييرات سياسي و اجتماعي، خاصه انقلاب و جنگ ها سبب ايجاد مکاتب و رخدادهاي هنري شده اند .در مقابل اين هنر و ادبيات هستند که تاريخ هر ملتي را...
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
: شعر
 
غریب
خانه آیه «امن یجیب» می خواند قناری پدر امشب عجیب می خواند و مادرم که نشسته کنار پنجره باز برای خواهرم از بوی سیب می خواند دوباره نیمه شب و سرفه های خشک پدر پدر دعای سحر را غریب می خواند
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
جانباز
دفتر حقايق ثبت است نام جانباز ايثار با شکوه و راه و گام جانباز مردان راه حقند يادآور شهيدان شب زنده دار شام و شهيدان روز ميدان سرمست عشق يارند اين بندگان خاکي نوشيده اند شربت ، از شربت الهي
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
پيراهن يوسف
ها که يافتيد تن يوسف من است اين پاره پاره بدن يوسف من است هر چند مکه نيست ولي حج تان قبول در فکه حج شناختن يوسف من است در عشقبازي آينه ي کربلاييان از تشنگي گداختن يوسف من است
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
بگذار....
بايد که گلي مثل تو پرپر شده باشد وقتي که چنين باد معطر شده باشد اکنون که نصيب فلک از تو شده پرواز غم نيست اگر سهم زمين پر شده باشد بگذار، فلک با تو فلک تر شود اي اوج بگدار زمين بي توزمين تر شده باشد. بگذار در اين خشک عطشناک تف آلود
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
بوي پيراهن
بوي پيراهنت را سال هاست چاه خانه ي بي بي معصومه دزديده در انعکاس چشم هاي توست که ماهي ها حوض را دور مي زنند خودت بگو اين چندمين پنج شنبه است که نگاهت سيب ها را معطل افتادن گذاشته امروز سجاده ات را
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
غنچه ها
آسمانيان که به پرواز رفته ايد اي بي کرانه هاي زمين گرد پاي تان اي سروقامتان نشسته بر آسمان برپلک هاي نازک مهتاب، جاي تان اي دشت هاي سرخ شقايق که همچو من شب را به قلب تب زده ي خود گره زديد خورشيد بي کرانه تر از چشم هاي تان
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
آتش وآب
کشيدم تو را مگر بنويسم تو را به رنگ نفس هاي شعله ور بنويسم چقدر خاطره بايد، چقدر واژه وتصوير که وسعتت را هر چند مختصر بنويسم چقدر آتش بايد، چقدر ترکش و باروت که بيشتر بتوانم که بيشتر بنويسم چقدر واژه ي آرام دارم اما بايد تو را هميشه هم آغوش باخطر بنويسيم
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
اما دير کردند...
ما را اسير خواب بي تعبير کردند درچارچوب قاب ها زنجير کردند. من پيش از اين با چشمه ها همراز بودم روح مرا مرداب ها تسخير کردند در کنج پستوها کنار«نفس» ماندند آنان که لفظ «اوج» را تفسيرکردند. در ساحل رخوت به اميد سلامت خود را وبال گردن تقدير کردند وقتي که بعضي ها قلم را مي جويدند
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور
شب حضور
شب عمليات کربلاي پنج؛ شلمچه عباس شاه زيدي «خروش» شبم درحضوري لبالب گذشت کدامين شبم مثل آن شب گذشت شب برگزيدن، شب انتخاب شب گام تاقله ي آفتاب. شب عاشقان نفس سوخته شب چهره هاي برافروخته
دریغ از فراموشی لاله ها - ویژه راهیان نور


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما