مسیر جاری :
آثار نمازهای بدون ولایت در واقعه عاشورا
معنی اسم ویولت و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فوژان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم راتا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سرینا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دالیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم لیدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم روژان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم مایسا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع
پیش شماره شهر های استان تهران
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
علم پشت پرده رنگ حنا
نحوه خواندن نماز والدین
![به عراقيها گفتم: داوطلب آمدم به عراقيها گفتم: داوطلب آمدم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/9462abe4-7d29-46ac-bd76-bfdb2ed31f2b.jpg)
به عراقيها گفتم: داوطلب آمدم
توي گرگوميش هوا ديدم چند نفر طرفم ميآيند. داد زدم: «من اينجام. زخمي شدم.» ولي آنها به طرفم تيراندازي كردند. توي دلم گفتم: عجب آدمهايي هستند. من ميگم تير خوردم، اينها باز تير ميزنند. نزديكتر كه...
![به بهانه دلتنگي تنها يادگار سيدمجتبي علمدار به بهانه دلتنگي تنها يادگار سيدمجتبي علمدار](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/2d359a69-3c8f-443a-8f5a-4e0aef1f8e62.jpg)
به بهانه دلتنگي تنها يادگار سيدمجتبي علمدار
دوست داشتم از شهيد علمدار برايتان مينوشتم. خيليها او را ديگر خوب ميشناسند. يكي با نگاهش انس گرفته، ديگري با صدايش آرام ميگيرد و كسي ديگر هم با حضور بر سنگ مزارش كه سالهاست زيارتگاه عاشقان شهادت است،...
![آنكه فهميد، آنكه نفهميد آنكه فهميد، آنكه نفهميد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/ffeb02b8-b5a5-402f-8167-af54e3b20d31.jpg)
آنكه فهميد، آنكه نفهميد
عجب بچهاي بود «نادر»! اصلاً رحم و مروت نداشت. خيلي شوخ و شاد بود، ولي وقتي ميديد كسي ادا درميآورد يا به قول ما «ريا ميكند» بدجوري قاطي ميكرد. ميگفت ريا بدترين نوع دروغ است. اصلاً انگار به ريا و دغل...
![آن شب كه واويلا شده آن شب كه واويلا شده](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b6a35ce0-75a1-4ca9-83d0-72b501fe91f2.jpg)
آن شب كه واويلا شده
داوود اميريان، يك كار تحقيقي گسترده درباره گردان ذوالجناح شروع كرده است. گردان ذوالجناح، قاطرهايي بودند كه بخش عمدهاي از بار دفاع هشتساله را بر دوش (بخوانيد: بر پشت) كشيدند. اگر خاطرهاي، عكسي، اطلاعاتي...
![شب رسوايي مرگ شب رسوايي مرگ](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/2767505f-46fa-462f-90b7-bae93404bd9e.jpg)
شب رسوايي مرگ
رزمندهاي خود را روي سيمخاردار انداخته بود تا رزمندگان ديگر از روي بدنش عبور كنند. دلم هوري ريخت. زير پوتينهايم را نيمنگاهي كردم. زانوهايم سست شد. روي كمر جواني راه ميرفتم و جلوتر، جوان ديگر.
تا...
![به رسم مالك به رسم مالك](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/39e714af-9c10-4006-aa8a-cdf3ddf78743.jpg)
به رسم مالك
سال 75 در تيپ 45 تكاور در منطقة فتحالمبين، جايي بعد از رودخانة كرخه خدمت ميكردم. مقر ما در زيرزمين و در مقابل آن حسينيهاي به دستور امير سرافراز شهيد صياد شيرازي و تحت نظارت ايشان ساخته شده بود. در مناطق...
![اين دو عكس را داخل قبرم بگذاريد! اين دو عكس را داخل قبرم بگذاريد!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/20feb44d-9a77-4316-9b28-d1a9ace567a6.jpg)
اين دو عكس را داخل قبرم بگذاريد!
بهترين عكسي كه زمان جنگ گرفتم، همين عكس شهيد مصطفي علي عسگري است؛ خيلي ساده، ولي همراه با صداقت و اثرگذاري بينظير. توي چهرهاش نشان از يك تحول است. توفيق بزرگي است براي من كه از او عكس گرفتم.
![اسمش را رقيه گذاشت! اسمش را رقيه گذاشت!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/71671c0d-069a-4f55-a092-e01f23d1bd16.jpg)
اسمش را رقيه گذاشت!
شش سالش بود، كنار گلزار شهداي شهيدآباد بازي ميكرد. گفتم: رقيه، بيا بنشين ميخواهم با تو حرف بزنم، ديگر خواستم حقيقتش را به او بگويم. گفتم: رقيهجان اين قبر پدرت است. گفت: بابام اينجاست؟ گفتم: بله دخترم....
![مو بچه شطم مو بچه شطم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b9f7297f-b3b0-4a3f-bbf6-a7c8f8b6cfdf.jpg)
مو بچه شطم
هيچكس جعفر را بيكار نديد. يا در مأموريت انهدام جاده و پل بود؛ يا با مينكوب در ميدانهاي هويزه و سوسنگرد و بستان بود يا با دستهاي روغني در حال تعمير تانك و خودرو؛ و در اين سالها هم هيچوقت مرخصي درست...
![گمان نكن بي صاحبم؛ او ميآيد گمان نكن بي صاحبم؛ او ميآيد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/d9f67bdb-8454-484a-bd3c-ac8d67d2cc12.jpg)
گمان نكن بي صاحبم؛ او ميآيد
بالاي سرش آمدم. ديدم شكمش كاملاً پاره شده و همة رودههايش بيرون ريخته. با يك دست رودههايش را گرفته بود تا خودش را به ما برساند. سرش را توي دستهايم گرفتم. نوازشش كردم. گفت: گمان نكن بيصاحبم. آنكس كه...