ندارم جز غم تو غمگساري شاعر : انوري نه جز تيمار تو تيمارداري ندارم جز غم تو غمگساري از اين بهتر چه باشد يادگاري مرا از تو غم تو يادگارست بر آن اميد بودم روزگاري ...

يک دم به مراعات دلم گرم نداري شاعر : انوري يک ذره مرا حرمت و آزرم نداري يک دم به مراعات دلم گرم نداري تو شرم نداري که ز من شرم نداري من دوست ندارم که ترا دوست ندارم ...

گرفتم کز غم من غم نداري شاعر : انوري عفاک‌الله دروغي هم نداري گرفتم کز غم من غم نداري کز اين سرمايه باري کم نداري به بند عشوه پايم بسته مي‌دار دلم در دوستي خرم نداري...

تو گر دوست داري مرا ور نداري شاعر : انوري منم همچنان بر سر دوستداري تو گر دوست داري مرا ور نداري ز تو دست‌برد و ز من بردباري به هر دست خواهي برون آي با من نياري بدين...

ما را تو به هر صفت که داري شاعر : انوري دل گم نکند ز دوستداري ما را تو به هر صفت که داري گرچه به جفا يکي هزاري هردم به وفا يکي هزارم فرخ تو که هيچ غم نداري هيچت...

روي چون ماه آسمان داري شاعر : انوري قد چون سرو بوستان داري روي چون ماه آسمان داري نه به جان و سرت که جان داري دل تو داري غلط همي گويم خويش را چند بر کران داري در...

بدخوي‌تري مگر خبر داري شاعر : انوري کامروز طراوتي دگر داري بدخوي‌تري مگر خبر داري پيوند و جمال بيشتر داري يا مي‌داني که با دل و چشمم دانم ز نياز من خبر داري روزي...

دلم بردي نگارا وارميدي شاعر : انوري جزاک‌الله خيرا رنج ديدي دلم بردي نگارا وارميدي بحمدالله بدان نهمت رسيدي به جان چاکرت ار قصد کردي معاذالله که از من اين شنيدي ...

بي‌دلم اي يار همچنان که تو ديدي شاعر : انوري ديده گهربار همچنان که تو ديدي بي‌دلم اي يار همچنان که تو ديدي هست گرفتار همچنان که تو ديدي در کف عشق تو جان ممتحن من بهره‌ي...

ياد مي‌دار کانچه بنمودي شاعر : انوري در وفا برخلاف آن بودي ياد مي‌دار کانچه بنمودي وصل را هيچ روي ننمودي حال من ديده در کشاکش هجر خوش خوش اکنون جفا درافزودي ناز...