مسیر جاری :
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
5 ابزار ضروری برای زنده ماندن در صعودهای زمستانی
تحصیل در آلمان: فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر
تحصیل پزشکی و دندانپزشکی در ترکیه: راهنمای کامل برای متقاضیان ایرانی
بوستان موشها و تاثیر آن در ترک و درمان اعتیاد
خوشنویسی در جهان اسلام
سامریهای منافق در جامعه امروز
پیوند خوشنویسی در هنرهای مختلف
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
خلاصه ای از زندگی مولانا
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
غروب است...
غروب است، اما دگرگون غروبی هوا خون، زمین خون، زمان خون غروبی غروبی که تصویر اشراق دارد فلق عزم تسخیر آفاق دارد نه خورشید را تاب پا پس کشیدن
غروب است و...
عطش رفت و آتش نمایان تر زبانها همه خشک و چشمان تر است عطش رفت و هر گوشه از این کویر پر از دست و پا و پر از پیکر است غروب است و دلگیرتر از غروب
غربت غمناک
امشب ای عشق دلم بوی محرم دارد بی تو، انگار دلم عالمی از غم دارد دلم امشب به نوا خوانی اشک آمده است باز عباس غمت، از پی مشک آمده است
علقمه
این دشت کربلاست که در امتداد خویش تصویر کرده است سرود حماسه را تقویم سرگذشت زمین است این دیار دیدار کرده سیر و صعود حماسه را
عقاب حادثه
لگام دشت در چنگ سکوتی وحشت آور بود عقاب حادثه، سردر کمین یک کبوتر بود صدای زوزهی پائیز و غربت بود؟ نه، انگار صدای آشنای هق هق یک اسب دیگر بود
عطش، آتش
عطش، آتش پر پرواز داری عمو جان غم مخور سرباز داری برای تک نوازیهای قاسم (ع) به روی نیزهها آواز داری
عطش
و تشنه در پی هر واژه تا ردیف عطش که جان گرفته غزل باز با ردیف عطش نگاه پردگیان صد غزل، سرایش آب و هم ردیف در آن چشمها ردیف عطش
عطش و آتش
هر دو سرشار از عطش در آرزوی آتشاند هر دو مشتاق و غزل خوان رو به سوی آتشاند گاهی از آیینه میگیرند رد روشنی گاه چون پروانهها در جست وجوی آتشاند
عطش نوش اشکها
تکلیف چیست غیر فراوان گریستن از آسمان بریدن و باران گریستن با ابرها بگو که برایم غزل شوند وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن
عصر عاشورا
قتلگاهی ست پر از داغ و نظرها نگران ظهر تب دار، از این داغ مهیا نگران دشتها را همه چشم است، همه حسرت و آه