0
مسیر جاری :
ساقيا مي ده که جز مي نشکند پرهيز را سنایی غزنوی

ساقيا مي ده که جز مي نشکند پرهيز را

ساقيا مي ده که جز مي نشکند پرهيز را شاعر : سنايي غزنوي تا زماني کم کنم اين زهد رنگ آميز را ساقيا مي ده که جز مي نشکند پرهيز را خاک ره بايد شمردن دولت پرويز را ملکت آل...
انعم‌الله صباح اي پسرا سنایی غزنوی

انعم‌الله صباح اي پسرا

انعم‌الله صباح اي پسرا شاعر : سنايي غزنوي وقت صبح آمده راح اي پسرا انعم‌الله صباح اي پسرا خام خامست صلاح اي پسرا با مي و ماه و خرابات بهار در ده آواز مباح اي پسرا...
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آميز را سنایی غزنوی

جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آميز را

جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آميز را شاعر : سنايي غزنوي زنگيان سجده برند آن زلف جان آويز را جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آميز را زلف جان آويز را يا چشم رنگ آميز را توبه...
مي ده اي ساقي که مي به درد عشق آميز را سنایی غزنوی

مي ده اي ساقي که مي به درد عشق آميز را

مي ده اي ساقي که مي به درد عشق آميز را شاعر : سنايي غزنوي زنده کن در مي پرستي سنت پرويز را مي ده اي ساقي که مي به درد عشق آميز را در کف ما رادي آموز ابر گوهر بيز را مايه...
باز تابي در ده آن زلفين عالم سوز را سنایی غزنوی

باز تابي در ده آن زلفين عالم سوز را

باز تابي در ده آن زلفين عالم سوز را شاعر : سنايي غزنوي باز آبي بر زن آن روي جهان افروز را باز تابي در ده آن زلفين عالم سوز را آن دو صف جادوي شوخ دلبر جان دوز را باز بر...
باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را سنایی غزنوی

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را شاعر : سنايي غزنوي باز بر خورشيد پوش آن جوشن شمشاد را باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را آن نکو ديدار شوخ کافر استاد را باز چون شاگرد مومن...
بنده‌ي يک دل منم بند قباي ترا سنایی غزنوی

بنده‌ي يک دل منم بند قباي ترا

چاکر يکتا منم زلف دو تاي ترا بنده‌ي يک دل منم بند قباي ترا من ننشانم ز جان باد هواي ترا خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار بوسه مگر دادمي من کف پاي ترا کاش رخ من بدي خاک کف پاي تو بر سر و ديده نهم...
زن در آئينه حديقه سنایی سنایی غزنوی

زن در آئينه حديقه سنایی

از دير باز ادبيات هر قوم و ملتي، تصويرگوياي اوضاع و احوال سياسي آن جامعه بوده و آئينه تمام نمايي از روش‏ها و منش‏ها و احساسات ملت‏ها بشمار مي‏رفته و اينك نيز چنين است. شعر، يكي از مهم ترين شاخه‏هاي ادبيات...
نامه ای از سنایی به خیام سنایی غزنوی

نامه ای از سنایی به خیام

چنین برمی آید که سنائی به نیشابور رفته بوده است و در کاروانسرائی منزل گرفته بوده است و شاگردی( یعنی نوکر و خادمی) همراه داشته است. در آن کاروانسرا یک دزدی اتفاق می افتد و هزار دینار طلا از دکان صرافی می...
سنایی غزنوی ، ابوالمجد مجدود ‌بن آدم سنایی غزنوی

سنایی غزنوی ، ابوالمجد مجدود ‌بن آدم

سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود‌بن آدم ( 463- 545 هجری قمری) در شهر غزنین (در افغانستان امروزی) به دنیا آمد. او‌ در آغاز جوانی‌ شاعری‌ درباری‌ و مداح‌ مسعود بن‌ ابراهیم‌ غزنوی‌ و بهرام‌ شاه‌ بن‌ مسعود بود....