مسیر جاری :
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در راسخون
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مقالات
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در فیلم و صوت
#شعر #آلبوم ماه و ماهی پرسش و پاسخ
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مشاوره
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در خبر
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در سبک زندگی
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مشاهیر
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در احادیث
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در ویژه نامه
مفاهیم رنگ در تعزیه
نقاب و کله سازی در مراسم شبیه خوانی
جهاد تبیین از دیدگاه مقام معظم رهبری «دامت برکاته»
نماز روز 28 صفر چگونه خوانده می شود؟
قدرت هوشمند حزب الله در مواجهه با مخالفان
همه چیز راجع به کف کاذب پشت بام
تعزیه حضرت عباس(ع)
تعزیه طفلان مسلم(ع)
تعزیه مسلم بن عقیل(ع)
تعزیه حضرت علی اکبر(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چهار زن برگزیده عالم
مهاجرت حیوانات
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
علم پشت پرده رنگ حنا
دعای هفت هیکل و خواص آن
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
گلستان غزل
در آخرين روزهاي تابستان 1364 در روستايي نزديکي رود قزل اوزن زنجان به دنيا آمدم.
در 4 سالگي به همراه خانواده به شهر قم آمده و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در منطقه ترک نشين نيروگاه قم سپري کرده
شرح قصيده ي بحتري در وصف ايوان کسري (2)
لغت: انضاء جمع انضو: لاغري و اينجا کهنگي و اندراس اللبس: اشتباه يا جمع اللباس است به معناي جامه. الحده: نوي و تازگي
معني: روزگار زمان آنها را از نوي و تازگي بگرداند تا اينکه آنقدر کهنه شوند که انسان...
شرح قصيده ي بحتري در وصف ايوان کسري (1)
در اين مقاله پس از شرح حال مختصر بحتري، شاعر قصيده، تمام ابيات قصيده، ذکر و لغات هر بيت به فارسي ترجمه شده است. در پايان، نکات صرفي، نحوي و بلاغي به طور مشروح آمده است. ابيات به گونه اي شرح شده است که...
خلوت انس
پيراهن جهيزيه ي مادرم تنم سرمه کشيده اند به چشمان روشنم آن زن که توي آينه غمگين نشسته است وقتي دقيق مي شوم، آري خود منم
امشب براي شادي من ساز مي زنند اما ببين چقدر بلند است شيونم از ترس اينکه چشمم نيفتد...
در هواي ترنم
دوباره تازه کن امشب گلوي ساغر را به کام ما بچشان جرعه هاي آخر را سلام حضرت باران !...ببار تا شايد تو مرهمي بشوي قلب درد پرور را
تويي که شيوه پرواز را مي آموزي تويي که بال و پري داده اي کبوتر...
شب حضور
شب عمليات کربلاي پنج؛ شلمچه عباس شاه زيدي «خروش» شبم درحضوري لبالب گذشت کدامين شبم مثل آن شب گذشت شب برگزيدن، شب انتخاب
شب گام تاقله ي آفتاب. شب عاشقان نفس سوخته شب چهره هاي برافروخته
اما دير کردند...
ما را اسير خواب بي تعبير کردند درچارچوب قاب ها زنجير کردند. من پيش از اين با چشمه ها همراز بودم روح مرا مرداب ها تسخير کردند در کنج پستوها کنار«نفس» ماندند
آنان که لفظ «اوج» را تفسيرکردند. در ساحل رخوت...
آتش وآب
کشيدم تو را مگر بنويسم تو را به رنگ نفس هاي شعله ور بنويسم چقدر خاطره بايد، چقدر واژه وتصوير که وسعتت را هر چند مختصر بنويسم چقدر آتش بايد، چقدر ترکش و باروت
که بيشتر بتوانم که بيشتر بنويسم چقدر واژه...
غنچه ها
آسمانيان که به پرواز رفته ايد اي بي کرانه هاي زمين گرد پاي تان اي سروقامتان نشسته بر آسمان برپلک هاي نازک مهتاب، جاي تان
اي دشت هاي سرخ شقايق که همچو من شب را به قلب تب زده ي خود گره زديد خورشيد بي کرانه...
بوي پيراهن
بوي پيراهنت را سال هاست چاه خانه ي بي بي معصومه دزديده در انعکاس چشم هاي توست که ماهي ها حوض را دور مي زنند
خودت بگو اين چندمين پنج شنبه است که نگاهت سيب ها را معطل افتادن گذاشته امروز سجاده ات را