گلستان غزل
نويسنده:فاطمه ناني زاد
بيوگرافي مختصري از علي اصغر شيري
در 4 سالگي به همراه خانواده به شهر قم آمده و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در منطقه ترک نشين نيروگاه قم سپري کرده و در رشته ادبيات در دانشگاه پيام نور قم مشغول به تحصيل هستم. از دوران دبيرستان به شعر ترکي روي آورده و پس از ورود به دانشگاه به شعر فارسي روي آوردم و در چندين کنگره شعر برگزيده بوده ام از محضر اساتيدي چون استاد مجاهدي و حسين هدايتي و سيد مهدي حسيني بهره مند گشته ام و امروزه بيش از پيش به شعر فکر مي کنم.
نذر اميرالمومنين (ع)
کجا درد دل آيينه ها را آه مي فهمد
شب تاريک کوفه کوچه ها در خواب خاموشي
فقط حال يتيمان را نگاه ماه مي فهمد
به دام خويش افتادند بو جهلان صفيني
فريب کفر را کي لشکر گمراه مي فهمد
مسير کهکشان ها در نگاهش مي شود روشن
ولي اين قوم آيا راه را از چاه مي فهمد؟
علي درد دلي انبوه دارد بغض دارد آه
کجا در دل آيينه ها را آه مي فهمد
شب قدر
چشمانتان تلاقي اشک و شراره است
سجاده ات به سمت خدا باز مي شود
وقتي که ربناي شما راه چاره است
انبوه بغض هاي شما گريه مي کنند
تسبيح اشک هاي شما پاره پاره است
قرآن لحظه هاي شما را شنيده ام
با لهجه اي که عشق از آن استعاره است
مادر! نگاه کن که شب قدر اين همه
با دانه هاي اشک شما پر ستاره است
درد دلي با مولا
به رنگ وصله ي رخت اميري ات باشم
طلوع برکه ي چشمت چقدر نورانيست
چگونه ساحل موج غديري ات باشم
به دست توست خط سرنوشت من بگذار
که شمع کوچک بزم دبيري ات باشم
چقدر باورش اي ابر مهربان سخت است
انيس پينه ي دست کوي ري ات باشم
بتاب ماه شب چاه هاي دلتنگي
بتاب محو نگاه حريري ات باشم
شکوه قامت خيبرگشاي تو چه رسالت
چگونه شاعر شعر دليري ات باشم؟
منبع: نشريه راه قرآن،ش 23
/خ