0
مسیر جاری :
نشانی نیست امام مهدی علیه‌السلام

نشانی نیست

ز کاروان سفر کرده‌ام نشانی نیست برای گفتن درد دلم زبانی نیست برای این‌که به کوی حبیب خود برسم من غریب چه سازم که کاروانی نیست
نامه عمرم امام مهدی علیه‌السلام

نامه عمرم

تمام نامه عمرم سیاه گردیده که شغل روز و شب من گناه گردیده برای این‌که بیایم به توبه‌ای سویت دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده
ناله سه تار بگريم امام مهدی علیه‌السلام

ناله سه تار بگريم

بزن رفيق كه با ناله سه تار بگريم به سوز و ساز تو چون ابر نوبهار بگريم بزن رفيق كه در روزگار يار نديديم ز يار شكوه كنم يا ز روزگار بگريم
مياندار نگاه من و تو امام مهدی علیه‌السلام

مياندار نگاه من و تو

هست تا اشک میاندار نگاه من تو درنیفتند به هم خیل سپاه من تو چشم معمار تو برداشت ز جا بیتم را که دو مصرع نشود حائل راه من تو
میسر نشود امام مهدی علیه‌السلام

میسر نشود

دیدن روی تو آسوده میسر نشود این عطا بر من آلوده مقدر نشود ادبم رنگ ریا دارد و بی اخلاصم عملم همقدم امر تو دلبر نشود
مه تابان امام مهدی علیه‌السلام

مه تابان

آمد شب و تو، ای مه تابان نیامدی جان بر لب آمد و تو ای جان نیامدی مرغان به آشیانه ز صحرا پریده‌اند اما تو ای همای شبستان نیامدی
من کیم قلب وجودم امام مهدی علیه‌السلام

من کیم قلب وجودم

من كیم قلب وجودم من كیم جان جهانم من كیم نور عیانم من كیم سر نهانم من كیم كهف حصینم من كیم مهد امانم من كیم مولای خلقت در زمین و آسمانم
من که باشم امام مهدی علیه‌السلام

من که باشم

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف‌ها می​کنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
ماه من امام مهدی علیه‌السلام

ماه من

تا به كى در پرده مانى ماه من! روشنگرى كن تا كنى هر دلبرى را عاشق خود، دلبرى كن جلوه‌اى كن! زهره را چون ذرّه محو خویش گردان رخ نما و مشترى را بر رخ خود مشترى كن
مأواى تو چشمم امام مهدی علیه‌السلام

مأواى تو چشمم

اى آن كه بود منزل و مأواى تو چشمم بازآ! كه نباشد به جز از جاى تو چشمم در راه تو، با ديده حسرت نگرانم دارد همه دم شوق تماشاى تو چشمم