مسیر جاری :
رمضان، ماه لذتهای معنوی و قرب الهی
آداب و رسوم رمضان در گیلان
آداب و رسوم رمضان در زنجان
آداب و رسوم رمضان در مازندران
انتخاب اول مسافران برای اقامت در مشهد
آموزش لیست ارزهای صرافی توبیت Toobit و حداقل واریز و برداشت آنها برای ایرانیان
کینوفیت با کمپین "صد سال با این پافها" به استقبال نوروز میرود!
شرایط سیاسی صلح امام حسن(علیهالسلام) و تطبیق آن با مسائل امروز
خلقت جن و انس، برای عبادت بوده یا برای جهنم!؟
عامل مصیبت های انسان کیست؟ خویشتن یا خدا یا شیطان!؟
احکام روزه مسافر آیت الله خامنه ای
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
هنگام سجده واجب چه ذکری بگوییم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
تاریخ ولادت امام حسن مجتبی(ع)
ماجرای ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

خلوتي با دوست
وقتي با خود ميانديشي كه علي(ع) آن بزرگمرد تاريخ بشريت، آن امام متّقين و آن قلّه بلند معارف الهي و مظهر عدل و راستي را چرا آزردند، چرا خلافتش را غصب كرده و او را خانهنشين كردند و چرا همسرش فاطمه زهرا(س)...

درمانده از رفتن
زن چادرش را از سر برداشت و با چشماني پف كرده و خوابآلود، ساق پاي مرد را گرفت و با همة قدرت زنانهاش به سختي فشرد. در همين مدّت كه از خواب بيدار شده بود، شايد اين چندمين بار بود كه اين كار را انجام ميداد...

سيل نور
اي صدايت خوشتر از آواز آب!
تشنگان را نيست ديگر صبر و تاب
از حجاب ابر غيبت، ماه من!
پاي رجعت نِه، به چشمان ركاب
دست خود از آستين حق برآر

اشتباه
براي او كه وقتي بيايد ديگر بالهاي هيچ پروانهاي سنگيني گامهاي ناعادلان گزافه گوي را ـ كه فرياد دادخواهي سر دادهاند ـ تجربه نخواهد كرد...
بيمقدمه خود را جلو انداختم: « آنها كه ميگويند قرار است براي...

من فرزند آخرالزمان فاطمهام!
دوره ميافتم
كوچه به كوچه
خانه به خانه
در به در
تا روزي كه بيابم
آن عطر خاكآلود چادر مادر را.
من بييادگارترينم

بيا ستارة من
بيا كه غرق غبارم؛ بيا ستارة من
اسير اين شب تارم؛ بيا ستارة من
به هركجا كه رسيدم، فريب دامي بود
كجا قدم بگذارم؟ بيا ستارة من
كجاي وحشت اين شب، چراغ منزل توست؟
عنان به كي بسپارم؟ بيا ستارة من

نامهاي به دوست...
بگذار تا مقابل روي تو بگذريم
دزديده در شمايل خوب تو بنگريم
اي عزيز مصطفي، اي جان حيدر، اي يوسف فاطمه! من كه لايق ديدار شما نيستم، لايق درك شما نيستم، ولي به سر سوداي شما را دارم. دلم وعده وصال به خود...

ماهترين
شب از نيمه گذشته، اما خواب همچنان از چشمانم گريزان است. نسيم سحري هر از گاهي ميوزد و اشكهايم را از مژه ميتكاند و بر صورتم جاري ميكند. باز هم جمعهاي گذشت و بايد روزها را شماره كنم تا جمعهاي ديگر از...

گل عاطفه
در لطافت، تو گل عاطفه را ميماني
در نگاهت مگر آيينه شده زنداني
اي كه با دست پر از مهر به هنگام نياز،
درد و غم را ز دل غمزدهام ميراني
تو چه خوبي! تو چه پاكي! چه سخاوتمندي!

كجاست فصل رهايي
در چشم بر هم زدني دريا از جاي خويش برخاست. با غرشي هولناك، قد بر افراشته و خشمگين، قيرگون و کوبنده. بناگاه بخش عظيمي از هفت كشور، هزاران خانه و میلیونها انسان اسیر خشم دریا شدند.
براي هيچكس مجال جستن...