اگر عشق بورزيد، مي گويند که سبک مغزيد، اگر شاد باشيد، مي گويند که ساده لوح و عقب مانده ايد، اگر سخاوتمند و نوع دوست باشيد، مي گويند که مشکوکيد، اگر گناهان ديگران را ببخشيد، مي گويند ضعيف هستيد، اگر تلاش...

اگر تقليد به معناي آموختن چيزهاي خوب از ديگران باشد چه اشکالي دارد که من يک مقلد باشم. اما اگر اين معنا جاي خود را به تقليد کورکورانه و برداشت محصول منفي از ديگران بدهد، ترجيح مي دهم چشمانم کور شوند و...

يکنواختي زندگي کوران گاه به گاه به عنايت روشني افکاري که در مغزشان مي تابد از ميان مي رود و چه بسا که تاريکي هاي بيرون عالم کوري با روشنيهاي دروني زايل گردد. ولي حسد تاريکترين زندانهاست. حسد يک ظلمت بيروني...

اي کاش! سخني نگوييم مگر آنکه خوش باشد و بر دل نشيند و گمراهي را به راه آورد نه اينکه بسان تيري باشد و ناگهان رها شود و بر جايي زخمي بکارد که هرگز بهبود نيابد. پس اي مهربان من! سخن گفتن را بر من بياموز...

اگر مي بينيد که مورد سو استفاده قرار مي گيريد و قرباني اهداف نامطلوب ديگران مي شويد، به اين دليل نيست که دنيا پر از شياد و تبهکار است، بلکه به اين خاطر است که با اعمال و گفتارتان به ديگران اين پيام را...

* زن، فرشته ايست که در ايام طفوليت پرستار ما، در دوران جواني کامبخش ما و در روزگار پيري تسلي دهنده ماست. * زن پهلواني است که دليرترين مردان را در سخت ترين اوقات خشم، آرام مي کند. «هرود» * گر زن نبود نوابغ...

برخي مي گويند که شکست مانند يک زباله سمي است. من شکست را به عنوان زباله سمي نمي شناسم بلکه آن را «باور کننده موفقيت» مي دانم. کشاورزان از انواع کودهاي طبيعي و شيميايي استفاده مي کنند تا زمين هاي خود را...

اي وجدان! اي تنها يار بي رياي من! بر من بتاب! از آتش خشمت مرا شعله ور کن. افسار مرا بر دست بگير و رامم کن تا پايم را درازتر از حق خود برندارم ! مرا در پناه خود گير. اي آينه وجودم عذابم ده اگر مي بيني حقي...

فداکاري را بايد از شمع آموخت. خود را ناديده گرفتن و از وجود خود گذشتن و به ديگري نور بخشيدن. من اگر چشمان خود را بر خود ببندم و ديگران را ببينم، چشمان خدا را بر خود متمرکز مي کنم.

علت اينکه ما زندگي را اکثر اوقات ناقص مي بينيم اين است که ديد ما محدود است اگر ديد ما به اندازه کافي بزرگ باشد خواهيم ديد که چگونه همه اجزا در شکل گرفتن يک کل بزرگتر شرکت مي کنند. مثلاً يک نفر چند تخم...