0
مسیر جاری :
مهدوی

نرود از دل من خاطر تو یک لحظه

نرود از دل من خاطر تو یک لحظه در هوای رخ تو یار گل اندامم من عاشق لحظه دیدار توام رخ بنما بی تو و وصل تو بی غایت و فرجامم من
مهدوی

منتظر بر ره تو در همه ایامم من

منتظر بر ره تو در همه ایامم من مترصد همه دم بر لبه بامم من چشم به ره دارم و دیدار تو را میجویم بی تو هر لحظه که بی راحت و آرامم من
مهدوی

بگو تا کی ز تو دوری و هجران

تو ای آن آخرین منجی موعود به دوران بی گمان باید بیایی بگو تا کی ز تو دوری و هجران به جمع عاشقان باید بیایی
مهدوی

شده غم بی امان باید بیایی

شده بی حد دگر ظلم و جنایت شده غم بی امان باید بیایی شده خون از وفور جور و بیداد دل مستضعفان باید بیایی
مهدوی

شده آخر زمان باید بیایی

شده آخر زمان باید بیایی عبث کار جهان باید بیایی رسید از هر طرف بر نسل آدم مصیبت ناگهان باید بیایی
مهدوی

الا ای قبله یاران کجایی

الا ای قبله یاران کجایی فروغ چشم بیداران کجایی الا ای منجی موعود عالم رها بخش گرفتاران کجایی
مهدوی

گریه بی حد و حساب است کجایی آقا

از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان گریه بی حد و حساب است کجایی آقا داستان غم هجران تو ای یوسف من قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی یک نظر بر...
مهدوی

منتظر بهر جواب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی منتظر بهر جواب است کجایی آقا تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من دل من در تب و تاب است کجایی آقا
مهدوی

حال من بی تو خراب است کجایی آقا

حال من بی تو خراب است کجایی آقا نقش من بی تو برآب است کجایی آقا عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
مهدوی

صیاد قلب من تو چه صیدی فکنده‌ای

صیاد قلب من تو چه صیدی فکنده‌ای صیدت دلم اسیر و گرفتار می‌کند این دوریُ فراق تو شب را پگاه نیست روزم مثال شب سیه و تار می‌کند