0
مسیر جاری :
مهدوی

مگر ایام کهن سالی ما جلوه کنی!

مگر ایام کهن سالی ما جلوه کنی! در جوانی که دویدیم و ندیدیم تو را چه قدَر نذر ِتو کردیم و خبر از تو نشد چه قدر شمع خریدیم و ندیدیم تو را
مهدوی

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را به وصالت نـرسیدیم و ندیدیم تو را روزی ما فقرا شربت وصل تو نبـود زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را
مهدوی

تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم

تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم تو ناله کردی هیچ دلداری نکردیم یک شب اسیر رنج بی خوابی نبودیم از دوری تو گریه و زاری نکردیم
مهدوی

از شوق دیدن توست گر بی تو زنده ماندم

از شوق دیدن توست گر بی تو زنده ماندم ورنه بریده ام دل از عمر در تباهی با اشک چون بلورت تا جمعه ظهورت امن یجیب خوانم هر صبح و شامگاهی
مهدوی

با آبروی تو آبرو گرفته ایم

با آبروی تو آبرو گرفته ایم با ندبه های تو خو گرفته ایم مهدی بیا که سخت است انتظار از دوریت بغض گلو گرفته ایم
مهدوی

بخوان دعای فرج را که حل مشکل‌هاست

بخوان دعای فرج را که حل مشکل‌هاست اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد بخوان دعای فرج را،ولی بدون عمل گمان مکن که دعای تو کارگر گردد
مهدوی

در آن زمان که پی یک قرار میگردم

در آن زمان که پی یک قرار میگردم تویی که سنگ صبور و شکیب میگردی نبود باورم اصلا که تکسوار هستی نبود باورم اصلا غریب میگردی
مهدوی

در ازدحام غریبی حبیب میگردی

در ازدحام غریبی حبیب میگردی شبیه مرهم زخم و طبیب میگردی صدات میزنم و میرسی به فریادم تجلّی همه ی "یا مجیب" میگردی
مهدوی

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر تا صبح عید وصل ببیند کرامتی حالا شما به خاطر در و دیوار بیا یعنی ز میخ و دل بده شرح قساوتی
مهدوی

بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی

آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی وقتی گناه فاصله انداخت بین ما دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی