0
مسیر جاری :
حافظ

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
حافظ

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
حافظ

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
حافظ

همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف

همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
حافظ

شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح

شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
حافظ

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
حافظ

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
حافظ

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش
حافظ

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
حافظ

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع