0
مسیر جاری :
حافظ

زنهار تا توانی اهل نظر میازار

زنهار تا توانی اهل نظر میازار دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
حافظ

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
حافظ

ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار

ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که می رسند ز پی رهزنان بهمن و دی
حافظ

در انتظار رویت ما و امیدواری

در انتظار رویت ما و امیدواری در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
حافظ

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو هر قبله ای که بینی بهتر ز خودپرستی
حافظ

در مذهب طریقت خامی نشان کفر است

در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت چالاکی است و چستی
حافظ

در آستان جانان از آسمان میندیش

در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
حافظ

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
حافظ

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
حافظ

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی