مسیر جاری :
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام ! «ضرب المثل ايراني»
قربون سرت آقا ناشي، خرجم با خودم آقام تو باشي ! «ضرب المثل ايراني»
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام، راه نجاتی بفرست
گفتند که...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دزد،آب گرون ميخوره ! «ضرب المثل ايراني»
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی بصری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمی نگری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی بصری
ای که دایم به خویش مغروری
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
چنگ در پرده همین می دهدت پند ولی
چنگ در پرده همین می دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی