0
مهدوی

به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم

به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم به قلبت، زخم عاشوراست، می دانم که می آیی بهایی و نصارا، بابی و صهیون و وهّابی سراسر جنگشان با ماست، می دانم که می آیی
مهدوی

هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت

هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت صدای نالة زهراست، می دانم که می آیی بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر ز آثار جهان پیداست، می دانم که می آیی
مهدوی

بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی

بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی وجودت مُصلح دنیاست، می دانم که می آیی بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن ظهورت محشر کبراست، می دانم که می آیی
مهدوی

دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم است

دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم است بی تو  تمام زندگی ما جهنم است ای آفتاب سیصد و چندین قمر بگو تا جنگ بدر دیگرتان چند تا کم است
مهدوی

دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است

دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک
مهدوی

بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت

بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟ ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک
مهدوی

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک
مهدوی

یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری

یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه، آقای  غریبم   به  دلت  غم  داری دردِ بی مادری ای کاش  دوایی  می داشت فاطمیّه  شده  و  اشک  دمادم  داری
مهدوی

عاشقان را رسد این طرفه بشارت ز سروش

عاشقان را رسد این طرفه بشارت ز سروش              که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد مى ‏کند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل              که ز نرگس ثمرى پاک بدوران آمد
مهدوی

صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد

صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد              گفت برخیز که آرام دل و جان آمد سحر از پرده نشینان حریم خلوت                نغمه برخاست که شاهنشه خوبان آمد