0
مهدوی

بدون چشم تو آری ، همیشه ویرانم

بدون چشم تو آری ، همیشه ویرانم به شاخه های شکسته ، به سایه می مانم تو آن سخاوت سبزی که انتظارت را همیشه پنجره در پنجره پریشانم
مهدوی

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد بر در خانه و یا بر سر کوی و گذری ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری
مهدوی

ای که دائم به جهان منتظر منتظری

ای که دائم به جهان منتظر منتظری گیری از مردم دانا ز ظهورش خبری روز و شب ذکر زبان تو بود یا مهدی در فراقش غم دل داری و اشک بصری
مهدوی

امّید زندگانی من ، مهدی عزیز

امّید زندگانی من ، مهدی عزیز من آمدم به درگه تو التجا کنم با این زبان الکن و این طبع نارسا هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
مهدوی

تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟

تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟ تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟ در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
مهدوی

ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن

ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
مهدوی

چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم

چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم تا رشته‌ی طاعت به تو پیوسته نمودیم هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم
مهدوی

گذری کن که جهانی ز غم آزاد شود

گذری کن که جهانی ز غم آزاد شود آفتابا ز پس پرده غیبت بدرآی تا جهان از کرم و لطف تو آباد شود گشته تاریک جهان از ستم و ظلم و فساد
مهدوی

عمری به انتظار نشستم نیامدی

عمری به انتظار نشستم نیامدی چشم از همه به غیر تو بستم نیامدی ای مایه امید بشر، رشته امید از هرکسی بجز تو گسستم نیامدی
مهدوی

به گیسویت قسم دل، به گیسوی تو بستم

به گیسویت قسم دل، به گیسوی تو بستم تمام عمرخود را، سر راهت نشستم من از هر دیده خود خون فشاندم یابن الزهرا تمام جمعه ها را ندبه خواندم یابن الزهرا