مسیر جاری :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 36
الهی ای سزای کرم، ای نوازندهٔ عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 35
الهی گهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گهی بتو نگرم گیوم از من بزرگوار تر کیست.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 34
الهی ای مهربان فریاد رس، عزیز آن کس که او با تو یک نفس، نفسی که آنرا حجاب ناید از پس.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 33
الهی تا از مهر تو اثر آمد، دیگر مهر ما بسر آمد.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 32
الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را میجویم و ترا می یابم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 31
الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی، مستی ایشان فانی است و از من باقی.
مست تو ام از جُرعه و جام آزادم
مُرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
ورنه من...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 30
الهی در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره یی از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 29
الهی از نزدیک نشانت می دهند و بر تر از آنی و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی، ملکا تو آنی که خود گفتی و چنانکه گفتی آنی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 28
الهی آنچه ما خود کشتیم به بر میار و آنچه تو ما را کشتی آفت ما از آن باز دار.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 27
الهی هر چه بی طلب بما دادی بسزا واری ما تباه مکن ف و هر چه بجای ناکرد از نیکی بعیب ما از ما بریده مکن و هر چه سزای ما ساختی بنا بسزایی ما جدا مکن.