0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 26

الهی شاد بدانیم که اول تو بودی و ما نبودیم، کار تو در گرفتی و ما نگرفتیم، قسمت خود نهادی و رسول خود فرستادی.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 25

الهی یاد تو در میان دل و زبان است و مهر تو میان سر و جان.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 24

الهی نه جز از یاد تو دل است نه جز از یافت تو جان ف پس بیدل و بی جان کی توان ؟
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 23

الهی یک چند بیاد تو نازیدم، اینم بس که صحبت تو ارزیدم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 22

الهی در سر گریسنی دارم دراز، ندانم از حسرت گریم یا از ناز، گریستن از حسرت بهر یتیم و گریستن شمع بهر ناز، از ناز گریستن چون بود این قصه ایست دراز.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 21

الهی کار آن دارد که با تو کاری دارد، یار آن دارد که چون تو یاری دارد، او که در هر دو جهان ترا دارد هر گز کی تو را بگذارد.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 20

الهی ای دور نظر وای نیکو حضر و ای نیکو کار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سر گشته،ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرندهٔ هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 19

الهی خود را از همه بتو وابستم، اگر بداری ترا پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 18

الهی دستم گیر که دست آویز ندارم، و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 17

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.