0
مسیر جاری :
نشايد در تو پيوستن به ياري اوحدی مراغه ای

نشايد در تو پيوستن به ياري

نشايد در تو پيوستن به ياري شاعر : اوحدي مراغه اي نبايد کرد با تو دوستداري نشايد در تو پيوستن به ياري
همانا با منت ياري همين بود اوحدی مراغه ای

همانا با منت ياري همين بود

همانا با منت ياري همين بود شاعر : اوحدي مراغه اي فغان و گريه و زاري همين بود همانا با منت ياري همين بود زهي! نامهربان، ياري همين بود؟ مرا گفتي که: ياري مهربانم برون...
زهي! گرد جهان سر گشته از من اوحدی مراغه ای

زهي! گرد جهان سر گشته از من

زهي! گرد جهان سر گشته از من شاعر : اوحدي مراغه اي چنين بي موجبي بر گشته از من زهي! گرد جهان سر گشته از من ز اشک ديده سيلابت همي برد؟ کجا رفت آن که شب خوابت نمي‌برد؟ ...
پري، با آنکه واقف مي‌شد از دوست اوحدی مراغه ای

پري، با آنکه واقف مي‌شد از دوست

پري، با آنکه واقف مي‌شد از دوست شاعر : اوحدي مراغه اي در آن معني که حق با جانب اوست پري، با آنکه واقف مي‌شد از دوست حروف مهر و کين بر يک دگر زد دگر ره تازه زهري بر شکر...
به گل گفتند: بلبل بس حقيرست اوحدی مراغه ای

به گل گفتند: بلبل بس حقيرست

به گل گفتند: بلبل بس حقيرست شاعر : اوحدي مراغه اي ترا با او چرا اين دارو گيرست؟ به گل گفتند: بلبل بس حقيرست بر من به ز ده سيمرغ در قاف بگفتا: بلبلي کز من زند لاف درون...
نبايد دوستان را دل شکستن اوحدی مراغه ای

نبايد دوستان را دل شکستن

نبايد دوستان را دل شکستن شاعر : اوحدي مراغه اي که چون بشکست نتوان باز بستن نبايد دوستان را دل شکستن ز نور او بيفزايد جمالت دلي کو را نظر باشد به حالت ولي صورت ز معني...
به دست قاصدي داد اين حکايت اوحدی مراغه ای

به دست قاصدي داد اين حکايت

به دست قاصدي داد اين حکايت شاعر : اوحدي مراغه اي حديثي پر شکيب و پر شکايت به دست قاصدي داد اين حکايت وزان طومار دل پرداز او را چو واقف شد پريرو راز او را همين سرگشته‌ي...
به بوي وصل بودم شادمانه اوحدی مراغه ای

به بوي وصل بودم شادمانه

به بوي وصل بودم شادمانه شاعر : اوحدي مراغه اي چه دانستم که خواهد بوديا نه؟ به بوي وصل بودم شادمانه
چو با من راي پيوندي نداري اوحدی مراغه ای

چو با من راي پيوندي نداري

چو با من راي پيوندي نداري شاعر : اوحدي مراغه اي دلم سير آمد از پيوند و ياري چو با من راي پيوندي نداري نه بوي آن که بر من رحمت آري نه خوي آن که از من عذر خواهي دلم...
سبک خيز، اي نسيم نوبهاري اوحدی مراغه ای

سبک خيز، اي نسيم نوبهاري

سبک خيز، اي نسيم نوبهاري شاعر : اوحدي مراغه اي چو ديدي حال من، پنهان چه داري؟ سبک خيز، اي نسيم نوبهاري بگو: کز خيل مشتاقان غلامي بدان سر خيل خوبان بر سلامي نه يکدم،...