مسیر جاری :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
با همه رفيق بود
شهيد كاظمي با تمام دوستان و همكاران، چه مادون و چه مافوق، برخوردي انساني و اسلامي داشت. بعضاً اگر در خصوص مسائل كاري با كسي اصطكاك پيدا مي كرد، پس از مدت كوتاهي، خود اولين كسي بود كه درصدد دلجويي
بسيجي ها را جا به جا مي كرد!
مدتي همراه با آقا اسماعيل در چادرها مستقر بوديم. هوا سرد بود و طاقت فرسا. او در همه چيزش- غذا خوردن و خوابيدن و گفت و گو كردن و ...- در كنارمان بود و هرگز خود را تافته اي جدا بافته نمي دانست و امتيازي...
سطوت و رأفت
يادم هست يك بار شهيد دستواره بدجوري به برادر « احمد » حمله كرد؛ طوري كه فكر مي كرديم الان است كه با او دست به يقه بشود! برادر « احمد » هم كه نقش خودش را خوب بازي مي كرد، ضمن دفاع ظاهري از مباني ماترياليزم،...
جاي همه را مرتب مي كرد
آراسته، تميز، مودب، متين، خوش برخورد و صميمي بود. در يك برخورد به او علاقه مند مي شدي. حاج اصغر جواني را مي گويم. بزرگي در رفتار و كردارش نمايان بود معرفت اسلامي و مودّت و جذبه در رفتارش موج مي زد.
وقتي همه خواب بودند
شهيد مهدي زين الدين: هميشه به مسئولان لشكرش توصيه مي كرد كه براي رزمندگان اسلام احترام خاصّي قائل شوند و هميشه خود را نسبت به آن ها بدهكار بدانند. او مي گفت: « بسيجي ها حقّ بزرگي بر گردن ما دارند ».
اگر دل آنان بشكند، مسئوليم
روز بيست و يك يا بيست و دو مهرماه 1359 بود. خرمشهر به شدت زير آتش سلاح هاي سنگين عراقي ها بود. ميدان راه آهن، پليس راه و آتش نشاني و... براي چندمين بار بود كه به تصرف عراقي ها درآمد. تعدادي از نيروها خسته...
خيلي دوستت دارم
خداحافظي از مردم روستاي قاسم آباد تمام شده بود. آخر شب كه همه خواب بودند، در خانه ي دوستش آقاي خسروي را زد و با شوخي گفت: « الان چه وقت خوابه، بيا بيرون بچه ها را جمع كنيم و كمي فوتبال بازي كنيم. »
خيلي دوستت دارم
خداحافظي از مردم روستاي قاسم آباد تمام شده بود. آخر شب كه همه خواب بودند، در خانه ي دوستش آقاي خسروي را زد و با شوخي گفت: « الان چه وقت خوابه، بيا بيرون بچه ها را جمع كنيم و كمي فوتبال بازي كنيم. »
رزمنده بايد راحت باشد
آقايان صليبي و غلامي، فرمانده و جانشين گردان علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) به درجه رفيع شهادت نايل آمده بودند و آن گردان فاقد فرمانده و جانشين شد. به آقاي شجاعيان كه در گردان رسول ( صلي الله عليه و آله...
خيلي دوستت دارم
خداحافظي از مردم روستاي قاسم آباد تمام شده بود. آخر شب كه همه خواب بودند، در خانه ي دوستش آقاي خسروي را زد و با شوخي گفت: « الان چه وقت خوابه، بيا بيرون بچه ها را جمع كنيم و كمي فوتبال بازي كنيم. »