مسیر جاری :
شاعران سکوت
از ديرباز، شعر کوشيده است تا با افزايش طنين خود، نداي جهان را پاسخ دهد. از فصاحت هوگووار تا سيلان کلام پرور، شعر آخرين حد کمال خود را از جهت زايندگي و قدرت ديد، هميشه در دوران خفقان به دست آورده است. بعضي...
بيست نونهال انسان دوستي
شعر در همه ي جهت گيري هاي انسان دوستانه مستحيل مي شود. مسئله بر سر پرداختن دسته اي گل نيست؛ مي توان فقط گل ها را چيد... و چند خار نيز. اينجا مسئله ي تقدم بخشيدن به شاعراني است که مي خواهند معرف«انسان کامل»...
سنّت جاودانه
در طليعه ي سوررئاليسم به لوئي آرگون بر مي خوريم( متولد پاريس، 1897- 1982). اما در سال 1940، او را مي بينم که با تمام وجود به شعر سنّتي فرانسه پيوسته و در کار تجديد حيات آن است.
تقدس بي خدا
تجديد حيات مسيحي در ادبيات فرانسه، نبايد ما را به اشتباه بياندازد. بر خلاف ژوو، امانوئل، و ژان- کلود رنار، ديگر شاعران از اين که خمير مايه ي خمير فرانسوي کلودل، پگي، و فرانسيس ژام باشند خودداري کردند....
تجديد حياتي مسيحي؟
اين که شعر و ايمان به خوبي با هم کنار آيند تازگي ندارد: شاعران آسان تر از نثرنويسان اصول مسيحي را به کار مي گيرند، آنان پذيراي روح انتقاد هستند.
آيا شعر مردني است؟
از شعر سخن گفتن دشوار است خاصه در دنيايي که ادبيات، سخت با علم همچشمي مي کند و همه ي روش هاي آن را به وام مي گيرد و ديگر اعتقادي به هنر ندارد.از آن دشوارتر، همخانه کردن شاعران گوناگون است در کتابي واحد...
کَمَکي!
اصفهاني هستم اهلِ شعر و قصه کارمند دولت با دلي پُر غصه! ... اصفهاني هستم مثلاً اهل قلم قلمي صدتايه غاز که به جز درد سر و رنج و تَعَب بهرِ من هيچ نمي آرد باز! ...
عرفان از دیدگاه شیخ بهایی با تأکید بر مثنوی نان و حلوا
بهاءالدین محمد بن شیخ عزالدین حسین عاملی از علما و اندیشمندان بزرگ جهان اسلام به شمار می رود که تقریبا در تمامی علوم صاحب تألیف و نظر می باشد. ظهور وی در دوران صفویه باعث شد که شاع عباس کبیر که همواره...
نشانه شناسی شعر
جوانمرد! این شعرها را چون آیینه دان! آخر، دانی که آیینه را صورتی نیست، در خود. اما هر که نگه کند، صورت خود تواند دیدن. همچنین می دان که شعر را، در خود هیچ معنایی نیست! اما هر کسی، از او، آن تواند دیدن...
مسافر
رفتم سُراغش، اُفتادن و خیزان... وامانده از ره، غمگین و نالان
گفتا: «که هستی، ای مردِ عابر؟» ... گفتم: «غریبم. دورم زیاران»
گفتا: «چه خواهی در این دلِ شب؟!» ... گفتم که: «هستم، مایل بخوبان»