مسیر جاری :
معالجه ي جنون
كلمه ي معالجه را در اينجا من مترادف واژه ي فرانسوي " traitement " به كار مي برم كه داراي معاني متعددي است كه تعدادي از آنها را برمي شمرم:
ماشين اوتيستي
كتاب « تمپل گرندين » به نام Emergence:Labled Autistic را درباره ي اوتيسم يا در خودماندگي مي توان معادل كتاب « خاطرات يك نوروپات » دانيل شربر دانست. براي درك مكانيسم اوتيسم مي توان روشهايي را كه
لحظه ي شعله ور شدن جنون
كار متافورپدري اين است كه جايگاه ذهني سوژه و رابطه با بزرگ ديگري را تنظيم مي كند و وجود اين متافور از اين جهت ضروري است كه مي دانيم بشر هيچ وقت بسادگي حاضر به تغيير جايگاه خود نيست و اين همان چيزي است...
متافور پدري و جنون
بحث تئوري لكاني جنون يا پسيكوز را با رجوعي به كتاب " Analysis of Mind " اثر برتراندراسل آغاز مي كنم. در اين كتاب راسل سؤالي را مطرح مي كند: « چه چيزي به ما امكان مي دهد بين تصوراتمان از يك طرف و حافظه...
تولد يك سوژه
« چرا خودش را دار زد؟ اگر يك گلوله در مغز خودش خالي مي كرد يا كار ديگري مي كرد زياد در من تأثير نمي كرد. چرا روانپزشكان نخواستند به اين تفاوت گوش بدهند؟ آنها مرا متقاعد كردند كه اين يك life event عظيم...
دو نوع بچه خواستن
لكان معتقد است كه حتي قبل از تولد، زندگي يك كودك مشخص شده و سرنوشت او رقم خورده است. دال هايي كه حامل وزنه ي بعد تصويري والدين او هستند يا حتي ميراث نسل هاي گذشته به او موجوديت مي بخشند. با اين وجود به...
شخصيت هاي « انگار كه »
« هلن دويچ » در مقاله اي در سال 1934 تحت عنوان « شخصيت هاي انگار كه » از تجربه اش با چهار بيمار صحبت مي كند، چهار زن. او معتقد است كه در هر چهار مورد روانكاوي به شكست منتهي شده است. او قادر
هيستريك هاي امروزي
همه مي دانند كه فرويد با گوش فرادادن به هيستريك ها قادر شد نوع جديدي از روابط انساني را ابداع كند. تولد پسيكاناليز مديون همين ملاقات با هيستري است. لكان تولد روانكاوي را مديون عصر ملكه ويكتوريا مي داند....
روانكاوي پايان يافته و روانكاوي پايان ناپذير
كلمات جاري در روانكاوي متعلق به قبل از فرويد هستند. ناخودآگاه، تعبير، سائق، واپس زني و دهها واژه ي ديگر. منتها فرويد معناي اين كلمات را كاملاً دگرگون كرده است. و دقيقاً از همين جا مي توان حضور و گسترش...
هيچ چيز آزادي در تداعي آزاد نيست
فرويد اين شهامت را از خود نشان داد كه هر آنچه را كه بشر تا به آن روز سرسري رفته بود جدي بگيرد. او نه تنها رؤيا را، لغزش زباني و رفتاري را، شوخي و لطيفه و مقوله ي عشق را جدي گرفت بلكه ورّاجي هاي بيماران...