مسیر جاری :
در ما به ناز مينگرد دلرباي ما
در ما به ناز مينگرد دلرباي ما شاعر : عبيد زاکاني بيگانهوار ميگذرد آشناي ما در ما به ناز مينگرد دلرباي ما تا خود چه گفت دشمن ما در قفاي ما بيجرم دوست پاي ز ما درکشيده...
شوريده کرد شيوهي آن نازنين مرا
عشقش خلاص داد ز دنيا و دين مرا شوريده کرد شيوهي آن نازنين مرا
تا خود چها رسد ز چنين همنشين مرا غم همنشين من شد و من همنشين غم
تا کي بسوزد اين نفس آتشين مرا زينسان که آتش دل من شعله ميزند