مسیر جاری :
محتسب و آژان
خیال میكنم:- در مملكت ما معجزات غریبی هست كه فقط نتیجهی «عقل خدادادی» است و ملل فرنگ كه از این موهبت محرومند و فقط با علم كارشان را اداره میكنند از این نعمتها بهرهای ندارند. مثلاً ما ولایات هرج و...
یونگ و کیمیاگری
کارل گوستاو یونگ در ترجمهی حال دروننگرانهاش که گزارشش به زبان فرانسه با عنوان «زندگانی من» انتشار یافته، فاش میکند که از 1918 تا 1926 به مطالعهی آثار گنوسیان اشتغال داشت و آن مطالعات در وی تأثیر عمیقی...
راه حق
صلاحیت روانشناسی به عنوان علمی تجربی فقط تا آنجاست که براساس تحقیقات تطبیقی، فیالمثل بداند که آیا نمونهی نوعی (یعنی اثر و نشان) بازیافته در روان را میتوان به حق، تصویر خدا دانست یا نه؟ و اما این ملاحظه،...
غرب - شرق و معنای آنها
وجدان و شعوری کامل و والا، مقتضی نوعی Weltanschauung (جهاننگری) است. و هرگونه شعور به علل و نیات، جهاننگریای در نطفه است. و هر قسم افزایش معرفت و تجربه، گامی دیگریست که آن جهاننگری در راه
غرب در رویارویی با مسائل دینی
جهان غرب با مردهریگی که از حقوق رومی نصیبش شده و میراث مابعدالطبیعهاش که مبتنی بر اخلاق مسیحی یهودی تبار است و آرمانش در زمینهی حقوق جاودانی بشر، با این تحول در قرن بیستم روبروست. غرب مضطرب از
پدیدهی دین، پادزهر «تودهزدگی»
توهم قدرت دولت به خود میبالد، و چون نیک بنگری، آن قدرت موهوم چیزی جز خودرأیی رؤسای قبیله که چرخ دولت را میگردانند نیست. همهی نهضتهای اجتماعی و سیاسی معاصر که بر این توهم مبتنی است، ناظر به رهانیدن...
روانشناس و شاعر
سرّ کار آفرینش، هم چنانکه فیالمثل حریت و اختیار مطلق، مسألهی والائیست که روانشناسی نمیتواند گشودن آن را تعهد کند، بلکه فقط قادر به شرح و توصیف آنست. همچنین انسان خالق، معمایی است، و از هر سو که برای...
روانشناسی و شعر
روانشناسی، از دیدگاهی به شاهکاری ادبی مینگرد که به سبب ویژگیهایش با دیدگاه ادبیات، تفاوت دارد. ارزشها و واقعیاتی که نگرش ادبی بدانها دلبسته و پابند است، ممکن است از نظر روانشناسی جالب نباشند، و برعکس...
یونگ با اقتدار صور مثالی
«انسان دوست دارد خود را حاکم روان خویش بداند. اما مادام که از تسلط بر خلقیات و هیجانات خود عاجز باشد یا نتواند بر شیوههای گوناگون رخنهیابی عناصر ناخودآگاه در نقشهها و تصیماتش معرفت و وقوف یابد، قطعاً...
دساتیر به جای اوستا
واقعاً جای تأسف است كه تقریباً اغلب آنچه از محسّنات در ایران قدیم و میان ایرانیان نیاكان ما بود متروك شده و بسیاری از آنچه نامرغوب بود مانده و مبالغی بر آن زیاد شده. و این علاوه بر افسوس موجب تعجب نیز...