مسیر جاری :
بررسی تطبیقی خرد در «شاهنامه» و «الأدبالصغیر و الأدبالكبیر»
حكیمان ایران باستان به اندرزهای اخلاقی و مضامینی چون خوش اخلاقی، سیاست، زهد، دوستی و به خصوص خرد و خردورزی گرایش شدیدی داشتهاند. این اندرزها و مضامین از راه ترجمهی متون پهلوی به عربی به ادبیات عرب راه...
یادی از دانشمندی رنجدیده و ناکام
و آن روز که حسنک را بردار کردند، استادم بونصر روزه بنگشاد و سخت غمناک و اندیشهمند بود چنان که به هیچ وقت او را چنان ندیده بودم، و میگفت: چه امید ماند؟
یک روایت در پنج اثر
پس از آن که شیرویه با یاری گروهی از ایرانیان بر پدر میشورد و او را به زندان میافکند، خسروپرویز از زندان در ضمن پاسخ به اتهامات پسر، دربارهی ایران و مردم ایران بدو چنین سفارش میکند:
معنای تازهای از «آواز» در شاهنامه
معنی اصلی آواز در فارسی و پهلوی « صوت و صدا »ست و در فارسی از این معنی اصلی چند معنی دیگر نیز برآمده است، همچون « نعره، آواز خوش و نغمه، نام، شهرت و آوازه (نیک یا بد)، خبر و آگاهی، عقیده و رأی، دعویِ
نگاهی تازه به زندگینامهی فردوسی
دربارهی نام و نسب شاعر، جز کینهی او ابوالقاسم و تخلص او فردوسی، نمیتوان به قطعیت نظر داد. نام او را در مآخذ گوناگون و نیز در مقدمهی برخی از دستنویسهای شاهنامه منصور، حسن، احمد و محمد و نام پدرش را...
نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی (3)
در زیر به برخی از نکات دستوری در شعر دقیقی اشاره میگردد. ولی خواست ما در این جا تنها اشاره به مواردیست که از جهتی و به ویژه در همخوانی یا ناهمخوانی با سخن فردوسی اهمیت داشته باشند.
نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی (2)
یک- در سخن دقیقی به شماری از واژههای ساده و مرکب برمیخوریم که فردوسی آنها را یا اصلاً به کار نبرده و یا با کمی تغییر یا ترکیب دیگری و یا در معنی دیگری به کار برده است:
نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی (1)
فردوسی در دیباچهی شاهنامه میگوید: پس از تألیف شاهنامهی ابومنصوری، این کتاب شهرت به سزایی یافت و دفترخوانها داستانهای آن را در مجالس میخواندند، تا این که شاعر جوانی پیدا شد که صاحب سخنی فصیح و طبعی...
مقدمهای بر ادبیات پارتی و ساسانی
الف- نزدیك پنجاه سال پیش ایرانشناس فقید ولادیمیر مینورسكی در مقالهای كه معروف همگان است، نشان داد كه داستان عشقی ویس و رامین یك داستان پارتی است. از میان دلایلی كه مینورسكی برای اثبات نظریهی خود میآورد،...
یكی دخمه كردش ز سمّ ستور
در پایان داستان «رستم و سهراب» پس از مرگ سهراب، هنگامی كه رستم برای به خاك سپردن فرزندش قصد ساختن دخمه میكند، این سخنان را از او میشنویم: