مسیر جاری :
وحدت وجود و فردیّت
ریشههای اندیشهی وحدت وجود را که به انکار خویشتن، فدا کردن خویشتن و خداگونگی خویشتن میانجامد، شاید بتوان تا تفکر هندی دنبال کرد. در واقع، اندیشه هندی در مورد تفوق خویشتن همگانی بر خویشتن فردی
دگرسانیِ مغایرت عقل و عاقل و معقول
با توجّه به تباین ذاتی عقل و معقول از سویی، و تباین ذاتیِ عقل و عاقل از سوی دیگر، باید گفت: نمیتوان «عقل» را واسطه قرار داد و برای این سه، اتِحادی اثبات کرد.
دوگانگی عقل و عاقل
ماهیّت عاقل (همان که عاقل با «من» بدان اشاره میکند)، ذاتاً هیچ کمالی ندارد. یعنی ماهیّت عاقل، ظلمانی الذّات است و همهی کمالات- از جمله عقل- از او قابل سلب میباشد و فرض سلب آنها از او، تناقض آمیز نیست.
دو گانگی عقل و معقول
معقول چیزی است که به نور عقل کشف میگردد (مکشوف). بنابراین کاشف یا «ما بهِ الکشف» (آنچه به واسطه آن کشف صورت میپذیرد)، نور عقل است و آنکه کشفی برایش رخ میدهد (مکشوفٌ له)، عاقل است.
بررسی دو دیدگاه دربارهی مستقلّات عقلیّه
طبق یک نظر رایج، آنچه که ما آن را «مستقلّات عقلیّه» نامیدیم، از «مشهورات» محسوب میشود. مرحوم علّامه مظفّر در کتاب «المنطق»، در بحث از مبادیِ هشت گانهی اقیسه (مانند یقینیّات و مظنونات و...)، مشهورات...
جستاری دربارهی مستقلّات عقلیّه
انسان به نور عقل، خوبیها و بدیهایی را میفهمد. به بیان دیگر، کشف خوبیِ خوبها و بدی بدیها در اثر منوَّر شدن دل به نور عقل حاصل میشود. آنچه را که به نور عقل فهمیدهایم، معقول مینامیم و از وجود معقول...
نور علم
مقصود از فقر ذاتی عالم را دریافتیم. وقتی من، خود را به عنوان عالم درنظر میگیرم، مییابم که در عالم شدنِ خود، نقشی ندارم. علم از خودم نیست، امّا در عین حال خود را عالم مییابم. بی درنگ این سؤال مطرح میشود:...
«من» چیستم؟
نکتهی مهم آن است که این «من»، در همهی تحوّلاتی که هر فردی دارد، ثابت است و تغییری نمیکند. به عبارت دیگر، همه تغییرات بر «من» عارض میشود.
بررسى دو تعریف مشهور از عقل
یکی از تعاریف مشهور فلاسفه از عقل، آن است که عقل مُدرِک کلّیّات است. گویند: ادراک کلّیّات، مربوط به قوّهی عاقلهی انسان است؛ در مقابلِ قوای حسّ و خیالی که مُدرِک جزئیّات میباشند. در زمانی که محسوس نزد...
توصیف عقل (بیان ویژگیهای آن)
اگر به سراغ عاقل رویم، معنای ادراک عقلی را به خوبی درک میکند و در شناخت آن منتظر هیچ تعریفی نمیماند. بلکه هرچه را در توصیف آن میشنود، به آنچه خود وجداناً از عقل میفهمد ارجاع میدهد، تا صحّت یا سقم...