مسیر جاری :
مصاحبه ای با شهید باکری درباره عملیات والفجر 4
مواضع از قبل آماده شده عراقیها و آمادگی رژیم صدامی عراق چه از بابت ادوات جنگی و مواد غذایی و مهماتی كه دارند و در مقابل آن شجاعت و شهامت بچه های رزمنده ما قابل مقایسه نیست .
و زحماتی كه این شهدا در جنگ...
کوتاه و خواندنی از سردار بدر- 2
در بيت امام، مهدي را ديدم و گفتم: «آقا مهدي! خوابهاي خوشي برايت ديدهاند... مثل اينكه شما هم... بله ...» تبسمي كرد و با تعجب پرسيد: «چه خبر شده است؟» گفتم: «همه خبرها كه پيش شماست. يكي از فرماندهان گردان...
کوتاه و خواندنی از سردار بدر- 1
□ در روبروي محور عملياتي لشكر عاشورا، مسير دجله به طرف شرق پيچ مي خورد، منطقه محدوري را دور مي زد و دوباره به مسير اصلي خود بر مي گشت. اين پيچ منطقه اي را به وجود آورده بود كه به « كيسه اي» معروف بود....
چهارده کوکب از سردار بدر- 3
نه، هرگز نمي توان راز مکتوم پرواز شکوهمند پرندگان مهاجري را که در جست و جوي بقا، قاره هاي عظيم را مي پيمايند، بدون فهم حقيقت حرکتشان دريافت، هرگز.
تا به سنگر دوم برسم، اين دانسته را با خودم مرور مي کردم:
«آدمي...
سخنرانی شهید مهدی باکری در شب عملیات بدر
عملیات، عملیات سختی خواهد بود. باید بدانیم اگر این عملیات موفق نشد،عملیات بعدی ما سختتر خواهد بود؛ چون خداوند بندگان مؤمن خود را هر چه می گذرد با آزمایشی دیگر می آزماید.
همه برادران بایستی تصمیم قطعی...
روایتی دیگر از زبان همسر شهید مهدی باکری
با سلام به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایبش و با سلام و تبریك به رزمندگان پرتوان جبهه ها.
سخن گفتن از مقام والای شهید، بسی سخت است و من نیز كوچكتر از آنم كه مراتب بلند شهدا ،در كلامم به...
چهارده کوکب از سردار بدر- 2
محمد را بردند. او مأموريتش را به طور کامل انجام داد. حالا ديگران بايد پيکرش را به عقبه منتقل کنند. من و حميد، هنوز در نيمه راه مأموريت هستيم. دلا! اگر به علي فرصت مي دادند که تنها يک بار ديگر، چنين انسان...
آینده جنگ در مصاحبه ای با شهید مهدی باکری
با درود و سلام به پیشگاه امام زمان و نایب بر حقش امام امت و درود و سلام به روح مطهر شهدا مخصوصاً شهدای جنگ و با سلام به خانواده های شهدا ، مفقودین ، اسرا ، و درود و سلام به پیشگاه امت مسلمان ایران به ویژه...
چهارده کوکب از سردار بدر- 1
نه،هرگزبه مخيله ام خطور نمي کرد که چنين اتفاقي بيافتد؛ هرگز. براي من هنوز، اين سؤال باقي مانده است که:«قرارگاه را با من چه کار؟» چه شده که به ذهن فرماندهان رسيده، آدم شري مثل من، ممکن است در عاشورا به...
گلبانگ هايي از همرزمان سردار بدر- 6
نمیشناختمش . زیاد هم برام مهم نبود . فقط دلم میخواست بروم خط . سال شصت و دو بود و از تبریز آمده بودم گیلانغرب و برای آموزش فرمانده دسته . از آنجا بردندمان تهران برای آموزش فرمانده گروهان و بعد هم مستقیم...