مسیر جاری :
پرستش
میدهدخدا فرمان
بندگان من باشید
روی صفحهی هستی
نور و روشنی پاشید
بابای مدرسه
یک سال پیش، آه
وقتی که میشکفت، گلهای مدرسه
چشم انتظار بود
از پشت پنجره، بابای مدرسه
کبوترانه
تو از تبار آبها
نه، آب از تبار توست
و آب بعد سالها
هنوز بیقرار توست
طلایهدار انتظار
هنوز آسمان تو
پر از غبار ماتم است
پر از نوای اشک و آه
پر از نجابت غم است
اشتباه
اشتباه آمدی
جای تو زمین نبود
سرنوشت تلخ تو
آه اینچنین نبود
دستخط
انگار دستی توی قلبم
یک جملهی زیبا نوشته
با خط سبز و صاف و روشن
این آدم از اهل بهشته
طلوع کن!
بهانهها
گلایهها
سکوتها و سایهها
نگاهها و اخمها
غرورها و زخمها
گهوارهی خورشید
ایران قشنگ ما
غرق گل و ریحان است
هر شهر و دِهَش پر از
بوی خوش قرآن است
هفتاد و دو شعر خونین
دیشب برایت سرودم
هفتاد ودو شعر غمگین
از نیزه و زخم و خنجر
خونین، خونین، خونین
خواب
خستهام ولی
خواب توی چشم من نمیرود
تا هزار هم شمردهام
صد دفعه دروغکی
چشم را به هم فشردهام
نمیشود!